شکّاکیه (ار. -شکّاکی، ناباوری، شبهه) ، سکیپتیتسیزم، جریان فلسفییست، که به امکانیّت معرفت واقعیت ابژکتیوی باوری ندارد. موافق تعلیمات شکاکیه آدم به درک سبب حادثهها قادر نیست، لیکن عاقبت آنها را دانستن و به اعتبار گرفتنش ممکن است. شکّاکیان به معرفت ماهیّت اشیا و کسب دانش معتمد شبهه داشتند، ولی فعالیّت عاقلانة عملی انسان را انکار نمیکردند.
شکّاکیه همچون سیستم عقاید فلسفی در ا. 4 تا م. در یونان قدیم تشکّل یافت. اساسگذار آن پیرّان (365-275) بود. منبعد شکّاکیه در دایرة آکادمی افلاطونی نفوذ پیدا کرد. نمایندگان مشهور شکّاکیه تیمان، ارکیسیلهای، کرنید، اینیسیدیم، اگریپّه بودند. در عصرهای اوّل میلاد شکّاکیه در فلسفة ریمی وسیع انتشار یافت. فعالیّت آخرین نمایندة این جریان س. ایمپیریک تقر. به نیمة دوّم ا. 2 و ابت. ا. 3 راست میآید.
شکّاکیه همچون عقاید فلسفی در دورة تنزّل مناسبتهای اجتماعی ساخت غلامداری و برهم خردن ایدهآلهای آن به وجود آمد. آن فقط افادهکنندة کشش عامّه برای استقلال «اجیمایی بود و آنها را به تمکین و اترکسیه (فارغبالی) هدایت میکرد. شکّاکیه به اترکسیه رسیدن را یک نوع کیفیت یا کمال سعادت توصیف مینمود. از این رو، آن و نه فقط تعلیمات فلسفی، بلکه روانی و (پسیخالاگی) پیدداگی نیز میباشد.
مزمون اساسی شکّاکیه از تنقید تعلیمات مختلف سیستمههای متضاد فلسفی عبارت است. شکّاکیه به این قبیل سیستمهها تصوّرات مقرّری را بدون اثبات بااعتمادی حقیقتشان مقابل میگذاشت. زیرا پیروانش چنین میپنداشتند، که به فرا رسیدن اترکسیه از تعلیمات فلسفی دیده تصوّرات مقرّری بیشتر تأثیر میرساند. در عصرهای میانه شکّاکیه جنبة مهم فلسفة تصوّف قرار گرفت. اهل تصوّف امکانیّتهای معرفتی اهل انسان را انکار میکردند. عنعنة صوفیان را محمّد رزالی دوام داد. شکّاکیه در تعلیمات عمر خییام و حافظ شیرازی میل آزاداندیشی پیدا کرد. شکّاکیة آنها، که نتیجة سعی درک اسرار وجود و شرح ماهیّت مقصد زندگی انسان بود، ظهورات اعتراض به مقابل احکام شرعی حساب میشد.
فلسفة ا-های تا-17 نیز سرشار روح شکّاکیه است. م. مانتین، پ. بییل (1647-1706) منکر حقیقت دینی شده، آزادی عقاید مذهبی را ترغیب میکردند. دیکرت شکّاکیّه را همچون اصول دریافت تفاوت بین حقیقت و اشتباه و دانش معتمد و ناصحیح استفاده بردهاسگ. د. یوم شکّاکیّه را با اگناستیتسیزم یکسان میداند.
د .: ایمپیریک س. ، ساچ. ن دووخ تامخ م. ، 1970؛ لارتیی د. ، آ جیزن. اچینییخ ا ازریچینییخ زنمینیتыخ فیلاسافام، م. ، 1970؛ اسموس ف، و. ، انتیچینیه فیلاسافیه، م. ، 1976.