نقاب (ار. -پرده، روپوش، چشمبند، چادر) ، 1) اسبابیست با تصویر بشرة هیوانات و مخلوقات اساطیری، که شبلان بزم خرسندی به رویی میکشند. نقاب را از کرتان، پلستمسّه، گل و دیگر چیزها ساختن ممکن. نقاب در زمانهای قدیم هنگام شکار و مراسمها استفاده میشد. بعدتر نقاب را همچون عنصر گریم اکتور در تئاترها استفاده میبردند.
در تئاتر خلقی گذشته نیز نقاب یکی از واسطههای آفریدن آبرز در صحنه بود. از حرفیات افراسیاب (ا. 1) تصویر چار هنرپیشة نقاببدست و از توپراقّلعه (ا-3، خارزم) hیقاب مسخرهباز یافت شدند. 2) نیکاب اکثر به معنای مجازی نیز استفاده میشوند. مثلاً، «نقاب گذاشتن» به معنای پرده از رویی گرفتن، «نقاب نیلی» کنایه از شب، «نقاب خز را» کنایه از آسمان، «شکافتن نقاب سخن» گشادن معنای سخن و غیره. شخص ریاکار، دورویه را، که اصل سیرتش را پنهان میدارد، «آدم نقابدار» میگویند. 3) بندینة اشتراکچیان کرنول و مسکرد، که برای چشم سوراخی داشته، به قسم بالای رویی مینوشند. 4) نسخة گجی، که از روی شخص مرحوم گرفته میشود. 5) در کاسمیتیکه یکی از اصولهای معالجه و نگاه و بین پوست رویی. 6) قالبیست، که هنگام شمشیربازی و دیگر مسابقههای ورزشی به رویی میپوشند.