موشّه (ار. -آراسته، زینّت داده شده) ، 1) شعریست به شکل رباعی، قصیده، غزل و غ. ، که اگر کلمههای اوّل و میانة مصرع یا ابیات آن جمع کرده شود، نام شخصی از آن میبرآید. مس .:
معشوقه دلم به تیر اندوه ببست،
هیران شدم و کسی نمیگیرد دست.
میسکین تن من ز پای محنت شده پست،
دست غم دوست پشت صبرم بنشست.
گر سرهرف مصرعهای این پارچه را جمع کنیم، موافق نوشت عربی نام محمّد حاصل میشود. 2) قصیدهای را نیز موشّح گویند، که قسم یا رکنهای جداگانة بیتهای آن یک جا جمع آورده شود، باز یک قصیده، قطعه یا رباعی در بیت دیگر برمیآید:
بیش از اندازة این طایفه بر بنده گذشت،
جود تو بار گران زان دو کف گوهربار.
دیگرانند چو من بنده و من بنده ز شکر،
اجیزم چون دیگران وز خجلی گشته فگار.
جز یک س و نه و انگار، که کردستم جرم،
سوی افوت نگران مانده و دل بر تیمار.
ت و خداوندی، احسان کن و این جرم به فضل،
3-این ره درگذران، ز-آن-ک تویی جرمگذار…
فیکرههای با فراخچینی چاپشدة این قصیده را جمع کنیم، این دو بیت حاصل میشود:
ور بنده گذشت جد تو بار گران،
من بنده ز شکر عاجزم چون دیگران.
کردستم جرم، سوی افوت نگران،
ین جرم به فضل ز-این ره درگذران.
د .: 3یهنی ت. ، صنعت سخن، د. ، 1979.
س. عمراناو.