سرفسانه، یکی از عنصرهای مخصوص اسلوبی افسانههای تاجیکی، پارچة آبرزناک و بدیعی، که از بیتهای وزن و قافیهدار، مسجّع ترکیب یافته، پیش از سرشوی سیوجیت افسانه میآید و تیز خوانده میشود. سرفسانه از سخنبازی، تصویر مبالغناک و پردبدبه و عجایب و خندهآور رفتار و کردار آدمان، هیوا-نات، حشرات و غیره عبارت است. سرفسانه با مندرجة افسانه سخت پیوند نباشد هم، در افسانهگویی برای جلب کردن دقّت خواننده، تأکید قدر سخن و هنر گوینده اهمیت کلان دارد. درجة تأثیر سرفسانه به ذوق و استعداد، تج-ریبة حیاتی، جهانبینی و قوّة حافظة گوینده وابسته است. در سرفسانه کلمه و عباردای ریخته و موجز، لهجة گوینده و عنصرهای هجو و یومار نمکین خلقی بیشتر استفاده میشود.
سرفسانههای تاجیی شکلاً و مضموناً گوناگونند، ولی بعضی جهتهای عمومی اسلوبی دارند، اکثریّت آنها با مصرعهای «بود-نبود، بودگار بود، زمین نبود، شدگار 6ود، یک کل ارزنکار بود، خوردن تییار بود» سر شده، با مصرعهای <<در یک کاسه دوغ بود، ن-م وهای دروغ بود» به پایان میرسند. در همة جنرهای افسانه سرفسانه دیده میشود، افسانگویی میتواند پیش از نقل سیوجیت سرفسانه گوید یا از آن صرف نظر نماید. گویندگان نامی و صاحباستعداد اکثر افسانهاشان را با سرفسانه آغاز میکنند. در بعضی محلها سرفسانه را «ت ا ر م ا»، «س ا ر س و خ ا ن ا افسانه»، «س ا رخبار افسانه»، «ش ی را ز ا ا گ ا پ»، «غزل»، «ش ا ع ر» هم میگویند. دبیات؛ عابداو د. ، افسانههای هجوی میشی تاجیکی، دوشنبه، 1978. د. عابداو.