بولهسن آمیری موهممد ابن ابیزر نیشاپوری (نیشاپور، 913-992، همان جا) ، فیلسوف، منطقشناس و متصوّف خراسانی. در زادگاهش به تحصیل علوم دینی پرداخته، بعدها به بلخ سفر کرد و نزد دانشمند ابویزید بلخی به آموزش فلسفه پرداخت. بعد مرگ استادش به بخارا و از آن جا به چاچ آمد و در آن جا نزد فقیه ابوبکر کفّال علم فقه و کلام را آموخت. دوباره به بخارا بازگشت.
سرهای او «ال-اعلام ب مناکیب-ال-اسلام»، «ال-عمد و-ل-ابد»، «ال-تقریر لا وجه-ل-تقدیر»، «اس-سعادت و-ل-اسع-عاد فی سیر-ال-انسانیه» نام دارند. «رسایل» او، که عبارت از 4 اثر میباشد، در امّان منتشر شده است. ابوالحسنآمیری همچون فیلسوف صاحبنظر در کتب و رسایلش مسائل آفرینش و مراتب آن، نظر دین به آن، اخلاق و سیاست و دیگر مطالب فلسفی و دینی را مترخ نه-موده است. ابوالحسنآمیری تأکید نموده است، که اگر هر کس مفهومهای لغت و نخ و عروض را به یک رشتة تحریر کشیده، در این کار مهارت پیدا کند، ادیب است و این سخن برای خندسی و طبیعتشناس و منطقشناس نیز صادق خواهد بود. ولی کسی، که چنین کار را انجام داده، از آن استخراج معانی تقوینی (ایجادی) ، کیهانی و الهی کند، او فیلسوف یا حکیم است.
بولهسن آمیری محل ایمان را قوّة عاقلانه و محل کفر را قوّة موتخیییله قلمداد نموده، اوّلی را نوع اعتقاد صادق یقینی نیز میداند، که از وجود هماهنگی و تناسب بین دین و فلسفه شهادت میدیخد. او همچنین در آثارش دیگر مطالب فلسفی، از قبیل فرقیّت شناخت انسان نسبت به شناخت امور مجرد و روحانی (فرشتگان) ، علم و آگاهی در بارة موجودات عالم ملکوت، مراتیب وخی را مطرح نموده، راخ آشتی دادن فلسفه و دین را پیش گرفته است. در این رابطه او اصطلاحخای «دین صحیح» و «عقل صریح» را استفاده نموده، اوّلی را دینی میداند، که از هر گونه تحریف و بدعت عاری بوده، به طور مستقیم از سرچشمة وحی نشاط گرفته باشد. «عقل صریح» در نظر او جز عقل خالیس و خالی از شوایب و ابهام (آلودگی و ناروشنی) چیز دیگری نیست. ابوالحسنآمیری در تشکّل افکار مکته-ب و مذهبهای دینی و فلسفی نقش مهم گذاشته است.
دبیات: ابوالحسنآمیری محمّد ابن یوسف، ال-اعلام بیمهناقیب-ال-اسلام، تاشکینت، 1367؛کاربین هینری. تاریخ فلسفة اسلامی، تاشکینت، 1961؛ دایرت-ال-معارف بزرگ اسلامی، جلد 5، تاشکینت، 1383. م. حضرتقولاو.