فنتستیکة علمی، یک نوع ادبیات بدیعی فنتستیکیست، که موضوع اساسی آن پیشبینی یا تجدید بدین آیندة انسان و جامعهن انسانی میباشد. هرچند برخلاف نظم و نثر ریلیستی در فنتستیکة علمی خیالیوت آدمی در چهارچوبة حیات واقعی، کارکترها و نزاعهای «مقرّری» و یا تصوّرات معلوم و معمول علمی و تکنیکی محدود نیست، با وجود این، برعکس ادبیات ماجراپیسندی (دیتیکتیوی) مطالب اساسی فنتستیکة علمی سیوجیت نه، بلکه غایه است. غایهای، که میگوییم، علمنیو تکنیکی، فلسفی و تاریخی یا ساسیالاگی بوده میتواند. آن عادتاً زادة تخییول خود نونسنده یا نتنجة اغراق بدیعی یگان عقیده و یا فرضیة نو فنّیست. مهمّش همین است، که توسط غایه مذکور نگارنده از آینده بحث میکند. این آینده وابسته به جهانبینی نویسندة فنتست خیر (اتاپیه) یا شر (انتیوتاپیه) میشود.
فنتستیکة علمی در میالة عصر 19 در پیوندگاه ادبیات علمی عامّهفهم و ادبیات ماجراپیسندی تشکّل یافته است. سرآمد آن ج. ویرن بود، که اثرهای خود را در زمینة ایجادن به هم پیوستن ان سورهای اساطیر و افسانههای قدیمه و فرضیههای علمی زمانش آفریده است. به او میسّر شد، که در چهارچوبة جنر عنعنوی بدیعی-قصّة سرتوزشتی ماجراپیسندانه-شاهاثرهای فنتستیکة علمی را ایجاد کند. جهت عمدة اثرخای فنگستنکی ج. ویرن این بود، که در آنها یگان عقیده یا فرضیهپ علمی مورد تفسنر و انتشار قرار گرفته است. به مرحلة نو انکشاف فنتستیکة علمی ه. االس زشّه گذاشت. وهای، اوّلاً، از عنصرهای جنر سرگذشت ماجراناک خیلی کم استفاده میکرد، ثانیاً، محض پروبلم انسان را به مدّ نظر گذاشت. با عبارة دیگر، ه. ازلس با ترغیب و تشویق تصوّرات معمول علمی قناعت نکرده، کوشش مینمود، که منطق انکشاف یا تطبیق الگلی غایه علمی را پیسته به تقدیر و کارکترهای آدمی، در جریان برخورد فاجعهناک انسان و تکنیکه اندیشه کند. ه. االس و عموماً نویسندگان رویة مذکور نه فقط پراتسیسّ پیدانش یا تشکّل و ترقّی غایههای علمی و یا اختراعات تکنیکی، بلکه پیش از همه تأثیر امکانپذیر آنها را به تقدیر و عملیات آدمی و توسط این نتیجة اجتماعی کشفیات معکور را مورد تفسیر و اندیشة عمیق بدیعی قرار میدهند. این جریای ادبیات فنتستیکی محض پروبلم فلسفی و اجتماعی را به موقع اوّل میگذارد. در زمان ما نمایندگان برجستة این رویة ف. ا. (ک. چپیک و ا. تالستایی، س. لیم و آ. خکسل، ا. عظیماو و ر. برادبیر، ا. افریماو و برادران ا. و ب. ستروگسکیّها) کوشش دارند، که در اثرهایشان عمدهترین مسئلههای زمانه را به میان گذاشته، دقّت اهل فهم را در سر وقت به آنها جلب نمایند. عاقبتهای جمعیّتی کیهاتشوردی، مخصوصاً رابطههای بین تمدّونهای کیهانی، تناسب آدم و ماشین و عموماً نتیجة کیبیرنیتیکانیدن جمعیّت انسانی، قانونیت و مخصوصیّت تشکّل بعضی پدیدههای فلاکتبار اجتماعی (از قبیل فاشیزم) و جهتهای ناگهانی و نازک تأثیر دوجانبة جمعیّت و طبیعت (مسئلههای ایکالاگی) از موضوعهای اساسی فنتستهای رویة مذکورند.
در ادبیات تاجیک نیز فنتستیکة علمی از تفسیر و انتشار بدیعی عقیدههای معلوم و معمول علمی آغاز شد و از اوّل به نورسان و جوانان رو آورد. به این نخستین خیکایه ا. بهاری «صندوق پولاد» و قصّة م. میرشکر «امر عشق» مثال شده میتوانند. ها جمله اثر مذکور میرشکر در زمینة کتاب علمی عامّهفهم ب. بیلکاویچ، س. کلییلینبیرگ و ا. یه. یبلاکاو «دوست ما دلفین» نوشته شده است. الحال، بنا به اعترافن برخی از منقّدان و نویسندگان فنتستیکی فنتستیکة علمی به معنای عنعنوی این اصطلاح یک نوع بحران را از سر میگذراند: موضوعهای پیشینه (پروااهای کدهانی، عالم زیرل بهر، مناسبت آدم و حسابماشینهای الکترون و غیره) هر جهته و چندینکرته استفاده شدهاند. موضوعهای نو جالب دقّت و شوقآور را باشد، در شرایط انقلاب علمی و تیخییکی دریافتن کار آسان نیست. قسماً از 1ش جهت است، که حالا بسیار نویسندگان به فنتستیکة اجتماعی (ب ریلیستی) رویی آوردهاند، که ها اوّل به فلسفه و عمومل لّمهای جمعیّتی و اومانیتاری تکیه میکند و معلومات فنّی را خیلی آزاد و شرطی استفاده میبرد. قصّة ا. بهاری «جسارت دکتر منثور» عیناً به همین رویه نزدیک است. در این اثر فنتستیکی غایه از یک سر گرفته به دیگر سر شنانیدن سیستم عصب بیان شده است. هرچند این غایه نو نیست (از این پیش غایه مشابه در اثر ا. بیلییف «کلّة پروفسور داوال» کاربست شده بود) ، خود طرز استفادة آن در حکایه بهاری جالب است. در ملرید مذکور سوخة از جهتهای طبّی عمل جرّاحی نه، بلکه اساساً در بارة تقدیر آدم و کارکتر آدمی رفته است. از این چیهت دیگر قصّهان بهاری «نقل اشن پیر»، «مرافعه» و «شاهدان» نیز شوقآورند. ل. استد در حکایه «واخوری» به خود تصوّر کردن خواسته است، که اگر از عالم دیگری به زمین ما نمایندهای آید، بعضی از زمینیان او را چه طور پیشواز خواهند گرفت. در تصویر او کار با آن انجامیده است، که آخر یک کس نمایندة سییارة ب- را دیوانه گمان کرده، به بیمارخانة کسلیهای روحی برد. نویسنده با نقل این واقعة پُرجابت کوتاهنظری، بیدقّتی و مساهلهکاری بعضی مردمان ما را سرزنش کرده است.
یک خصوصیت مهمّ انکشاف حاضرة فنتستیکة علمی آن است، که در مرز وهای عنصرهای نثر ریلیستی چقورتر ریشه میگیرند. در نتیجه ادبیات بدیعی عنعنویی و فنتستیکة اجتماعی به هم هر چه بیشتر نزدیک میآیند و در نقد آنها معیارهای مشترک ادبی هر چه زیادتر کاربست میگردند.
سالهای آخر فنتستیکة علمی دایرة نفوذ و اعتبار خود را وسیع کرده، به تئاتر، کینیمتاگرفیه و صنعت تصویری نیز راه یافت. ا. تورسوناو.