معلومات آخرین
Home / مختلف / تالستایی لیف نیکالیویچ

تالستایی لیف نیکالیویچ

تالستایی لیف نیکالیویچ (9. 9. 1826، یسنیه پالینه، حاضره ریان شیاکین ولایت توله-20. 11. 1910، ستنسیة استلاوای راه آهن ریزن-اورال، حاضره ستنسیة لیف تالستایی ولایت لپیتسک؛ در یسنیه پالینه مدفون است) ، نویسلدة روس. معلومات ابتدایی را در عایله گرفت. سال 1843 به قزان آمده، تحت راهبری میرزا محمّدعلی کاظمبیک کورس تیاری را گذشت و سال 1844 به انیویرسیتیت این جا داخل شد. سال 1847 انیویرسیتیت را از کورس سوّم ترک کرد. سال 1851 به کوکز (ست. ستراگلدکاوسکیی) رفت. اوّلین قیدهای ادبی تالستایی محض در کوکز صورت گرفتند. طرح اثر اوّلین تالستایی-«سرگذشت دیروزه» نیز در همین دوره کشیده شده بود.

د و سال خلوت‌گزین در کوکز در رشد و کمال معنوی تالستایی تکان بزرگی شد. در این جا وه‌ای پاوست «کودکی» را (1852، نخستین اثر جانی تالستایی آفرید. پاوست مذکور یکجایه با پاوستهای «نوجوانی» (1852-54) و «جوانی» (1855-57؛ ترجمة تاجیکی «کودکی، نوجوانی، جوانی»، 1964) می‌بایست اساس رمان کلان ترجمه‌هالی او-«چهار دورة زندگ» را (قسم آخرین آن-«اییام شباب» نانوشته ماند) تشکیل می‌داد. تالستایی در پاوستهای نخستین خود پرینتسیپهای ریلیستی مکتب ناتورالیستی سالهای 40-تصویر و تدقیق دقیق و همه‌طرفة پسیکولوژی، عالم باطنی بچگان و نورسان و جوانان را ذکر کرده است.

تالستایی سالهای 1851-53 در کوکز در عملیات حربی (اوّل چون عسکر عادّی، سپس چون آفیتسیر ارتیلّیریه) اشتراک کرده، سال 1854 به ارمیة دونه‌ای گذشت. پس از سرشوی جنگ قریم تالستای را با خواهش خودش به سیوستاپال گذرانیدند. حیات عسکری، منظره‌های چنگ برای حکایه‌هایش «تاخت و تاز» (1853) ، «درخت‌بری» (1853-55) و «حکایه‌های سیوستاپال» (1855-56؛ ترجمة  تاجیکی 1953) متریال دادند. تالستایی در این سلسله با قطعیّت تمام جنگ را محکوم کرده است.

سالی        1855 به پتربورگ آمده، با خادمان جرنل «ساوریمینّیک» نویسندگان مشهور دموکرات ن. ا. نیکرساو، ا. س. تورگینیف، ا. ا. گانچراف، ن. گ. چیرنыشیوسکیی شناس شد. حکایه «صبح پامیشیک» (1856) ، پاوست «البیرت» (1857-58)       ، حکایه «لیوسیرن» (1857) و رمان «خوشبختی عایلوی» (1658-59)      در پتربورگ تألیف یافته‌اند.

تالستایی، که از نوشته‌های خویش قانع نبود و از محیط اشرافان به تنگ آمده بود، در آخر سالهای 50-اوّل سالهای 60 از کار ایجادی دور شد و در یسنیه پالینه منزل گزید. سالهای 1859-62 آن جا در مکتب برای فرزندان دهقانان بنیادکرده‌اش بسیار زحمت کشید. تالستایی، که خود اصلاً اشرافزاده-گرف بود، راه از بحران معنوی آخر سالهای 50 رهایی یافته را در نزدیک شدن به خلق و میل و احتیاج او می‌دید. جستجوهای غایوی و ایجادی تالستایی در ابتدای سالهای 60-کوشش تصویر کردن کارکتر خلق (حکایه «پالیکُشکه»، 1861-63؛ ترجمة تاجیکی، 1935) ، نقش ایپیکی («کزکها») ، مراجعت به تاریخ (رمان «دسامبریستها»، 1860-61؛ نشر 1884) او را به تألیف رمان «جنگ و صلح» (1863-69، آغاز نشر 1865؛ ترجمة تاجیکی، 1953-62)     هدایت نمود. تصویر مکمّل و نازک، قسمتهای گوناگون، منظره‌های نادر طبیعت روس از علامتهای ایپیکی اسلوب «جنگ و صلح» می‌باشند. قهرمان رمان زندگی، جریان هموار آن، شادی و غم، برد و باخت، لحظه‌های عادّی و جاودانی (تولد، عشق، مرگ) و طنطنة نوسازی آن گردید.

ز ابتدای سالهای 70 تالستایی دوباره به کار تعلیم و تربیه رو آورد؛ «الفبا» (1871-72) و «الفبای نو» را (1874-75) تألیف کرده، برای این کیتااها حکایه‌های تازه نوشت و افسانه و مثلهای زیادی را از ادبیات روس، یونان، عرب و فارس-تاجنک از نو و بعضاً با تغییر سیوجیت نقل نمود، که آنها چهرّ اثر «کتاب روسی برای خوانش» را تشکیل دادند.

در همین دوره تالستایی گرفتار انقراض روحی گردید، که نتیجة توجّهش به دین و کوشش او در راه بهتر کردن آن بود. تأثیر همین روحیه در رمان «انّه کرینینه» (1873-77؛ نشر 1876-77؛ ترجمة تاجیکی 1960-61) حس می‌شود. با وجود این رمان مذکور به مثل رمانهای ا. س. تورگینیف و ف. م. داستایوسکیی مهمترین مسئله‌های زمان را بسیر تیز و تند به پیش گذاشت. «انّه کرینینه» از بسیار «جهت رمان جستجوها بود و مؤلف هنگام تألیف آن نظرش را به زمان و احوال خویش روشن نمود. تالستایی آخر سالهای 70 به «شکست» غایوی دچار شد و تماماً به موقع پتریرخلی گذشت. جهان‌بینی نو تالستایی در اثرهای «راز دل» (1879-80؛ نشر 1884) و «اعتقاد من بر چیست؟» (1882-84) همه‌طرفه ظهور یافت. وه‌ای به خلاصه‌ای آمد، که تمام وجود طبقه‌های بالا، که خود در آن محیط به دنیا آمده بود، بر دروغ محض بنیاد یافته است. تالستایی سالهای 80 از کار ایجادی دل‌خُنُک شده، حتّی رمان و پاوستهای پیشینه‌اش را همچون «دلخوشی» اشرافانه محکوم کرد. وه‌ای در این دوره به محنت عادّی جسمانی، از جمله، زمینرانی مشغول شد، برای خود موزه دوخت و پرهیز را اختیار کرد. در یک وقت ناراضیگی او از طرز مقرّری زییدگی نزدیکانش بیشتر گردید. در اثرهای پوبلیتسیستی «چه باید کرد؟» (1882-86) و «غلامی زمان ما» (1899-1900) ناهمواریهان تمدّن زمان را زیر تنقید سخت گرفته باشد هم، راه از این جهلت خلاص شدن را اساساً در تربیة دینی و اخلاقی می‌دید. برابر تألیف پاوستهای «مرگ ایوان الیچ» (1884-86) ، «سانتة کرییدیر» (1887-89؛ نشر 1891) و «ابلیس» (1880-90؛ نشر 1911) به دراماتورگیه شوق زیاد پیدا کرد. درمة «حاکمیلت جهالت» (1886) و مضحکة «ثمرة معرفت» (1886-90؛ نشر 1891) گویا دو پهلو یک فکر تام مؤلف می‌باشند. در درمه تأثیر ضررآور مدنیّت شهر به دیهه فاش شده است. آن با زبان ساده خلقی و رئالیزم تصویر حیات دهات جالب دقّت است. میل ساده و به شعور خلق نزدیک نوشتن عزمی بود، که تالستایی آن را در «حکایتهای خلقی» «خیات نوع بشر بسته به چیست؟»، «شمع»، «دو پیرمرد»، «آب به آدمی زمین زراعت بسیار لازم است؟» و غیره عملی گردید. در این سیلایله حکایه که لان «خوجئین و خذمتگار» (1894-95) موقع خاص دارد. تالستایی سالهای 90 کوشیده است عقیده‌های خود را در بارة صنعت از جهت نظریه‌وی اساسناک نماید. و صنعت بلندمضمون به مقیعهای اخلاقی و دینی آید را از صنعت بی‌روح دیکدینتی بالا می‌گذاشت (رسالة «صنعت چیست؟» 1897-98).

رامن «احیا» (1889-99) یکی از اثرهای اساسی تالستایی است. نوع نو رمان-پنارمن اجتماعی به نویسنده امکان داد، که یک سلسله نمایندگان طبقه‌های گوناگون جمعیّت را در نظر خواننده جلوه‌گر سازد. تالستایی در اییام پیرانسالی باز به جنر حکایه رو آورد. پاوست «حاجی مراد» (1896-1904؛ نشر 1912؛ ترجمة تاجیکی 1936) ، که از عنصرهای حکایه‌نگاری سرشار است، موفقیّت ایجادی او در آن سالها بود. تبدّلات روالیوتسیانی سالهای 1905-07 به ایجادیات تالستایی، مخصوصاً به تعلیمات وه‌ای-«تالستایچیگی»، بی‌تأثیر نماند و اکنون خود نویسندة بزرگ به «ایده‌آلی» بودن تعلیمات خود با نظر شبهه می‌نگریست. مقالة به مقابل حکم قتل نوشتة او «خاموش بوده نمی‌توانم» (1908) ، در تمام جهان مشهور گردید. آخر عمرش در یسنیه پالینه گذشت.

تالستایی 10 نوامبر 1910 پنهان از یسنیه پالینه برآمده رفت و در راه شمال خورده، در ستنسیة استپاوا وفات کرد.

تالستایی در انکشاف رئالیزم «ادبیات روس و جهان دورة نو گشاد و بین عنعنه‌های رمان کلاسیکی عصر 19 و ادبیات «عصر 20 رشتة پیوند کشید. عنعنه‌های ریلیستی تالستایی برای ادبیبت جوان ساویتی مکتب بزرگ آموزش مهارت گردیدند. بسیار نویسندگان بزرگ دنیا از ایجادیات تالستایی تأثیر دیده‌اند. ادیبان هندوستان (رابیندرنت تکور) ، ایران، سعید نفیسی) و تاجیکستان (س. این) در بارة تالستایی با احترام سخن رانده‌اند. آموزش ایجادیات تالستایی در ادبییات‌شناسی ودنی و خارجی هنوز در وقت زنده بودن او سر شده بود. مقاله‌های گ. و. پلیخناو، و. ت. کارالیلکا، آچیرک م. گارыشی «لیف تالاتایی در آموزش ایجادیات تالستایی اهمیت کلان دشتند» مقاله‌های مشهور و. ا. لینیه «لیف تالستایی همچون آیینة روالیوتسیة روس»، «لیف نیکالیویچ تالستایی»، «تالستایی و مبارزة ارالیتریت»، «ل. ن. تالستایی و زمان او» در آموزیش میراث بدیعی او تأثیر جدّ رساندند. پس از روالوتسیة اکتبر تدقیق میراث تالستایی بیشتر اوج گرفت.

در یسنیه پالینه-ریان شیاکین ولایت توله موزیی-حولی دولتی، در مسکو در کوچة کراپاتکینسکیه، 11 موزی دولتی و تنگکوچة دالگاخماونیچیسکی حاضره کوچة لیف تالستایی، 21 موزیی-حولی، در ست. لیف تالستایی (ستنسیة پیشترة استپاوا) موزی تالستایی گشاده شده است.

تالستایی با ادبیات کلاسیکی فارس-تاجیک آشنا بود. و از «هزار و یک شب»، «کلیله و دمنه»، «قرآن»، «شاهنامه» فردوسی، «مثنوی معنو» ن جلال‌الدّین رومی، رباعیات عمر خییام، «تاریخ بخارا» نرشخ، غزلیات حافظ و غیره وقوف تمام داشت. مثلاً، م. ا. لیدیرلی نام ناشری در عرفة 63-سالگی تالستایی انکتی فرستاده، از او خواهش داشته است، که بهترین کتاب خوانده‌اش را نام برد. و در جواب این سؤال «هزار و یک شب» (مخصوصاً فصلهای «چل راهزن» و «شاهزاده قمروزّمان») و اشعار ا. س. پوشکین را یادآور شده است. «گلستان» سعدی هم از جملة کتابهای محبوب او بوده است. «در جوانی «گلستان» را مطالعه کرده بودم و تا حال، یعنی تمام عمر طراوت آن را حس می‌کنم»،-گفته است ت. و هنگام تألیف «الفبا» و «کتابهای روسی برای خوانش» از باب 3-یوم «گلستان» حکایتی را ترجمه کرده، در اساس آن حکایه «شیخی از شهر می‌آمد» را نوشته است. تالستایی در دیگر کتابهای خود، از جمله «خواندنیها» (1904-08) ، «راه زییدگی» (1910) 43 حکمت و مثل سعدی را داخل نموده است.

خانندگان تاجیک با ایجادیّت تالستایی از سالهای 50 عصر 19 آشنایی داشتند. تا چه درجه به آثار تالستایی دلبستگی داشتن خوانندگان تاجیک را از این فهمیدن مومکیش است، که به قول و. برتالد، 18 مارت 1901 در صحن مدرسة شیردار سمرقند 5000 کس بعد نماز سواه به پا راست ایستاده، حکایه تالستایی «حیات نوع بشر وابسته به چیست؟» را گوش انداخته‌اند. حکایه را واعظ مشهور سمرقند میرزا محمود قرائت کرده است. سالهای 30 عصر 20 مرحلة نو و پرثمر ترجمة تاجیکی آثار تالستایی آغاز یافت. در این دوره س. عینی، س. علیزاده، ا. لاهوت، ه. کریم، س. الغ‌زاده، ه. احراری، ج. اکرامی، م. میرشکر و ر. هاشم به ترجمه و تحریر اثرهای تالستایی پرداختند.

دیبان و عالمان تاجیک اساساً از سال 1901 حیات و ایجادیات تالستای را به دایرة تدقیق کشیده‌اند. س. عینی، ا. شکوری، س. مناف‌زاده، ر. هاشم، c.       الغ‌زاده، م. شکوراف و ا. منیازاو در تدقیق آثار و افکار تالستایی حصّه ‌گذاشته‌اند.

اسار: پالنایی سابرنیه ساچّینینی، تام 1-90، مسکو-ل. . 1928-58؛ سابر. ساچ. ، تام 1-20. مسکو. 1960-65؛ اسّاسهای منتخب، جلد 1-8، دوشنبه، 1978-82.

دبیات: رحیم هاشم، چند سخن در بارة یکی از ترجمانخای اوّلین ادبیات بدیعی روس و کتاب او، «صدای شرق»، 1959، منیازاو ا. ، دهة ادبیات روس، «شرق سرخ»، 1960. م 11؛ شکوراف م„ از تاریخ ترجمة اثرهای ل. ن. تالستایی به زبان تاجیکی، در کتاب: پیام برادری، دوشنبه 1972؛ شیفمن ا„ لیف تالستایی ا واستاک، مسکو 1971؛ رازینفیلد ا. 3„ «کوکزسکیی پلینّیک»، نه تدجیکسکام یزыکی، در کتاب: یسناپالینسکیی سبارنیک، توله، 1978؛ صمد و„ آتکرыویه نییزویستنыی سترنیتسы، گزیته «کمونیست تدجیکیستنه» 10 سپتامبر 1976؛ یوسپاو ر„ ل. ن. تالستایی ا لیتیرتوره نراداف ساوستسکاگا سایوزه، در کتاب: ل. ن. تالستایی ا ساوریمینّاست. مسکو 1981؛ چیلыشیف ا. پ. ، لیف تالستایی ا لیتیرتوره واستاکه، مسکو 1981.

و. صمداو.

Инчунин кобед

سفی ابوالعلا عبدالمؤمن جاروتی

سفی ابوالعلا عبدالمؤمن جاروتی (سال تولد و وفات نامعلوم) ، لغت‌نویس فارس-تاجیک (عصر 15). در …