عامل سوبژکتیوی در ت ا ع ر ا خ، فعالیّت سوبژکت-عامّهها، صنف و پرتیهها و اشخاص جداگانه را گویند، که درجه و شکلهای مختلف (ایدئولوژی، سیاسی، تشکیلاتچیگی) را دربر گرفته، مقصد اساسی آن تغییر و رواج دادن یا محفوظ داشتن شرایطهای ابژکتیوی جمعیت میباشد. کتیگاریة عامل سوبژکتیوی با کتگوری عامل ابعیکتیوی یا شرایطهای ابژکتیوی علاقهمند است. تأثیر متقابل این دو کتگوری نقطة متریالیزم تاریخی را در بارة آن، که ایجادکار تاریخ آدمان، خلکها، صنفها میباشند، افاده مینماید.
امیل سوبژکتیوی دائما در دایرة مناسبت و شرایطهای ابژکتیوی عمل میکند، که در نوبت خود در زمینة فعالیّت پیشینة آدمان صورت گرفتهاند. شرایطهای آبعیکتیوی کارکتر، ترکیب و جهتهای انکشاف عامل سوبژکتیوی را مویین مینمایند. «انسان در فعّالیّتی’ عملی خود در پیش نظرش عالم ابژکتیوی را میبیند، به آن وابسته میباشد و فعالیّت خود را با آن مویین مینماید» (لنین ولاديمير الیچ اثرهای، جلد 38، صحیفة 187). فعالیّت عامل سوبژکتیوی بیرون از شرایط ابژکتیوی و قانونیّتهای ترقّیات آن به حیات و حقیدت مخالف است. ولی همة خاصیت، شکل و طرفهای مختلف عامل سوبژکتیوی را از عاملهای ابژکتیوی وابسته دانستن ختاست، زیرا عامل سوبژکتیوی هم نسبتاً مستقل است.
کتیگاریة عامل سوبژکتیوی راه و طریق به شرایط ابژکتیوی تأثیر رسانیدن آده-مان را انعکاس میکند، قوّههای حرکتدهندة تاریخ، اهمیت عملیّه را در تغییر واقعیت آشکار مینماید، تأثیر حادثههای ندسترایکوی، ایدئولوژی و پسیخالاگی را به بزیس مویین میکند. جهتهای ابژکتیوی و سوبژکتیوی پراسیسّ تاریخی در فعالیّت عملی همچون جهتهای به هم الا-قمند و به هم تأثیرکنندة یک حادثه ظاهر میگردند. افزودن اهمیت عامل سوبژکتیوی در تاریخ مهمترین جهت پراسیسّ تاریخیست. در دورة گردشهای بزرگ تاریخی عامل سوبژکتیوی در دگرگونسازی مناسبتهای جمعیّتی مقام حلکننده پیدا میکنند (البتّه اگر عملیات آن به انکشاف شرایطهای ابژکتیوی موافق آید).
در صورت وجود داشتن زمینههای ضروری ابژکتیوی شورش، ریوالیوتسیة از عامل سوبژکتیوی، علیالخصوص از شعورناکی و کمالات سیاسی، قطعیت و اراده، تشکیلاتچیگی و لیاقت صنفها برین جهت آن وابسته است. در تاریخ دورهایی فرا میرسند، که در جمعیت برای دگرگونیهای کلّی شرایط ابژکتیوی فراهم میآیند، امّا برای واقعی گرداندن این امکانیت قوّة صنفهای پراگریسّیسی نمیرسد. آن گاه جمعیت، چون آن که لنین فرموده است، پوسیده میرود (اثرهای، جلد 9، صحیفة 382). عملیات صنفهای کهنهپرست و ارتجاعی هم به ترقّیات جمعیت مانع میشوند.
در رفت روالوتسیة سوسیالیستی و بعد غلبة آن اهمیت عامل سوبژکتیوی بغایت میافزاید. جمعیّت کمونیستی در نتیجة فعالیّت باشعورانه و ایجادی عامّة خلق با راهبری پرتیة مارکسیستی-لنینی، که فعالیّت آن قسم موخیمترین و ترکیبی عامل سوبژکتیوی میباشد، به وجود آمده، انکشاف مییابد.
«کمونیزم از همة حرکتهای پیشینه با آن فرق میکند، که در خود اساس همة مناسبتهای پیشینة استحصالی و معاملات تبدّلات به عمل میاوه-رد و اوّلین بار همة زمینههای به طور ستیخیوی پیداشده را چون بنیاد نسلهای گذشته میداند، این زمینهها را از ستیخییویت محروم نموده، آنها را به حاکمیت فردهای متّحدشده تابع میکند» (مرکس کرل ا اینگیلس فریدریخ، ساچینینیه، 2 ازدنی، تام 3، صحیفة 70-71).