سرجمله، قسم اساسی پریدیکتیوی جملة مرکّب تابع است، که مضمون و ماهیّت آن را در بر میگیرد. سرجمله با قسم دیگر جملة مرکّب تابع-جملة پیرو، که به سرجمله تابع بوده، ها هر جهت آن را ایضاح میدهد، یک واحد کلّ نطق-واسطة مرکّب اخبار را تشکیل میکند. مثلاً: دامان افق در طرف کاگان سفیدچه تافته، لپّیده میایستاد، گویا که در آن سو سوختار کلانی دوام کرده ایستاده باشد (جلال اکرامی).
سرجومله از جهت ساخت و ترکیب لیکسیکی خود هر خیل میشود. در یک حالت وهای معنای مستقل را افاده کرده تواند، در حالت دیگر بی جملة پیرو مضمون عنیق و موافق مقصد را داده نمیتواند. در حالتهای زیرین مستقلیت مع-نایی و گرمّتیکی سرجمله کارکتر نسبی دارد: ا) وقتی که خبر سرجمله با فعلهای گذرنده افاده شود، واقع گردیدن ابژکت بیواسطه-جملة پیرو پرکننده ضرور میشود: احمد دانش انچونی فهمید، که ساخت دولتداری امارت بخارا از ریشهاش پوسیده است (صدرالدّین عینی)؛ ب) اگر خبر سرجمله با کلمههای بیشخص (عیان، معلوم، روشن، درکار، لازم، ضرور) افاده گردد، معنای آنها محض با یاری جملة پیرو شرح و ایضاح مییابد؛ و) کلمههای نسبی ترکیب سرجمله علاقة زیچ بین سرجمله و جملة پیرو را تأمین مینمایند؛ گ) اگر اسمهای ترکیب سرجمله ارتیکل نامویینی-ا یا شمارش «یک» گیرند، استفادة جملة پیرو مویینکننده ناگزیر میشود؛ د) کلمههای اشارتی جفت در سرجمله و یا جملة پیرو آمده (چه قدر که… همان قدر، چه خیلی که… همان خیل، چنان که… اینچنین، در کجایی، که… همان جا و غیره) زدة منطقی گرفته. افادة یکجایه سرجمله و جملة پیرو (دوام منطقی فکر) را ضرور میگردانند: در راه علم هر قدر که ریاضت و عذاب کشی، همان قدر فایده میبری (صدرالدّین عینی).
دبیات .: زبان ادبی حاضرة تاجیک. سینتکسیس، دوشنبه. 1970؛ اتاباللهاف س. ، جملههای مرکّب تابع با چوملههای پیرو مبتدا و خبر، دوشنبه، 1974؛ 3 ا ک ر ا یا ا و ف. ، جملههای پیرو طرز عملی، که کلمههای همنیسبت ترکیب سرجمله را ایضاح میدهند، در مجموعة: بعضی مسئلههای زبانشناسی تاجیک، لنینآباد، 1968.