خلافت عرب، سیستم تیاکرتن (نگرید تیاکرتیه) مسلمانی، اینچنین نام در ادبیات علمی معمول دولت مسلمانی عرب را گویند، که سردارش خلیفه بود. در عصر 7 به وجود آمده، عصر 8 بعد از طرف عربها استیلا شدن کشورهای شرق نزدیک و میانه و افریکة شمالی مساحت آن باز هم وسیعتر گردید. اساس xیلافت عرب را جماعه مسلمانی (امّه) تشکیل میکرد، که آن را محمّد در عربستان غربی تأسیس داده بود. xیلافت عرب اساساً به سه دوره (دورة خلفای راشدین، امویان و عبّاسیان) تقسیم میشود.
سالهای 632-656 شهر مدینه به پایتخت xیلافت عرب تبدل یافت. در اخد ابوبکر (حکمرانی 632-634) شورشهای قبیلقای عرب پخن کرده شدند و استیلای ملکهای روم و (ویزنتیه) ساسانیان آغاز یافت. در دورة اوّل استیلای عرب عراق، قریب تمام ایران، قسم زیاد زکوکزیه، سوریه، فلستین و مصر به هیت xیلافت عرب همراه کرده شدند. سالهای 40-50 عصر 7 در رفت ضبطکاریهای بیرونی در بین عربها به طبقهها جداشوی وسعت یافت. اختلافات بین عربهای قطاری و اشرافان قبیلوی، اینچنین گروههای گوناگون اعیان و اشراف عرب تیز و تند گردید. در عهد امویان (671-750) در عمل به دولت دنیوی تبدل یافت. ترتیبات امویان شرایط زندگی عامّة خلق را بهتر نکرد و از روز اوّل به سر خلافت آمدن آنها گروههای گوناگون اجتماعی ضد امویان برخاستند. در نتیجة شورش ابومسلمسال 750 عبّاسیان به سر حاکمیت آمدند. عبّاسیان به تخت نشسته ساخت اجتماعی xیلافت عرب و خصوصیت دنیاوی آن را تغییر ندادند. هرچند عبّاسیان خود را امام شمارند هم، ولی ساخت دولتی آنها نه تیاکرتیه، بلکه طرز دولتداری ساسانیان بود. در اخد عبّاسیان در حدود xیلافت عرب، از جمله ایران و آسیای میانه و کاکا حرکتهای خلقی اوج گرفتند. دهقانان این ناحیهها زیر ظلم دوطرفه (از یک طرف حاکمان عرب، از طرف دیگر فئودالان محلی) ماندند. سال 755 با راهبری سومباد موغ در نیشاپور و رهای شورش سر زد، که آن 70 روز دوام کرد. در بین شورشهای خلق اسعیان م اقنّع کلانترین بود.
xیلافت عرب در ابتدای سلطنت عبّاسیان به زینههای بلند متمرکزیّت سیاسی و ترقّیات قوّههای استحصالکننده رسید. از ابتدای عصر 9 باشد، در مملکت انقراض سیاسی آغاز یافت. در نتیجه یکچند دشلتهای مستقل فئودال و امارتهای محلی، به مانند تولونیان، علوییان، طاهریان، صفّاریان، سامانیان تشکیل یافتند. نیمة یکم عصر 10 به جای xیلافت عرب دولتهای مستقل خلافت فاطمیان (909-1171) ، خلافت امویان (929-1031) و خلافت عبّاسیان به وجود آمدند. خلیفههای فاطمی و اموی هم حاکمیت دینی و هم دنیویه را در دست خود نگاه میداشتند، خلیفة عبّاسی باشد، بعد بغداد را استیلا کردن آل بویه حتّی در خود بغداد هم از حاکمیت دنیوی محروم گردید. سال 1055 در بغداد به جای آل بویه سلجوقیان آمدند. از سال 945 تا سال 1132 در اختیار خلیفه های عبّاسی تنها حاکمیت روحانی (امامت) باقی ماند و بس. بعد پربکندشوی دولتی سلجوقیان (1118) در نتیجة مبارزة خلیفههای عرب با سلطانهای سل جوقی عراق خلافت عبّاسیان در حوزة دریای دجله و فرات همچون دولت از نو تشکیل یافت. خلیفه ناصر (حکمرانی 1160-1225) خوزیستان را نیز به هیت خلافت همراه نموده، به مقابل خوارزمشاهیان مبارزه برد. سال 1258 بعد بغداد را ضبط کردن قشونهای مغول با سرداری هلاکوخان و قتل خلیفة آخرین موعتسیم xیلافت عرب چون دولت برهم خورد. چند سال بعدتر برای برقرار نمودن حاکمیت روحانی خلیفههای عبّاسی کوششی کرده شد: سال 1261 یکی از نمایندههای سلالة عبّاسیان را در نزد بارگاه سلطان مملوک مصر خلیفه اعلان کردند.
ز هیان وقت سر کرده تا مصر را استیلا نمودن ترکها (1517) خلیفههای عبّاسی هرچند حاکمیت سیاسی نداشتند، در قاهره در دربار سلطانهای مملوک زیسته، توسط موقع مذهبی خود اعتبار حکومت دنیوی سلطانهای مصر و بعضاً سلطانهای مملکتهای دیگر موسولمایی را بلند میبرداشتند. دیرتر سلطانهای ترک نیز خود را خلیفه نامیده، با آن واسطه اثبات کردنی میشدند، که گویا نمایندن آخرین عبّاسیان در قاهره به آنها این عنوان را داده است. خلافت ترکیه سال 1924 در ترکیة ریسپوبلیکوی برهم داده شد.
دبیات: برتالد و. و. . خلیف ا سولتن، ساچینینی، تام 6، مسکو، 1966؛ بیلییف ا. ا.. عربы، اسلم، ا عربسکیی خلیفت و رنّی سریادنیویکاوی، 2-ازدتیلستوا، مسکو، 1966؛
باسوارت ک. ای„ موسولمنسکی دینستی، مسکو 1971. غ. غایباو.