مانرخیی
در دولتهای غلامداری مانندی اساساً چون استبداد نامحدود (گاهی چون تیاکرتیه) عمل میکرد.
به فئودالیزم اوّل مانندی فئودالیزم ابتدایی، ثانی مانندی دورة پراکندگی فئودالی، بعدتر مانندی نامحدود-مطلق خاص بود. در دولتهای برجوزی مانرخی بیشتر مانندی محدود، کانستیتوتسیانی وجود دارد، که در نتیجة سازش برجوزیه و دوارینها به عمل آمده است. مانندی برجوزی حاضره حاکمیت مانرخ را در اساس کانستیتوتسیه محدود مینماید، یعنی فونکتسیة قانونگذاری به پارلمنت و فونکتسیة اجرائیه به دولت داده شده است. در مانندی کانستیتوتسیانی مانرخ حاکم عالی اجرائیه، سردار سیستم سودی بوده، رسماً اعضایان حکومت را تعیین، وزیران را عوض مینماید. او حقوق دارد به قوّههای حربی و پالیتسیه فرمان دهد، اوکهزها برارد، قانونهای قبول کردة پارلمنت را منع نماید یا وقت عملی گردیدن آنها را به تأخیر اندازد، پارلمنت را پراکنده کند. ولی این وکالتها اصلاً در اختیار حکومت بوده، مانرخ «سرداری نه، بلکه تنها پادشاهی میکند». «مانرخیه عموماً حکمرانی و مؤسسة یکشکله و تغییرنیابنده نیست، بلکه وهای خیلی چابک بوده، خود را به هر گونه مناسبتهای صنفی موافق کنانده میتواند. (و. ا. لیوین، اس. ، ج 17، ص-288).