نظریة موازنت نام مشترک یک قطار تعلیماتهای اجتماعی و تاریخی غیریمرکسیستیست، که جریان انکشاف و عملیات جمعیت یا عنصرهای آن را در اساس پرنسیب موازنت از طبیعتشناسی گرفته شده تعبیر میکنند.
در عصر 17 پیدا شده (ب. سپینازه، ت. گابّس، گ. و. لییبنیتس) ، سنیتر از طرف پازیتیویستاو (آ. کانت، گ. سپینسیر و دیگران) مورد بررسی قرار گرفته است.
در ابتدای عصر 20 به صفت معیار موازنت سیستم مکانیکی نه، بلکه ارگانیزم زنده خذمت میکرد (ا. ا. باگدناو). سالهای 20 نظریة معرفت را یک قطار فیلسوفان میخنیست ساویتی (د. سربیناو، ا. ا. سکوارتساو-ستیپناو و غیرهها) نیروی کرده، نقطههای نظریة معرفت را به تعلیمات متریالیزم دیالکتیک در بارة یگانگی و مبارزة زیدها مقابل گذاشتند (در ضمن این جهشها را همچون ویرانشوی مووازینت قلمداد میکردند). نظریة معرفت اساس متدلوژی میلان راست ن. ا. بوخرین بود. از آخر سالهای 30 cap کرده، سوسیالاگهای برجوز مدل موازنت دینامیکی را برای بررسی نظریه و متدهای تأمین «استواری» جمعیّت برجوزی استفاده میبرند.