ریلیزم در ا د ا ب ا یا ت و س ا ن ع ا ت، متد ایجادیست، که واقعیت را توسط آبرزها، واسطههای تصویر، تیپی و فردی گردانیدن رویدادهای حیات حقانی انعکاس مینماید. در نظریة مارکسیستی-لنینی صنعت عاید به رئالیزم عقیدة یگانهای، که مضمون و وسعت این مفهوم را فرا میگرفته باشد، وجود ندارد. از بین اندیشههای گوناگونی، که دایر به رئالیزم به میان آمدهاند، دو کانسیپسیة اساسی را جدا کردن ممکن است. کانسیپ-سیة یکم درجة رئالیزم اثر و ایجادیات بدایی دورة مویین را به طرز مناسبت صنعتکار به حیات، درک بدیعی مسئلههای مهمّ اجتماعی وابسته میداند.
ز این رو رئالیزم متد ایجادییست، که در دورههای گوناگون انکشاف ادبیات و صنعت از شکلهای ساده و نامکمّل به شکلهای مرکّب و کامل رسیده است. موافق این کانسیپسیه، که به صنعت نفیسه اساس یافته است، رئالیزم» خصوصیت طبیعی صنعت بوده، به تمام تمایلات و پدیدههای ایجاد بدیعی خاص است.
ز روی کانسیپسیة دوّم رئالیزم شکل تاریخاً و نسبتاً کانکریت تفکر بدیعی ست. این کانسیپسیه به بهای اینگیلس: «… رئالیزم، غیر از تصویر حقانی جزئیات، تصویر حقانی کارکترهای تیپی را در وضعیتهای تیپی در نظر دارد» (کرل مرکس ا فریدریخ اینگیلس آب اسکوسّتوی، تام 1، مسکو، 1957، سترنیتسه 60) پرّه موافق میآید. مهمترین پرنسیب استتیکی رئالیزم انعکاس حقانی واقعیت است. انعکاس واقعیت بر خلاف تصویر شرطی و مجرد و رمزی و مجازی، که به متدهای بدیعی (نگرید، متد بدیعی) کلسّیتسیزم، رمانتیزم، سمبلیزم خاص است و تصویر ناتورالیستی جزئیات (نگرید، ناتورالیزم) فهمیده میشود. ولی رئالیزم یک نوع قالب تغییرناپذیری نیست. شکلهای برکمال رئالیزم (مثلاً، رئالیزم تنقیدی و رئالیزم سوسیالیستی) غیر از انعکاس حیات «در شکلهای حیات» در موردهای موافق اساطیر، رمز و مجاز و روایت و افسانهها را نیز در بر میگیرد. رئالیزم آفریدن تیپهای را (نگرید، تیپ) تقاضا میکند، که در این زمان فردهای مویین اجتماعی باشند. از این رو به شکلهای برکمال رئالیزم تیپی و فردی گردانیدن کارکترها خاص میباشد. انعکاس ابژکتیوی حقیقت حیات یکی از پرنسیبهای خاص رئالیزم بوده، نه تنها مانندی ظاهری پریدمیت تصویر را با واقعههای زندگی، بلکه حقانیت ادراک و انعکاس ماهیّت حیات، اهمیت اجتماعی غایه اثر را نیز به اعتبار میگیرد. صنعتکار ریلیست با قید و شرح رویدادهای زندگی قناعت نکرده، به آنها از موقع و جهانبینی مویین نزدیک میشود. بنا بر آن اساسهای صنفیت و خلقیت ایجادیات سنع-اتکاران برجسته و ریلیست برقرار است. در ادبیات ریلیستی مناسبتهای مرکّب اجتماعی انسان، جهان معنوی او، کارکترهای برجسته، تأثیر و مناسبتهای متقابلة وضعیت و کارکترهای تیپی انعکاس میشوند. ادبیات ریلیستی کانفلیکتهای عمیق حیاتی داشته، واقعیت پُر از تضادهای میشی، اخلاقی و اجتماعی را به تصویر میگیرد، حیات را در موسادمههای درمتیکی، با پدیدههای فاجعویی و مضحکوی آن نشان میدهد. حقیقت حیات در آثار ریلستان حقیقی پیوسته با محبّت نسبت به انسان، همدردی به غم و اندوه و بدبختیهای او نمودار میگردد.
یکی از عاملهای مهمی، که رئالیزم را همچون متد مویین میکند، اسلوب اثر است. از این جا زبان نویسندة ریلیست منظرة زبان ادبی زمان او و زبان هر یکی از پیرسانجهای اثرش زبان گفتگوی محیط آنها را با تمام نازکی و تابشهایش جلوهگر میکند. عصرهای زیادی مفهوم حقیقت حیات به پرنسیبهایی، که منبعد خاص متد رئالیزم گردیدند، م و-وافیقت نمیکرد. تقریباً تا عصر 18-ابتدای عصر 19 سیوجیت ایپاس و درمة ادبیات جهان در اساس اساطیر عتیقی، روایات کتابهای دینی، افسانههای عصر میانگی انکشاف مییافت. حتّی واقعههای تاریخ گذشته در سبک اساطیر و روایات افسانوی نقل میشدند. «الّیده» و «آدیسّیّه» گامیر، «شاه ایدیپ» سافاکل، «افیگینیه در اولیده» اوریپید، «مهبهه-رته»، «شاهنامه» فردوسی، داستانهای نظامی، «پلنگینهپوش» رستویل، «مضحکة الهی» دنتی، هرچند در تصویر قهرمانان و شرایط و وضعیت عملیات آنها از عنصرهای ریلی عاری نیستند، و-لی از روی پرنسیبهای تصویر آنها را به رئالیزم منسوب دانستن روا نیست. در لیریکه مبدأ رمانتیکی موقع اساسی داشت.
در ادبیات و صنعت دورة احیا (احیای غرب) نظر صنعت-کاران نه به واقعات هرروزة زندگی، بلکه به جمعبست و خلاصههای فلسفی و بدیعی دارای کارکتر عمومیشهری جلب میشد. (باک~ کچّا، چاسیر). سیوجیتهای قدیمه مضمون نو گرفته، برای ایفا-دة ایدهآلهای گمنیزم خذمت کردند (شکسپیر). از نویسندگان دورة کلسّیسیزم از همه بیشتر مالیر به واقعیت زمان خود نزدیک آمده، تیپهای برجستة اجتماعی و اخلاقی آفرید و اساسهای اوّلین رئالیزم معارفپروری عصر 18-را به میان آورد. در دورة معارفپروری نمونههای برجستة صنعت تصویری نیز به وجود آمدند (آثار ج. ب. س. شردین، ج. ب. گریاه، ج. ا. گودان در فرنسیه، و. هاگرت در انگلیه، د. ن. خاداویسکیی در ژرمنیه). رمانتیزم آخر عصر 18-ابتدای عصر 19-ا غرب واقعات غیریادّی را از نو پریدمیت تصویر قرار داده، ادبیات را از واقعیت دور برد. ولی رمانتیزم با تصویرات ایماسیانلی پراحتراسش جهان باطنی انسان را آشکار کرده، در تشکّل رئالیزم عصر 19 رل مهم بازید. رئالیزم تنقیدی، که متد اساسی ایجادیات نویسندگان برجستة عصر 19 بود، با رمانتیزم پیوستگی قوی داشت. ولی رئالیزم به حیات اجتماعی دور عمیقتر نظر دوخته، تشکّل کارکترها، پسیکولوژی انسام را وابسته به محیط دقیقتر به تصویر گرفت. ستیپدل، گ. فلابیر، آ. بالزاک، چ. دیکّینس، ن. و. گوگول منظرههای حیات جمعیّت برجوزی را با تمام فسق و فساد، ریا و مکر و اخلاق ویرانش انعکاس کردند. نیمة دوّم عصر 19 در ایجادیات لیو نیکالیویچ تالستایی، انتان پاولافیچ چخاو، فیدار م. داستایوسکیی، ا. س. تورگینیف رئالیزم تنقیدی غایههای بلند انساندوستی و گمنیزم عالی را دارا شد. این جهت ایجادیات آنها آخر عصر 19-ابتدای عصر 20 در آثار مکسیم گارکیی و ر. رالّن وسعت گرفت. رئالیزم در زمان حاضره متد پیشبرندة ادبیات و صنعت پراگریسّیوی جهان گردیده است.
گر نظریة رئالیزم بر دستاوردهای ادبیات غرب و روس اساس یافته باشد، مخصوصیّتهای تشکّلیه متد رئالیزم در ادبیاتهای شرق تا امروز به درجة ضروری تدقیق نشده است. عنصرهای رئالیزم در ادبیات شرق نیز در طول عصرهای زیاد ته-شکّول و انکشاف یافتهاند. در ادبیاتهای ژاپن و ختایی آغاز تشکّل رئالیزم به پیدایش عنصرهای کاپیتالیزم در این مملکتها وابسته دانسته شده است (ن. ا. کانرد). در این ادبیاتها و ادبیاتهای مترقّی شرق، از جمله در ادبیات ایران، هندوستان و ادبیاتهای شرق ساویتی از نیمة اسری19 رئالیزم معارفپروری و در قسمی از این ادبیاتها (گرجی، آذربایجانی، ارمنی) آخر عصر 19-اوّل عصر 20 رئالیزم تنقیدی شکل گرفت. در ادبیاتهای شرق خارجی، از جمله در ادبیات ژاپن، هندوستان، ایران، ترکیه، مخصوصاً در نثر رئالیزم تنقیدی به متد اساسی ایجادیات نویسندگان پراگریسّیوی تبدل یافته است.
دبیات کلاسیکی فارس-تاجیک بر متد رمانتیزم اساس یافته بود. ولی در ایجادیات نمایندگان برجستة آن جنبة ریلیستی و عنصرهای رئالیزم نیز موقع نمایان داشتند. در آثار باقیماندة رودکی و همعصران او، که اساساً از لیریکه عبارت است، عنصرهای رئالیزم را در تصویرهای ریلی حالتهای کانکریت حیاتی، افادة حسیات مویین فرد اجتماعی دیدن ممکن است. با وجود این در لیریکة عشقی و محرمانة شاعران عصر 10 قهرمان لیریکی و مخاطب (اکثر معشوقه) و در اشعار مدیحوی آنها ممدوح دارای کارکتر ایدهآلی میباشد. در این شعرها تصویر و روح رمانتیکی بر جنبة ریلیستی و واقعی تسلّط دارد. ولی در لیریکة اجتماعی عصر 10 تا اندازهای شخصیت دارای کارکتر ریلی به تصویر آمده است. طرز تصویر شخصیت نیز در شعر این دوره به رئالیزم نزدیک است. «شاهنامه» ابوالقاسم فردوسی، که اثر رمانتیکی قهرمانی بوده، قسم زیادش از اساطیر آمده است، نیز از عنصرها و تمایلات ر عه-لیستی سرشار میباشد. «در آبرزها، در قسمتهای مفصل سرگذشتی»، «… در توجّه شاعر نسبت به جزئیات معیشت، تفصیلات مختصر، در استفادة تشبیهات و توصیفاتی، که اکثرشان اساس حیاتی و خلقی دارند، نیز میل فردوسی به تصویر عنیق ریلیستی ظاهر گردیدهاست (x. ا. ستریکاو، فیرداوس ا اگا پاانه «شخنمی». در کیت .: فیرداوس، شخنمی، تام i، مسکو، 1957، سترنیتسه 556). در «شاهنامه» مانالاگ و دیالوگهایی، که برای پرّهتر و برجستهتر نشان دادن کارکتر، پسیکولوژی و دنیای باطنن قهرمانان آمدهاند، نهایت بسیارند و تمایل ریلیستی اثر را پرزور میکنند. شخصیت رستم داستان در «شاهنامه» نه تنها با جنگ و کارنامههای فوقالعادّة او، اینچنین در مکالمه و ملاحظههایش نیز آشکار میگردد. قسم «خشم گرفتن کاووس بر رستم» از داستان «رستم و سهراب» دلیل این فکر است. در این قسم شخصیت رستم و کاووس نه از نقل شاعر، بلکه ضمن انکشاف فبولة داستان ظهور کرده، در رفتار و گفتار آنها افاده میشود، که این بیشبهه، از عنصرهای رئالیزم «شاهنامه» است. در «شاهنامه» عنصرهای تصویر وضعیتهای تیپی (مثلاً، وضع رستم بعد زخم کاری زدن بر سهراب) ، شخصیتهای مرکّب، از قبیل پیران، سیاوش، گشتاسپ، گرگین، ماهوی سوری و غیره بسیارند، که از تمایلات ریلیستی اثر گواهی میدهند. در داستانهای لیریکی و ایپیکی نظامی و خسرو دهلوی عنصرهای رئالیزم در تعمّق پسیخالاگیزم، تصویر ص-نههای زندگی دور و جزئیات میشی ظاهر میگردد. «گلستان»، «بوستان» و غزلیات سعدی اساس معتمد واقعی دارند و او را همچون ادیب «وقوعگویی» (عینی) معروف گردانیدهاند. حافظ در بعضی از غزلیاتش نقصانهای زمانش را با خطابههای پرالم فاش نموده است («این چه شوریست، که در دور قمر میبینم») ، که به تصویر حقیقت حیات نزدیکند.
مینبعد السورقایریلیزم در ادبیات شهر و دایرههای هنرمندی، مخصوصاً در ایجادیات سییدای نسفی انکشاف یافته، بیشتر در تصویر جزئیات روزگار و معیشت اهل هنر ظاهر میگردد. در ادبیات عصر 19 مخصوصاً در ایجادیاتیه احمد دانش رئالیزم معارفپروری شکل گرفته، عنعنههای آن در نظم و نثر تا سالهای 30 عصر 20 ادامه یافت. انکشاف رئالیزم در تمام دورههای تحوّل ادبیات تاجیک با جهتهای خلقیت، روح اومانیستی رابطة زیچ دارد.
در تشکّل متد رئالیزم در ادبیات ساویتی تاجیک تأثیر ادبیات روس و مخصوصاً ایجادیات انتان چخاو، لیف تالستایی، مکسیم گارکیی نهایت کلان است. در ادبیات تاجیک چون در اکثر ادبیاتهای آسیای میانه رئالیزم تنقیدی پرّه شکل نگرفت، هرچند بعضی عنصرهای آن در رئالیزم معارفپرور ظاهر گردید. بعد غلبة روالوتسییی کبیری سوسیالیستی اکتبر ادبیات ساویتی تاجیک اساساً با متد رئالیزم سوسیالیستی انکشاف یافت.
دبیات: مرکس کرل ا اینگیلس فریدریخ، آب اسکوسّتوی. سبارنیک ستتیی، 3 ازدنی، تام i-2، مسکو، 1067؛ لنین ولاديمير الیچ. 0 لیتیرتوری ا اسکوستوی سبارنیک ستتیی، مسکو، 1969؛ شادیقولاو ق. ، رئالیزم تنقیدی، دوشنبه، 1970؛ ب ال ا ن س ک ا ی و. گ. ، پالنایی سابرنی ساچینینیی و 10 تامخ، مسکو، 1953-56؛ د ن ا پ ر آ و و. ، پرابلیمы رئالیزمه، لنینگراد، 1960؛ پ ا ت ر آ و س. م. ، رئالیزم، مسکو، 1964؛ پرابلیمы ستناولینیه رئالیزمه و لیتیرتورخ واستاکه، ماکوه، 1964؛ کانرد ن. ا. ، زپد ا واستاک، مسکو 1972؛ گدجییف ا„ رمانتیزم ا رئالیزم، بک و، 1972؛ ه ا م آ ن م و ا ل لیف رئالیزم و لیتیرتورخ ساویتسکاگا واستاکه، بک و، 1978؛ پرابلیمы رئالیزمه و لیتیرتورخ نراداف ساویتسکاگا واستاکه، بک و، 1974؛ ن ا ک آ ل های و پ. ا„ رئالیزم کک توارچیسکیی متد، مسکو„ 1975؛ استاک، فارمیراونی ا رزویتیه رئالیزمه و لیتیرتورخ ساویتسکاگا واستاکه، تشکینت، 1976؛ انیسیماو ا. ن„ ساوریمینّыی پرابلیمы رئالیزمه، مسکو„ 1977.
ه. عبدالمنّاناو.