نیکی و بدی کتگوریهای توور اخلاکی، که شکلهای متقابلة (مثبت و منفی) رفتار و اعمال آدمان و حادثدهای اجتماعی را افاده میکنند. در تاریخ ایتیکه از قدیم تمایلات متریالیستی و ایدهآلیستی در تعبیر ماهیّت نیکی و بدی به هم ضد بودند. متریالیزم این مفهومها را با طلبات و منفعتهای انسانی، قانونهای طبیعت، خواهش و نیت آدمان (ناتورالیزم) ، لذّت و رنج و عذاب، خوشبختی و بدبختی شخص (گیدانیزم، ایودیمانیزم) و اهمیت اجتماعی فعالیّت فردها برای حیات یکجایه وابسته میکند. ادیلیزم نیکی و بدی را محصول ارادة الهی و روح مطلق میداند.
تنها فلسفه و ایتیکة مارکسیستی مفهومها را به زمینة حقیقتاً علمی، اجتماعی و تاریخی گذاشته، نیکی و بدی را با ضدیتهای واقعی جمعیت و انعکاس مخصوص آنها در شعور اخلاقی دوره، سیستمههای جمعیّتی و صنفهای مویین وابسته کرد. فهمش مختلف دایر به مضمون کانکریتی نیکی و بدی نیز از همین عبارت است. «تصوّرات عاید به خیر و شر از یک خلق تا خلق دیگر، از یک عصر تا عصر دیگر آن قدر بسیار تغییر مییافت، که اکثر وقت با یکدیگر تماماً ضد میآمد» (اینگیلس فریدریخ، انت-دیورینگ، دوشنبه 1975، صحیفة 193). امّا در این مفهومها یک اندازه مضمون عمومی نیز باقی مانده است؛ آنها خمیشه در شکل بها و دستور اخلاق مسئلههای عملی سوبژکتهای اجتماعی را در حاضره یا آیندة دور افاده. میکردند.
یدیّه نیکی، نوشته بود ولاديمير الیچ لنین، طلبات آدم را در واقعیت انعکاس مینماید، «یعنی عالم انسان را قانع نمیگرداند و انسان قرار میدهد، که با عمل خود آن را تغییر دهد» (acر، جلد 38f صحیفة 215). در اخلاق کمونیستی اهمیت نیکب و بدی معنای برهم دادن استثمار، نابرابری اجتماعی و انکشاف همهطرفة شخص را در جمعیّت بیسینف افاده میکند.
دبیات: ارخنگیلسکیی ل. م. . کتیگاری مارکسیستسکایی ایتیک، مسکو، 1963.