فلسفة حیات، رویة سوبژکتیوی و ایدهآلیستی فلسفة برجوزی آخر عصر 19-اوّل عصر 20 در ژرمنیه و فرنسیه. به پندایش آن انکشاف بیولوگیه، پسیکولوژی و دیگر علمها مساعدت نمود. اوّل مقصد این جریان کوشش از موقع ایدهآلیستی از میان برداشتن متریالیزم مکانیکی بود. ولی ماهیتاً آن کریزیس فلسفة برجوزی را افاده میکرد. فلسفة حیات مفهوم «حیات» را واسطة یگانة درک حادثههای اجتماعی اعلان نموده، مفهوم «واقعیت» را با مفهوم «تجربة حیات» یک میداند.
ز این ر و، «حیات» عامل یگانهای است، که گویا واقعیت و تاریخ را عوض میکرده باشد. فلسفة حیات توسط احساس و تفکر منطقی درک شدن حیات را انکار کرده، آن را به انتویسیه (حدس) وابسته میداند. آن به دو رویه جدا میشود: رویة اوّل طرفداران برگسانند، که حیات را از موقع بیولوگی معنیداد میکنند؛ رویة دوّم-نیسشی، دلتیی، زیمّیل آن را همچون اراده شرح داده، تمام غایهها را به ارادة فرد علیحده و یا گروه جمعیت تابع مینمایند. منبعد غایههای اساسی فلسفة حیات باعث پیدایش رویههای دیگر فلسفة برجوزی، از قبیل اگزیستانسیالیزم و ارّسیانلیزم گردیدند. س. نوروزاو