رمانتیزم (از فرنسوی romantisme) ، متد معمول ایجاد بدیعی، که اساس آن را تصویر هستی «نه چنان که دست، بلکه چنان که میباید» (ف. شیلّینگ) تشکیل میدهد.
پیروان رمانتیزم معتقداند، که هستی، چنان که دست، برای تصویر بدیعی مناسب نیست، آن را به مراد خویش از نو باید ساخت. ایدهآل رمانتیکی خلاف واقعیت بوده، ظهور دلماندگی و ناراضیگب و نفرت و اعتراض بطشست.
رامنتیکها در بنیاد عالم بافتة خود به گذشتة ادیب و افسانوی، آیندة نیک و دلخواه، به محیط بیغش و دلکش موجوده رو آوردهاند. آنها، که «از روی خادیش دل» (و. جوکاوسکیی) عمل میکردند، مبدأ رمانتیزم بر سوبژکتیویزم قرار گرفته، در آن خیالات بدیعی موقع اساسی دارد. اصطلاح رمانتیزم همچون افادهکنندة حادثة ادبی و بدیعی از آخر عصر 18 در ژرمنیه، از ابتدای عصر 19 در فرنسیه، اتلیه، پالشه و روسیه معمول گردید. نخستین نظریهدانان رمانتیزم ادیبان نیمیس فریدریخ و آگوست ویلهیلم شلیگیلها بودند. رمانتیزم در ادبیات و صنعت اروپای نیمة یکم عصر 19 ظهور تمام داشت. ولی تجربة بای ادبیات و صنعت نفیسة شرق، از جمله ادبیات فارس-تاجیک شهادت میدهد، که در اصل رمانتیزم همچون متد ایجاد بدیعی نسبت به زمانی، که متخصصان مدنیّت غرب مویین نمودهاند، خیلی قدیمیست. رمانتیزم متد اساسی ادبیات کلاسیکی فارس-تاجیک است، که پایة آن را هنوز در عصر 10 رودکی گذاشته بود. تا امروز دمچون متد اساسی ادبیات و صنعت شرق اعتراف نگردیدن رمانتیزم سببها دارد. از جمله این حالت ،. البتّه، پیش از همه نتیجة هنوز به طور باید و شاید تدقیک نگردیدن این مسئله است. سبب دیگر را از تأثیر میل اوراپپرستی باید جست. امّا سبب اصلی در «انیرسیة تفکر تاریخی ماست، که از اروپایی بودن گذشتة علم ادب معاصر cap زده است» (ن. کانرد). درست است، که زمان پیدایش و تشکّل رمانتیزم در شرق و غرب، زمینههای اجتماعی و ادبی و جهتهای دیگر آن از هم فرق میکنند. لنین با آن همه گوناگونی راههای ملّی انکشاف و فرق جدّی موقع اجتماعی ایجادکاران رمانتیزم وحدت استتیکی مویینی دارد. منشأ ایجادیات پیروان رمانتیزم نامقبولی واقعیت ریلی و کوشش به آن مقابل گذاشتن ایدهآل رمانتنکیست. از این جا توصیف تیپالاگی pامنتیزم شرق ماهیتاً به کارکتریستیکة تیپالاگی pامنتیزم اروپایی و روس مانند است. یک سرچشمة pامنتیزم اروپایی و روس بودن ادبیات و صنعت عصرهای میانة شرق نیز این قضیّه را تقویت میدهد. اگر در اوراپة غربی رمانتیزم بعد از انقلاب برجوزی همچون ظهور ناقناتمندی طبقههای گوناگون اجتماعی به وجود آمده باشد، در روسیه آن در شرایط دیگرتری تشکّل یافته است، گرچندی آن هم تا اندازهای عکس صدای حادثههایی است، که در مملکتهای اوراپة غربی به عمل آمدهاند. رمانتیزم در روسیه capoغاز شورش مسلّح نخستین انقلابگران روس و دسامبرستان بر ضد مطلقیت و کریپاستنایداری بود. رمانتیزم در شرق، از جمله، در ادبیات فارس-تاجیک، در زمینة ناقناتمندی از واقعیت نامساعد زمان فئودالی و سیاست ارتجاعی زیماگداران آن پیدا شده است. وحدت استتیکی رمانتیزم را در ادبیات اروپایی و ادبیات فارس-تاجیک مشترک بودن موضوع و غایههای اساسی آنها-عشق، مهای، اخلاق، تصویر طبیعت، وصف، غایه شاه عادل، نیکی و نکوکاری و غیره، معمول بودن نظم، مخصوصاً لیریکه، از چومله غزل و داستانهای عشقی و رمانتیکانه در آنها، توجّه به اساطیر، تاریخ و حیات شخصان تاریخی، رواج بیاندازة دیدکتیزم، میل فوقالعادّه به بلاغت و فسادت بیان، به خوشآهنگی (سجع) ، جهت نفسانی کلام، به بیان رمزی و مبالغهآمیز، آبرز و کارکترهای محتشم و غیره هم تصدیق میکند. یک خصوصیت 9-ا ادبیات فارس-تاجیک پرقوّت بودن تمایل ریلیستیست، که این بعضی محقّقان را به اشتیباد انداخته است. آنها در ادبیات فارس-تاجیک برابر وجود داشتن دو متد-رمانتیزم و رئالیزم را تخمین کردهاند، که از آنها با نامهای «میل رمانتیکی» و «تمایلات ریلیستی» یا خود «عنعنههای رمانتیکی و ریلیستی» و غیره یاد آورده، حتّی دورههای تشکّل در یکی از آنها را نیز به طور خود مویین نمودهاند. گویا، ادبیات عصر 10 یک نوع تصویر ریلیستی بوده، ادبیات عصرهای 11-12 و بعد رمانتیکیست. اشتباه از آن cap زده است، که آنها «حقیقت زندگی» ادبیات ریلیستی را برغلط با عنعنه و عنصرهای ریلیستی، گاها با خود رئالیزم یک دانستهاند. علاوه به این آنها معتقداند، که گویا قیمت این یا آن ادبیات ملّ پیش از همه به موقع (رئالیزم، از جمله عنصرهای ریلیستی آن وابسته باشد. از این رو، جهد نمودهاند، که در چه بیشتر عنصرهای ریلیستی را در رمانتیزم آشکار سازند. با حیات علاقه داشتن تنها مخصوص متد ریلیستی نبوده، بلکه به متدهای ایجادی دیگر، از جمله، به رمانتیزم، که طبیعتاً مخلوط با ه
ستیست، نیز دخل دارد. البتّه، این تناسب در دورههای گوناگون انکشاف رمانتیزم در ایجادیات پیروان آن و در جنس و نمود و جنرهای مختلف ادبی و بدیعی یکسان نبوده است. چنانچه، خروج دقیقت زندگی به ادبیات بنیاد ریلی رمانتیزم را در ایجادیات اکثر ادیبان عصر 10 فارس-تاجیک و سعدی شیرازی مستحکم گردانیده است. این حالت به طبیعت جنرهای نثر و هجو و قطعه هم موافق میباشد. ولی مثنوی و قصیده و غزل و رباعی برین نوعهای شعر کلاسیکی بیشتر بردارهای رمانتیکانه را تقاضا میکنند. رئالیزم از رمانتیزم با آن فرق نمیکند، که بیان حق را در تصویر زندگی و انسان طلب مینماید. حقیقت زندگی دقّت پیروان رمانتیزم را نیز به طور خود جلب کرده است. حقیقت زندگی در رمانتیزم بر خلاف رئالیزم کارکتر عموم داشته، از جزئیات کانکریتی محروم است. ولی رمانتیزم هیچ وقت به جمعبست عمیق واقعیت، درک درست جریان زندگی و قوّة بااعتماد تصویر بدیع مانع نشده است. وابسته به شرایط کانکریت تاریخی خیلهای گوناگون رمانتیزم انکشاف یافته است. معمولاً رمانتیزم را به نوعهای رمانتیزم ارتجاعی، pامنتیزم پیشقدم و رمانتیزم انقلابی جدا میکنند. معیار طبقهبندی نمودهای رمانتیزم آن است، که پیروانش کدام جهت زندگی را حمایه مینمایند. اگر آن کهنه و ارتجاعیست، رمانتیزم ارتجاعی، اگر نو و مترقّیست، pامنتیزم پیشقدم و اگر نمایانگر حیات تازه و مقدّم اجتماعیست، pامنتیزم انقلابیست. مسئلة مقدّرات رمانتیزم در ادبیات و صنعت معاصر نیز بسیار مهم است. به حکم قانون معلوم انکشاف ادبیات و صنعت متد ایجادی نو کامیابیهای متد سابق را در زه-مینة نو غایوی و استتیکی بایی میگرداند. به هم مطابقت نمودن متد و میلانهای گوناگون ادبی، مخصوصاً در زمان گردشهای بزرگ اجتماعی (از قبیله غلبة ساخت سوسیالیستی در اتّفاق ساویتی) به نظر میرسد. انکشاف باسرعت ادبیات و صنعت، که در این گونه مرحلههای تاریخی ناگزیر است، علیالخصوص در ابتدای تشکّل خود موقتاً نفوذ داشتن عنعنو و عنصرهای جریانهای مختلف ادبی و تجدید آنها را انکار نمیکند. ادبیاتشناسان تا سالهای 30 در ادبیات روس برابر رئالیزم توجّهات رمانتیکی و تمایل تنقیدی را هم به مشاهده گرفتهاند. در ادبیات تاجیک (سالهای 20-30) جا داشتن عنصرهای جریانهای گوناگون ادبی، از قبیل رئالیزم معارفپروری و رئالیزم یک حادثة طبیعی است. لیکن فکر آنهایی، که در این سالها موجود بودن دو و یا سه متد ایجادی مستقل را تخمین کردهاند، درست نیست. زیرا در شرایط واقعیت سوسیالیستی برای در یک وقت، موقتی باشد هم، جا داشتن دو و یا سه متد ایجادی، پرنسیبهای غایوی و استتیکی به هم ضد زمینهای نیست. برابر به متد اساسی ادبیات ساویتی تبدل یافتنی
ریلیزم سوسیالیستی در ابتدای سالهای 30 عنعنة جریانهای ادبی رئالیزم و رئالیزم تنقیدی جای خود را به رمانتیکه، اسلوبهای رمانتیکی و تنقیدی داده، همچون قسم ترکیبی رئالیزم سوسیالیستی ظهور نمودهاند. رمانتیکه، علیالخصوص رمانتیکة انقلابی، از اوّل خاصیت مهم ادبیات و صنعت ساویتیست. چون که آن در زمان روحبلندی عموم و محیط رمانتیکی غلبة وهان نو بر دنیای
کوهنه به وجود آمده بود. خود واقعیت بردار رمانتیکی را تقاضا میکرد. رمانتیکه به روح زمان موافق افتاد. از این رو، تصادفی نیست، که رئالیزم ادبیات و صنعت ساویتی روحة رمانتیکانه است. حتّی اثرهای صرف ریلیستی نیز از آن بینسب نیستند. مثلاً، «چپهیف» د. فورمناو، «سیمان» ف. گلد-کاو، «تارمار» ا. فدییف، «زمین کارمشده» م. شالاخاو، «بیشة روس» ل. لیاناو، «مرگ سودخور» و «یادداشتها» س. عینی، «صبح جوانی ما» س. الغزاده، «من گنهکارم» ج. اکرامی، «سروش استالینگرد» م. قناعت و غیره. رمانتیکه اقتدار ریلیستی را افزوده است. اسلوب رمانتیک هم، که نمایانگر مبدأ رمانتیکی رئالیزم سوسیالیستیست، نسبتاً به سر خود مستقل میباشد. وجود آن را هنوز در سعیزد 2-یوم نویسندگان ساویتی (1954) س. ورغون اثبات کرده بود. اسلوب رمانت-که علامت دید مخصوص ایجادکار به واقعیت است. در ادبیات ساویتی تاجیک جریان رمانتیکی اسلوب نفوذ زیاد دارد. ایجادیات س. عینی، ج. اکرامی و ر. جلیل نمونة برجستة آن میباشد.
د .: سیفاللهاف ا. ، عاید به تفکر ریلیستی در ادبیات گذشته، «صدای شرق»، 1973، م 8؛ ش و ک و ر آ و م. ، پهلوهای تدقیق بدیعی، د. ، 1976؛ پرابلیمы ستناولینیه رئالیزمه و لیتیرتورخ واستاکه، م. ، 1964؛ اسدولّ ا ا و س. گ. ، استاریزم، تیاریه ا تیپالوژی سوسیالیستیچیسکاگا رئالیزمه، بک و، 1969؛ زلیسّکیه ل. ا. ، آ رمانتیچیسکام تیچینی و ساویتسکایی لیتیرتوری، م. ، 1973؛ میمین ا. ا. ،
ا روسّکام رمانتیزمی، م. ، 1975؛ استاک، فارمیراونی ا رزویتی ساتسیلیستیچیسکاگا رئالیزمه و لیتیرتورخ ساویتسکاگا واستاکه، تشکینت، 1976؛ دوبراوینه ا.-م. ، رمانتیکه و خداجیستوینّام پرایزویدینی، م. ، 1976.
ه. ستاراو.