نوس یکی از کتگوریهای اساسی فلسفة عتیقه را گویند، که مجموع قانونیّتهای معنوی، عقلی و فکری در کیهان و انسان حکمران را دربر میگیرد. دیماکریت نوس را آتش کورهشکل میدانست. مفهوم نوس در فلسفة انکسگار خیلی روشن افاده یافته است. او نوس را عالمی میدانست، که متیریة بیشکل را به شکل و ترتیب آورد. تعلیمات ایدهآلیستی نوس را افلاطون انکشاف داده است. وهای نوس را چون پرنسیب ترتیبات و تناسب عالم شرح داده است.
در تعلیمات ارسطو نوس چون شکل شکلها و احساس احساسها ظهور یافته است. وهای نوس را محصول ایده اشیا میداند، که در آن در یک اشیای حسی ایده خود را دارد: ضمن تعلیمات ارسطو نوفلاتونیه نوس را چون هستی فوقالبیطعی تصویر نموده است، که همة عالم را درک مینماید و شکل مویین میدهد. رواقیان نوس را مبدأ الهی یا قسمت دانسته آن-
را به همة اشیای کیهان خاص میدانند. پلاتین (فلوتی) تعلیمات انکسگار، افلاطون و ارسطو را از نو تحقیق نموده، تعلیمات نوس را انکشاف داده است. موافق عقیدة پلاتین، نوس تناسب ابدی هه-رکتکنندهای است، که در هستی جایی دارد. نظریة اتیکی نوس بر خلاف همه گونه تعلیماتهای تصادفی و ایمپیریکی اهمیت کلان تاریخی و فلسفی داشت.