بانوگوشسپ یکی از شخصیتهای قصّه و روایتها، داستانهای خماسی «بهمننامه»، «برزونامه»، «بانوگوشسپنامه» و غیره، یکی از دختران رستم (مادرش خالة کیقباد). زنی زیبا، دلیر، چست و چالاک، پهلوان بود. در میدان نبرد از مردان کمی نداشت. قیسر رم، فغفور چین، بعضی خویشاوندان کیکاووس، توس پهلوان-فرزند نوزر به نزد روستم به خواستگاری بانوگوشسپ آمدند، ولی رستم به دامادی گیوپیسر گودرز را برگزید. در یکی از مکالمههایش به پیران سرلشکر توران گیف با افتخار از داماد روستم بودنش یادآور شده است:
به گیتی نگه کرد رستم بسی،
ز گُردان نیامد پسندش کسی.
به مردی و دانش به فرّ و نجاد،
به خرد و به بخشش مرا کرد یاد.
به من داد رستم گزین دخترش،
ک بودی گرامیتر از افسرش.
میهین دُخت-بانوگوشسپ سوار
به من داد گردنکش نامدار.
ز چندین بزرگان مرا برگزید.
سرم را به چرخ برین برکشید.
روستم با نام ضربان و دختر دیگری داشت، که وهای نیز به مثل خواهرش بانوگوشسپ پهلوان و جنگاور دلیر بود. بانوگوشسپ و ضربان و در جنگ با بهمن به اسارت افتادند، ولی بعداً بهمن آنها را آزاد کرد. از ازدواج گیف و بانوگوشسپ پهلوان نامور بیجن به دنیا آمد.
دبیات: ابوالقاسم فردوسی. شاهنامه. جلد 3. دوشنبه، 2008؛
گ. سعدییوه.