ملیکُششوه را -این انواو فخری رسمی، که در دایرههای ادبی دربار به شاعران معروف و مشهور داده میشد. شاعرانی، که به عنوان ملکوشور را سزاوار گشتهاند، نسبت به دیگر شاعران و نویسندگان مرتبة بالاتری داشتند و از نزدیکان شاه به حساب میرفتند. بخشیدن عنوان ملکوشور را از دورة حکمرانی غزنویان (سلطان محمود) شروع شده است.
نخوستین شاعری، که به قول اکثریّت مؤلفان سرچشمههای ادبی و تاریخی به این عنوان سرفراز گردیده است، عنصری بود. بعد از عنصری چندی از شاعران، از جمله عمعقبخارایی، عبدالملک برهانی، امیر مونزهای، ابوالعلای گنجوی، مولانا بدخشی، غزالی مشهدی، فیزی دکنی، طالب آمولی به این عنوان صاحب شدهاند. در ادبیات عصرهای 16-19 تاجیک به غیر از مشفقی، عنوان ملکالشّعرا را گرفتن دیگر شاعری معلوم نیست. در ایران از عصر 16 یک طرف چند شاعر عنوان ملکوشورا را دریافتهاند، که آخرین آنها بهار بود.
در افغانستان بیتاب به عنوان ملکوشوه را رسیده بود. ملکاوهای هر یک قدر، خصوصاً، عصرهای 11-12، پیش از همه تغریبگران صادق نیبست دولتداری حاکمان عصر خویش، افادهکنندة منفعتهای صنفی، وصّاف شأن و شوقت و دبدبة سلطنت و رسم و رسوم آنها بودند. دایرة ادبیی را، که سروری میکردند، نیز به همین راه هدایت مینمودند. اینچنین هر یک شاعری، که به خدمت دربار جلب کرده میشد، وظیفهدار بود در نوبت اوّل شعر خود را برای نقد و بررسی از نظر ملکوشور را گذرانده، بعد در نزد پادشاه بخواند. مرادفهای ملکوشور را «امیرالشعرا»، «سلطانوشوه را» میباشند. یکچند لقب و عنوانهای فخری و احترامی چون «صاحبقران شاعری»، «خاتمتوش-شعرا»، «ملکالکلام»، «لسانول-غیب»، «خلّاکولمانی» و غری نیز وامیخورند، که ظاهراً عنوانهای غیریرسمی میباشند.