آگهی xوراسانی مولانا جمالالدّین محمّد (سال تولد و وفات نامعلوم) ، شاعر فارس-تاجیک. در چاریک آخر عصر 15 در هرات به دنیا آمده، تا نیمة اوّل عصر 16 عمر به cap برده است. پس از تحصیل رسمی آگهی xوراسانی در نزد یکی از پسران هوسین بایقرا-شاهغریب خذمت کرده است.
اگهی xوراسانی به قول واصفی، «در اسناد شعر و سایر فضایل بینظیر بود». از میراس ادبی آگهی خراسانی الحال زیادتر از 60 بیت اشعار پراکنده به دست آمده است. جهت جالب دقّت آثار باقیماندة آگهی xوراسانی در آن است، که او با یک جسارت فوقولعادة ادبی نقصان و بینظمیها، بیدالگی فرمانفرمایان دور را بیابا تنقید کرده است.
در زمان شاهغریب از حد گذشتن ظلم و تعدّی را مشاهده نموده، از این خصوص به شیخ زمان ابوسعید پورانی نامهای نوشته است. شاهغریب فرمان داده است، که شاعر را «بر سر چارسو پاره-پاره سازند و او را بسوزانند و خاکستر او را به باد دهند». ولی بعدتر شاهغریب با مصلحت یاران این فرمانش را بیکار کرده، شاعر را از دربار خود دور میکند.
در چندی از شعرهایش تله و تاراج، ظلم و بیدادگری حاکمان شیبانی، ضدیتهای بینییکدیگری شیه و سنّی را، که بعد از طرف شاه اسماعیل صفوی ضبط گردیدن هرات cap زدهاند، هجو و مذمّت کرده است. آگهی xوراسانی در پیروی قصیدة «دریای ابرار» خسرو دهلوی قصیدهای گفته، در آن عملیات ظالمانة حاکم هرات معینالدّین میکال را سخت تنقید میکند:
رسیه شهر هری رشک سپهر _ اخضر است،
درگهش را شمسة خورشید گلمیخ زر است…
چرخ کجرو بین، که از تأثیر او شهری چنین
مسکن جمعی پریشانروزگار ابتر است.
بر معین بین از نشانهای نجاست صد خزار،
3-اختر بد آبله بر روی آن بداختر است.
روی زشتش ها کثافت مطبخ نمرودرا
کوهنه کفگیر است، لیکن لایق خاکستر است.
مولّیفان مأخذهای ادبی و تاریخی-فخری هرویی، خوانده-میر، سامّیرزای صفوی این اثر را“قصیدة شهرآشوب”نامیدهاند. حاکم هرات از این قصیده به غضب آمده، فرمان داده است، که زبان شاعر را ببُرند. پس از این واقعة مدهش هم آگهی xوراسانی چندا در قید حیات بوده، در اشعار خود از تنقید عدل ظلم خودداری نکرده است.