معلومات آخرین

مدنیت

مدنییت -کلمة عربی بوده، درجة مویین انکشاف تاریخی جمعیت، که در نمود و شکلهای تشکیل حیات و فعالیّت آدمان، اینچنین در ثروتهای مادّی و معنوی آفریدة آنها افاده یافته است. مفهوم مدنیت برای توصیف درجة مادّی و معنوی انکشاف دوره‌های مویین تاریخی، فارمتسیة جمعیّتی و اقتصادی، خلقیت و ملّتهای کانکریتی جمعیّتی (مس. ، مدنیّت عتیقه، مدنیّت ساتسیلیستی) ، اینچنین ساحه‌های مخصوص فعالیت یا حیات (مدنیّت محنت، مدنیّت بدیعی، مدنیّت میشی) استفاده می‌شود. در معنای تنگتر اصطلاح «مدنیت» را تنها به دایرة حیات معنوی آدمان نسبت می‌دهند.

نزریه‌های تامرکسیستی و غیریمرکسیستی مدنیت در ابتدا مفهوم مدنیت معنای تأثیر مقصدناک آدم به طبیعت (کارکرد زمین و غ .) ، اینچنین تربیه و تعلیم خود آدم را داشت. در عصرهای میانه مدنیت کمالات شخصی، علی‌الخصوص تکامل دینی شخص را افاده می‌کرد. در دورة احیا تکامل مدنیت گفته به ایده‌آل اومانیستی (بعد معارف‌پروری) موافق آمدن اطوار و اعمال انسان را می‌فهمیدند.

فلسفة برجوزی تامرکسیستی مدنیّت را به شکلهای معنوی و سیاسی ینکیشاف جمعیت و آدم، که در علم، صنعت، اخلاق، دین و شکلهای ادارة دولaتی ظاهر می‌شوند، اینیت می‌داد. از این سبب معارف‌پروران عصر 18 فرنتسیه (والتر، ا. تیورگا، ج. ا. کاندارسا) مضمون جریان مدنی و تاریخی را از انکشاف «عقلی» انسان عبارت می‌دانستند. در برابر این در دایرة معارف‌پروری «تنقیدی» مدنیت و تمدّن (ج. ج. روسّا) پیدا شد. این تمایل را فلسفة کلاسیکی نیمیس دوام داده، ضدیتهای تمدّن برجوزی را به طور نظریه‌وی شapه داد. علاج از این وضعیت ضدیت‌ناک خلاص شدن را فیلسوفان نیمیس در دایرة «روح»، در دایرة شعور اخلاقی (ا. کنت) ، استتیکی (ف. شیلّیر، رمانتیکها) یا فلسفی (گ. گیگیل) . می‌جستند. مدنیت از این نقطة نظر، همچون ساحة «آزادی معنوی» آدم است، که از دایرة موجودیّت طبیعی و اجتماعی بیرون بوده، به مقصدهای ایمپیریکی و طلبات وه‌ای وابسته نیست. ماهیّت تمام ایوالیوتسیة مدنی و تاریخی انسانیت به دست آوردن این آزادی است.

در آخر عصر 19-ابتدای عصر 20 در زیر تأثیر نیاکنتچیگی مدنیت گفته سیستم مخصوص ثروت و ایده‌خا را می‌نامیدند، که از روی موقع در حیات و تشکیل جمعیت از یکدیگر فرق می‌کردند. نظریة یگانگی خط ایوالیوتسیانی مدنیّت را نمایندگان فلسفة حیات نیز تنقید کرده‌اند، که مدنیت و تمدّن را (همچو ا زینة آخرین انکشاف جمعیّتی مویین) به یکدیگر مقابل می‌گذاشتند. از سه‌یک آخر عصر 19 آموزش مدنیت در دایرة انتراپالوژی و اتنوگرافیه انکشاف یافت.

در شرایط حاضرة پیشرفت علمی و تکنیکی و تیز و تندشدن ضدیتهای جمعیّت کاپیتالیستی، در شرایط همزیستی دو سیستم اجتماعی و به عرصة پراگریسّ تاریخی قدم ماندن خلقهای آسیا، افریکه و امیریکة لاتینی بسیار سوسیالاگ و مدنییتشناسهای برجوزی به خلاصه‌ای آمدند، که تطبیق متّصل غایه‌‌های مدنیّت یگانه امکان‌پذیر است. این عقیده در نظریه‌های پالیتسینتریزم، ضدیت قدیمی غرب و شرق و غ. ظاهر می‌شود، که قانونیّتهای عمومی انکشاف جمعیّت را انکار می‌کنند.

نزریة مارکسیستی-لنینی مدنیت نظریة مارکسیستی مدنیت، که به تعلیماتهای برجوزی ضد است، به نقطه‌های پرینتسیانلی متریالیزم تاریخی اساس یافته است. از نقطة نظر مارکسیزم-لنینیزم مدنیت توصیف مخصوص جمعیت بوده، زینة انکشاف تاریخی انسانیّت را، که از روی مناسبت آدم به طبیعت و جمعیت مویین می‌گردد، افاده می‌کند. بنا بر این مدنیت افادة مخصوص یگانگی آدمیت با طبیعت و جمعیت، توصیف قوّه‌های ایجادی و امکانیّتهای شخص است. مدنیت نه تنها نتیجه‌های پریدمیتی فعالیّت آدمان (ماشینها، انشائاتهای تکنیکی، نتیجه‌های معرفت، اثرهای صنعت، نارمه‌های معرفت، نارمه‌های حقوق اخلاق و غ .) ، بلکه قوّه و امکانیّتهای سوبژکتیوی آدم (دانش و مهارت، ملکة استحصالی و کسبی، درجة انکشاف عقلی، استتیکی و اخلاقی، جهان‌بینی، طرز و شکلهای معاملة کالّیکتیوی و جمعیّتی آدمان) را نیز در بر می‌گیرد،

وابسته به سه نمود اساسی فعالیّت آدمان-مادّی، سیاسی و معنوی مدنیّت را به مدنیّت مادّی، مدنیّت سیاسی و مدنیّت معنوی تقسیم می‌کنند. مدنیّت مادّی تمام ساحة فعالیّت مادّی و نتیجه‌های آن (آلات محنت، منزل، لوازمات هرروزه، لباس، واسطه‌های نقلیات و علاقه و غ .) را در بر می‌گیرد.

مدنیّت سیاسی ساحة مناسبتهای اجتماعی و سیاسی و نتیجه‌های آن (درجة فعالی سیاسی، از طرف صنف روالیوتسیانی از خود کرده شدن قانونیّتهای ابژکتیوین انکشاف جمعیت و مهارت راهبری سیاسی آن به عامّه و غ .) را در بر می‌گیرد. مدنیّت معنوی ساحة شعور و فعالیّت معنوی (معرفت، اخلاق، تربیه و معارف، فلسفه، ایتیکه، استتیک، علم، صنعت، ادبیات، اساطیر، دین) را در بر می‌گیرد. نظریة مارکسیستی مدنیت به یگانگی عضوی مدنیّت مادّی، سیاسی و معنوی اساس یافته است.

ساسهای مادّی مدنیت در انکشاف آن رل حل‌کننده می‌بازند. و. ا. لنین قید کرده بود، که «… مدنیت هر قدر خراب کرده شود هم-آن را از حیات تاریخی خط زده پرتافتن ممکن نیست… این یا آن قسم این مدنیّت را، این یا آن باقیماندة مادّی آن را از میان برداشتن ممکن نیست، فقط از نو برقرار کردن آن دشوار می‌شود» (اثرها، جلد 27، صحیفة 125). هر یک فارمتسیة جمعیّتی و اقتصادی مدنیّت به خود خاص دارد. وابسته به عوض فارمتسیه‌های جمعیّتی و اقتصادی خیلهای مدنیت تغییر می‌یابند، امّا این معنای کنده شدن انکشاف مدنیت، نیست کردن مدنیّت کهنه، دست کشیدن از میراث و انعه‌های مدنی را ندارد، زیرا هر یک فارمتسیة نو ضرورتن کامیابیهای مدنی پیشینه را میراث و سیستم نو مناسبتهای جمعیّتی را در بر می‌گیرد.

مدنیت ظهورات عمومی‌انسانی و صنفیست. برای فارمتسیه‌های انتگانیستی ستیخییویست و نابرابری جریان مدنی و تاریخی خاص است. مدنیّت صنفی حکمران فعالیّت معنوی عامّه را پست می‌زند، امّا محض همین فعالیت مضمون ابژکتیوی عمومی‌انسانی بسیار کامیابیهای مهمترین هر یک مدنیّت ملّی را مویین می‌کند. صنفهای خوکمران کوشش می‌کنند، که به دوش عامّه «مدنیّت عاموی» ساده را بار کنند. در این حال در قطار مدنیّت صنف حکمران در شرایط کاپیتالیزم مدنیّت نو در شکل عنصرهای دموکراتی و ساتسیلیستی به میان می‌آید. «در هر یک مدنیّت ملّی عنصرهای لااقل انکشافنیافتة مدنیّت دموکراتی و ساتسیلیستی موجودند، زیرا در هر یک ملّت عامّة محنتکش و استثمارشونده هست، که شرایط زندگانی وه‌ای ناگزیر ادیالوژی دموکراتی و ساتسیلیستی را به وجود می‌آورد» (لنین و. ا. ، اثرها، جلد 20، صحیفة 8).

غلبة روالوتسیة ساتسیلیستی تبدّلات کلّی را در انکشاف جمعیت و مدنیّت آن به عمل می‌آرد. در رفت روالیوتسیة مدنی ساتسیلیستی مدنیّت ساتسیلیستی تشکیل و مستحکم می‌شود. خصوصیتهای اساسی مدنیّت معنوی ساتسیلیستی، که آنها را شکلهای نو مناسبتهای جمعیّتی و جهان‌بینی مارکسیستی-لنینی مویین می‌نماید، چنینند: خلقیت، غایه‌ناکی و پرتییویّت کمونیستی، کالّیکتیویزم و گمنیزم ساتسیلیستی، مطابقت معنوی انتیرنتسیانلیزم و وطن‌دوستی ساتسیلیستی.

مقسد مهمترین مدنیّت ساتسیلیستی-تشکّل آدم نو، تبدل جهان‌بینی مارکسیستی-لنینی به اعتقاد هر یک اعضای جمعیت، در او تربیه کردن صفتهای بلند اخلاقی، بایی گردانیدن عالم معنوی او می‌باشد.

تجریبة ا.ج.ش.س.-دولت سیرملت ساتسیلیستی نمونة برجستة انکشاف مدنیّت ساتسیلیستی در شرایط تأثیر متقابل مدنیّتهای ملّی است. مدنیّت یگانة ساویتی ساتسیلیستی، که در دورة موجودیّت ا.ج.ش.س. تشکیل یافته است، جهتهای مفید و عنعنه‌های مدنیّت هر یک خلق ا.ج.ش.س.-را در بر می‌گیرد، هر یک مدنیّت ملّی ساویتی نه تنها به میراث مدنی خود تکیه می‌کند، بلکه از حساب کامیابیهای مدنیّت خلقهای دیگر نیز بایی می‌گردد. پراتسیسّ پرزورشدیستادة تأثیر متقابل مدنیّت ملّی ساتسیلیستی به افزایش جهتهای انتیرنتسیانلی هر یک مدنیّت ملّی یاری می‌رساند. همین طور، در زمان ساتسیلیزم مدنیت مضموناً ساتسیلیستی، شکلاً ملّی و روحاً انتیرنتسیانلیستی بوده، بایگری معنوی همة خلقهای ا.ج.ش.س. است. نزدیکشوی باسرعت مدنیّتهای ملّی جریان پیشقدم ابژکتیویست. مدنیّت ساتسیلیستی تمثال مدنیّت معنوی عمومی‌جهانی جمعیّتی کمونیستی بوده، خصوصیت عمومی‌انسانی دارد. «مدنیّت کمونیزم، که تمام بهترن چیزهای بوجودآوردة مدنیّت جهانی را در خود مجسم کرده و انکشاف می‌دهد، در ترقّی مدنی انسانیت درجة نو عالی می‌شود».

د .: لنین و. ا. . ملاحظه‌های تنقیدی عاید به مسئلة ملّی، اثرها، جلد-20؛ همان مول. . در بارة مدنیّت پرولتاری، اثرها، جلد-31؛ همان مول. ، در آسرة کااپیرتسیه. اثرها، جلد-33؛ پراگرمّة کپسّ، د. ، 1962؛ کیم م. پ. ، کمونیزم ا کولتوره، م. ، 1961؛ کمونیزم ا کولتوره، م. ، 1966؛ کاولیف س. م. ، ساتسیلیزم ا کولتورنایی نسلیدی،

م 1067؛ م ا ج و ا و و. م. ، آ پانیتی «کولتوره». م. ، 1968؛ همان مول. . کولتوره ا استاریه. م. ، 1978؛ باگالیوباو ا. و. ، کولتوره ا آبشیستوا، م. ، 1978؛ کولتوره رزویتاگا ساتسیلیزمه، م. . 1978.

Инчунин кобед

سرخانه

سرخانه، قسم اوّل سرود، که به اندازة یک بیت متن سرود اجرا می‌شود. بعضاً سرخط …