سماع (عربی-شنیدن، خوانش، سرود) ، در تصوّف حالت شوق و ذوق صوفیان را هنگام خواندن ذکر گویند، که پیوسته با سرود و موسیقی و رقص صورت میگیرد.
سماع یکی از مؤثرترین واسطههای به وجد آوردن، بیخود نمودن صوفیان حساب میشد. هدف آن سیقل دادن روح و به درجة تکامل معنوی رساندن عارف بود. در حال سماع تمام هوش و یاد صوفی به ذکر حق بند میشد.
سماع در تصوّف از اوّل معمول بود. لیکن آن بیشتر خاص تصوّف ایرانیست. زیرا در آثار صوفیّه عراق و جزیره از وهای ذکری نمیرود، در تصوّف اغریب باشد آن را ممنوع دانستهاند. سماع 852 خلیفة فاطمی مصر سماع را رسماً منع کرد. سپس اکثر فرقههای مذهب شیعه و بیشتر دانشمندان اهل سنّت نیز سماع را برای اسلام بیغانه پنداشتهاند. از جمله حجّتولیسلام امام غزالی، ابوالحسنهجویری و دیگران سماع را مباح دانستهاند. فقهای طریقة شافعی با آنها همعقیده بودهاند.
هنوز شیخ ابوسعید ابوالخیر (تولدش 967) سماع را از ملامت شخصانی، که آن را ضد آیین اسلام شمردهاند، حمایت کرده، واسطة بردم دادن دوای نفس پنداشته است. بعضی از مشایخ تصوّف، مثل سولّمی نیشالوری (937-1022) در خصوص سماع رساله یا کتابهای مخصوص نوشتهاند. آخرین فرقة تصوّف ایران، که سماع را کاملاً روا دانسته، حتّی آن را چون عبادت به رسمیت درآورده است، طریقة مولویه میباشد. مولانا جلالالدّین رومی (بلخی) در غزلیات خود بارها به رقص و پاکوبی و دستافشانی دعوت کرده است. اروپایانی، که به خانقاه مولویان در کنیه رفته مجلس رقص و سماع را دیدهاند، اهل خانقاه را درویشان چرخزن یا رقصنده گفتهاند، زیرا هنگم ذکر و سماع آنها پای راست خود را بر زمین استوار کرده به آهنگ موسیقی پیکر خود را گردت آن میگرداندند و دستافشان شعرهای عرفانی میخواندند. در خانقاهها و مزفیلهای صوفیّه هند و پاکستان بیشتر در بین پیروان طریقة چیشتیه سماع هنوز رواج دارد. آنزا مجلس سماع را قوّالی گویند.
ن. ا. قلمتاو.
Инчунин кобед
سفارت
سفارت، نمایندگی، کار و عمل سفیر، که از طرف دولتی به پایتخت دولت دیگر میرود. …