ریوالیوتسییی اجتماعی، واسطة گذرش از یک فارمسیة جمعیّتی و اقتصادی تاریخاً فرسوده به فارمتسیة نسبتاً پراگریسّیوی، تغییرات عمیق صفت در تمام حیات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جمعیت. نظریة علمی روالوتسیة اجتماعی را اوّلین بار کرل مرکس تهیه کرده است. او در سرسخن «دایر به تنقید اقتصاد سیاسی» نام اثرش مینویسد، که قوّههای استحصالکنندة مادّی جمعیت در زینة مویین انکشاف خود به مناسبتهای استحصالی موجوده ضد میآیند. این مناسبتها، که پیشتر یک شکل انکشاف قوّههای استحصالکننده بودند، اکنون کیشن آنها میگردند. آن گاه دورة روالوتسیة اجتماعی فرا میرسد. برابر تغییر یافتن اساس اقتصادی در تمام ندسترایکه در یک مدّت کوتاه تبدّلات به عمل میآید. در وقت تدقیق نمودن این گونه تبدّلاتها همیشه تبدّلات مادّی در استحصالات رویداده را از شکلهای ایدئولوژی (حقوقی، سیاسی، دینی، بدیعی یا فلسفی) ، که آدمان این ضدیت را در همین شکلها درک میکنند و مبارزة خود را در همین شکلها به انجام میرسانند، فرق کردن ضرور است (کرل مرکس، فریدریخ اینگیلس، اثرها مندرجة جلد 1، صحیفة 374).
خرکتیر، ماهیت و مضمون هر یک روالوتسیة اجتماعی را شرایط و خصوصیتهای فارمتسیة جمعیّتی و اقتصادی مویین مینماید، که به جای جمعیّت کهنه میآید. روالوتسیة اجتماعی به قدر گذشتن از یک دورة نسبتاً پست به دورة بلندتر ترقّیات جمعیت مقیاسن وسیع، مضموناً عمیق و از جهت وظیفه مورکبّتر میگردد. مثلاً، روالوتسیة اجتماعی در دورة گذرش از جماعه ابتدایی به غلامداری و از آن به فئودالی ستیخیوی بوده، به واسطة شورش و حرکتهای عامّوی به عمل میآمد. در دورة گذرش از فئودالیزم به کاپیتالیزمریوالیوتسیة اجتماعی تمام جبهههای حیات اجتماعی را فرا میگیرد و در عملی گردیدن آن فعالیلت باشعورانة تشکیلات و پرتیههای سیاسی نفوذ پیدا میکند. علیالخصوص در دو-رهای، که گذرش از کاپیتالیزم به سوسیالیزم به امر قانون درامه-ده است، فعالیّت باشعورانة سیاسی پرولتاریت عامل و شرط زه-روری انکشاف و غلبة روالوتسیة اجتماعی میگردد. روالوتسیة سوسیالیستی شکل عالی تجسم روالوتسیة اجتماعی میباشد، زیرا محض توسط آن انسانیت از همه گونه شکل استثمار آزاد گشته، برای ساختمان جمعیّت کمونیستی امکانیّتهای ریلی پیدا میکند.
زیدّیّت بین قوّههای استحصالکننده و مناسبتهای استحصالی کهنه، که در تیز و تند شدن ضدیتهای اجتیمی ظهور مییابد، اساس اقتصادی هر گونهریوالیوتسیة اجتماعی است. در نتیجه ضرورت برطرف نمودن ضدیت بین این دو عامل به میان میآید. صنفهای به حلّ این مسئله منفعتدار در پراسیسّ مبارزة روالوتسیانی مناسبتهای استحصالی کهنه را برهم داده مناسبتهای نو استحصالی را برقرار مینمایند، که در نوبت خود به انکشاف قوّههای نو استحصالکننده مساعدت میکنند. آنها در این حال قوّة اساسی حرکتدهندة روالوتسیة اجتماعی میباشند.
ریوالیوتسیة اجتماعی محصول فعالیّت خودسرانة یک گروه خرد آدمان یا یگان فرد نبوده، نتیجة ناگزیر شرایطهای مویین ابژکتیوی و فعالیّت متشکّل و باش و-عورانة دایرة وسیع عامّة خلق با راهبری پرتیههای سیاسی میبا-شد.
به دست آوردن حاکمیت سیاسی وظیفة اساسی هر یک روالوتسیة اجتماعی میباشد. «از دست یک س ا ن ف به دست صنف دیگر گذشتن حاکمیت دولتی، چه در معنان قطعیاً علمی و چه در معنای عملی-سیاسی این مفهوم، علامت اوّلین، مهمترین، اساسی روالوتسیه میباشد» (لنین ولاديمير الیچ اثرها، جلد 24، صحیفة 26). روالوتسیة اجتماعی چون ضروریّت تاریخی و مبارزة آشتیناپذیر صنفی وابسته به شرایطهای کانکریتی و تاریخی مملکت در شکلهای شورش مسلّح، تبدّلات سیاسی، جنگ گرجدنی و شکلهای آسایشتة مبارزه به عمل آمده میتواند. پرتیههای کمونیستی، علیالخصوص کمونیستیچیسکیه پرتیه ساویتسکاگا سایوزه کپسّ، نظریة روالوتسیة اجتماعی سوسیالیستی را ایجادکارانه انکشاف داده، مضمونش را غنی میگردانند. نظریة مارکسیستی و لنینی بر خلاف شکلهای مختلف ادیالوژی برجوزی (اصلاحاتچیگی، ریویزیانیزم) روالوتسیة اجتماعی را عامل مهم انکشاف جمعیت و پراگریسّ سیاسی میداند. علیالخصوص بعد غلبة روالوتسیة کبیر سوسیالیستی اکتبر، که برای گذرش انسانیت ای کاپیتالیزم به سوسیالیزم شرایط فراهم آمد، این جهت روالوتسیة اجتماعی اهمیت خاص پیدا کرده است. نگرید، نیز روالوتسیة دموکراتی و خلقی، روالوتسیة آزادیخواهی ملّی.