معلومات آخرین
Home / علم / الم کبیر و عالم صغیر

الم کبیر و عالم صغیر

عالم کبیر و عالم صغیر، میکروکاسم و مکرا­کاسم، تعلیمات فلسفیست، که انسان و کیهان را از جیخت ساخت و ترکیب به هم برابر کرده، اوّلی را زمینة اندریافت آخری می‌داند. به معنی وسیعتر تعلیماتیست عاید به یگانگی یا وحدت باطنی صغیر و کبیر، مهین و کهین، جز و کل.

قیدل علاقه‌مندی میک را و مکراالمها در قعر خاک ان­تیلّیکتول این شرق کهن ریشه گرفته بود؛ وی را در این و آن شکل در اساطیر و آبرزهای دینی هندویان، ایرانیان و خیتایان قدیم دو­چار کردن ممکن است. مخصوصاً در کتاب اوستا، که از آن عنعنة فلسفی و ادبی تاجیک و فارسها آغاز می‌شود، نقش روشن این غایه نمودار است.

قومهای باستانی ایرانی (اجداد تاجیک و فارسها) انسان و کاینات را چنان به هم مانند می‌کردند، که در نزه-رشان خلاصة زیرین خیلی طبیعی می‌نمود: کاینات را توسط آموختن میکرودوگانیک (اگر همین طور گفتن روا باشد) وه‌ای (انسان) تحقیق کردن ممکن است؛ آدم خود را همجیهته تخقیق نموده، در بارة ساخت و ترکیب کاینات شبیهن خلاصة منطقی برآورده می‌تواند.

فکار عصر میانگی تاجیک و فارس این عقیدة قدیمه را در زمی­نة نو احیا نمود. چنانچه، در رسایل فلسفی «اخوانوسّفا»، که در آن ما یک نوع نقش غایه افلاطون را عاید به انسان همچون زینة متوسط بین عالم اسفل زمینی و عالم اعلای آسمانی می‌بینیم، شبیهیّت «چپّه» دچار می‌آید: آنها می‌خواهند پیدایش و ساخت هستی انسان را موافقن به تاریخ تشکّل و ترکیب کاینات تعبیر نمایند.

برای این اخ­وانوسّفا استخوان آدم را به کوهها، رگ و پی او را به دریا و جوییبار، گوشت و پوستش را به زمین، مینه و سینه‌اش را به فلکها و نیخایت جانش را به خدا شبیه می‌دانند. سرچشمة این عقیده نیز اوستا بوده، تفسیر آن در «بندهیش» نام اثر پهلویی (اثرهای به زبان پهلوی نوشته شده به جریان افکار اوستا متعلّقند) دچار می‌آید.

قیدة مذکور در تعلیمات کاسمالاگی اسماعیلیه نیز آمده است. پیروان این رویة افکار اسلامی انسان را یک نوع نسخة میدة کاینات می‌پنداشتند. چنانچه، در رسالة «آفاقنامه» آدم و عالم این طور به هم برابر کرده می‌شوند: «در عالم زمین و آسمان است، در آدم از ناف بالا-آسمان، از ناف پایان-زمین.

وه در عالم شش جهت است… از ناف بالا-آفاق، از ناف پایان-انفوس. در عالم چخار عنصر است، در وجود آدم گوش-خاک، چشم-آتش، بینی-باد، دهان-آب. و در آسمان خفت ستارة دونده است، در تن آدم قمر-در شش ،. عطارد-در paگ، زهره‌-در گُرده، شمس-در دل، مریخ-در تلخه، مشتری-در جگر، زحل-در سپرز… در عالم دوازده‌ماه است و در بدن آدم نیز دوازده‌ است:            حمَل-سر، ثور-گردن، جوزاء- دستها، سرطان-سیپه، اس ادشیکم، سنبله-پشت، میزان-گُرده، عقرب-ذَکر، قوس-رانها، جدی-زانو، دلو-ساق، هوت-کف پایی».

در رسالة دیگر اسماعیلیه «مرآت-ال-محقّقین» در ضمن تأکید آن، که مردم باید «اسرار عالم سفلی را مشاهده کنند و به افلاک روند و حقایق و دقایق اعلا را بینند» ذکر شده است، که امثال هر آن چه، که در کا­ینات هست، در تن آدم نیز موجود است و آدم می‌تواند به واس-طی خودشناسی آن را درک نماید.

به جهان‌شناسی مسلمانی درجة بلند ازخودکنی عالم تام خاص است: انسان به کاینات همچون یک چیز عاجز و ناتوان مقابل نمی‌ایستد، بلکه به صفت یک نوس­خة میدة آن به کیهان قرابت دارد. ذاتاً کاینات موافقن به ساخت و نظام هستی آدمیزاد برپا شده است و از این جهت با وجود منظومة بزرگ و باحشمت واهمه‌ناک و عجابت‌انگیز بودنش آدم را «زیر پا» نمی‌کود؛

در بین آنها تناسب مطابقت برقرار است؛ مفهوم انسانی کاینات به مفهوم کیهانی انسان می‌گذرد. محض چنین فهمش م و-ناسیبت متقابل آدم و عالم به ته‌کرسی عقاید مشهور عرفانی «انسان کامل» گذاشته شو­ده است. بنا به این تعلیمات ذاتاً پنتییستی، انسان «کون جامع» بوده، امثال تمام موجودات و مراتب هستی را در بر می‌گیرد.

ز افتش، محض از همین جا تا حرکت اومانیستی غرب، که از دورة رینیسّنس اروپایی آغاز می‌یابد، خط ادامت را کشیدن موم­کین است. مسئلة تناسب عالم صغیر (میکروکاسم) و عالم کبیر (مکراکاسم) محض در این مرحلة گردش تاریخ، وقتی که به معمّای کهنه، ولی همیشه مبرم انسان از سر نو شوق و هوس فلسفی افزود، مورد اندشه و تأمّل عمیق قرار گرفت.

مزمون و مندرجة عقیدة عالم به معنی عنعنوی وه‌ای-برقرار کردن تناسب «قسم-تام» در بین انسان و کیهان بود؛ در ضمن این عالم صغیر مبدأ فعال قلمداد می‌شد، که مثال جام جمشید تمام عالم کبیر را در خود عکس می‌کرد. در تفسیر مذکور یک معنی خاص گناسیالاگی هست: محض در شخص انسان، که به تعبیر فریدریخ اینگیلس گل سر سبد متیریة موتخرّیکه است، طبیعت به پایة خودشناسی می‌رسد و به این معنی او را در حقیقت هم «آیینة زندة کاینات» (لییبنیس) نام دادن ممکن است.

ز این جهت عقیده‌ای، که انسان را عالم سغتیر اعلان می‌کند، در تاریخ اق-لی و اجتماعی آدمیزاد مقام مویین داشت. گفتن کافیست، که غایه شخصیت آزاد و مختار، که در تاریخ مدنیّت جهان نقش روشن گذاشته است، محض در خاک معنوی همین عقیده روییده است.

سیمنتیکة فلسفی عقیدة مز­کور فقط از شبیهیّت انسان و کیهان عبارت نیست. آخری تنها یک جزء عقیدة عمومیتریست در باب یگانگی باطنی مهین و کهین، خرد و کلان.

ز این رو، عقیدة عالم یک نوع مرکزیست، که در اطراف آن «قسم-تام»، «واحد-کثیر»، «متناهی-نامتناهی» برین خارقه‌های کهنهناشدنی کاسمالاگی گرد می‌آیند. بی‌سبب نیست، که در ترکیب تصوّرات علمی نیز برای مفهومهای عالم جایی یافت شده است. از جمله در فیزیکة حاضره‌زمان هر چه بیشتر غایه‌ای نفوذ پیدا می‌کند، که یگانگی باطنی ذرّه (عالم ستیر) و کاینات (عالم کبیر) را تلقین می‌نماید.

فیزیکة نوی اکنون به تدقیق و تخقیق چنین سویه‌های تشکیلات متیریه شروع کرده است، که oن جا جیختهای زمی­نی و کیهانی، میکروسکاپی و، مکراسکپ، متناهی و نامتناهی هاد-سات طبیعت سخت به هم پیچیده‌اند. از این جاست، که رابطة امکان‌پذیر لاکلیات (خاصیتهای «محلی» متیریه در مقیاس عالم ذره‌های المنتاری) و گلوبالیات (‘قانونیّتهای تحوّل عالم گلکتیکه‌ها) به مدّ نظر فیزیکها می‌برآید و همراهه باعث اصلاح و تصحیح برنامه‌های پیشینة جستجوی راه و طریق به یک نظریة تام ترکیب کردن اساسیترین نظریه‌های موجودة فیزیکی می‌گردد.

با عبارة دیگر، سخن از سنتز میک­رافیزیکه و کسمولوژی ریلیتی­ویستی می‌رود، که از زمان ا. اییوشتیین اینجانب از مهمترین وظیفه‌های علم فیزیکه به شمار می‌رود. در بین آنهایی، که عقیدة یگانگی عالمی فیزیکی را تقویت داده‌اند، م. بارن و و. گییزینبیرگ برین بزرگان فیزیکة عصر 20 نیز بودند. حاضر آن را م. گیلّ-منّ، ف. دیسان، ابدوسّلام و م. ا. مرکاو همه‌جانبه انکشاف می‌دهند

یک جهت مهمّ فلسفی مسئله را نیز علی‌حده قید کردن درکار است. واریانتهای فیزیکی عقیدة وحدت عالم با وجود نهاد گوناگون داشتنشان، از یک مقدّمات مشترک فلسفی ابتدا می‌گیرد، که آن را پرنسیب یتانگی عالم نام است. محض همین پرین­سیپ، که یکی از رکنهای اساسی فلسفة دیالکتیکی و مت رئالیست، راهنما و دستور متدلوژی فیزیکهای معاصر است.

د. ابیات؛ تورسونا و ا. ، فیلاسافسکی آسناونیه کاسمالاگی. ایده‌ ادینستوه میکروکاسمه ا مکراکاسمه و استاری فی­لاسافی ا ساوریمینّایی نوکی، مسکو، 1977؛ اسیماو م. س. ، ت و ر س و ن آ و ا. ، سا­اتناشینی میکروکاسمه ا مکراکاسمه کک فیلاسافسکیه پروبلم: استاریه ا ساوریمینّاست،-«واپراسы فیلاسافی»، 1978، ش 7.

Инчунин кобед

سفر

سفر (عربی-تهی، خالی) ، ماه دوّم سالشماری قمری هجری، که از 30 روز عبارت است. …