پیرسانلیزم (از لات. ریrsona-شخص، سیما) ، جریان تییستیست در فلسفة معاصر برجوزی، که شخصیت را ریلیّت ایجادی ابتدایی و جهان را ظهورات فعالییت ایجادی
شخسیّت عالی (خدا) میداند. پیرسانلیزم آخر عصر 19 در روسیه و شمه، سالهای 30 عصر 20 در فرنسیه و مملکتهای دیگر تشکّل یافته است.
پیرسانلیزم پلیورلیزم ایدهآلیستی را به پرنسیب مانیزم و پنلاگیزم ایدهآلیستی مقابل گذاشته، به این وسیله پرنسیب تییزم را طرفداری میکند. پیرسانلستان به جای سوبژکت فلسفة کلاسیک شخصیت آدم و زات و ظهورات فردی آن (یعنی سوبژکت فعال) را به مدّ اوّل میگذارند. همین طریق شخصیت (فردیت) به کتگوری اساسی پلاهی، به اساس ظهورات هستی تبدل مییابد. موافق تعلیمات پیرسانلیزم، فرد را خدا میآفرد و آن به مفهوم هستی تبدل یافته، اساس ظهورات هستی دانسته میشود. از این رو، فرد و تجربة او ماهیّت یگانة ریلیت میباشد، ولی منبة اساسی فرد (شخصیت) نه به خود او، بلکه از هستی یگانه (خدا) وابسته است. پیدایش پیرسانلیزم علامت بحران جهانبینی پازیتیویستی و انکشاف تمایل ارّتسیانلیستی میباشد.
مویافیق تعلیمات پیرسانلیزم، رابطههای سیرشومار و مرکّب مناسبههای جمعیّتی و اجتماعی، که فرد را احاطه نمودهاند، به او امکان نمیدهند، که «من» ناتکرار خود را ثابت نماید. تزیس آجادی اراده ماهیّت اساسی تعلیمات پیرسانلیزم را در بارة شخصیت تشکیل میدهد. پیرسانلیزم حلّ مسئلة قانونیّتهای انکشاف اجتماعی را نه با معرفت رستیانلیستی، بلکه به قوّة شخص و ارادة او علاقهمند میداند. موافق تعلیمات پیرسانلیزم، شخص به واقعیت مناسبت دشمنانه دارد. از این رو، حیات خقیقی شخص تنها از روز علاقه را از محیط برکندن او سر میشود. شخص برای دریافتن راه درست باید در عالم خود فرو رود. در حلّ مسئلههای اجتماع پیرسانلیزم امیریکایی و فرنسوی از هم فرق میکنند.
تجریبة تاریخ نشان میدهد، که تعلیمات پیرسانلیزم-دگرگونسازی حیات اجتماعی و معنوی شخص خصوصیت اتاپیوی دارد. در این زمان نفوذ پیرسانلیزم به افکار دایرههای مویین عالم کاپیتال خلا کم شده است، مسئلههای اساسی آن را نیاتامیزم و خصوصاً ایکزیستینسیلیزم تحقیق مینماید.