طبیعت (از عربی-نهاد، طینت) ، به معنی کلّی تمام هستی، جمیع موجودات، همة شکلهای ظهورات و سویههای تشکیلات متیریة متحرّکه را نامند؛ به معنی جزء محیط زیست را گویند، که با آن جامعة انسانی در جریان مبادلة مادّه و تأثیر متقابل بود. در عرف طبّ کلاسیکی فارس-تاجیک به چهارمعنی آمده: 1) مزاج خاص؛ 2) قوّة مدبّره؛ 3) هیت ترکیبی؛ 4) حرکت نفس. بنا به تعبیر علیاکبر دهخدا. پزشکان حاضرة عرب و عجم (و طبیبان گذشتة ما) «جمیع احوال بدن را به طبیعت مدبّرة بدن و فلاسفه به نفس نسبت میدهند و این طبیعت را قوّة جسمانی مینامند».
طبیعت تاریخاً و اصطلاحن عصرهای 8-9 در جریان ترجمن عربی آثار یونانی همجون کلکة «رhisis» (به لاتینی natura) به وجود آمد. بنا به دلیلهای لنگویستیکة تاریخی، مفهوم طبیعت در چندین زبان هند و اروپایی (یونانی، روسی و غیره) از جهت ایتیمالاگی با فعل «زاییده شدن» رابطة بیواسطه دارد، که اصلاً تصادفی نیست. پیدایش اصطلاح مذکور به زمانی راست میآید، که در آن طبیعت در شکل تام به فعالیّت زندگی خود آدم مانند و قیاس کرده میشد (به دور تولد نمو و مرگ). اکثر مردم ابتدایی طبیعت را به صفت یک جانوری تصوّر میکرد، که زمستان مُرده، بهاران از نو زنده میشود. مثلاً عید باستانی تاجیکان نوروز (وهای به روز اعتدال بهاری راست میآید) تاریخاً با اساطیر کاسمالاگی دایر به طبیعت مورنده و زندشونده وابسته بوده است.
در فلسفه طبیعت از آغاز در ضمن مناسبت آن به انسان (سانیتر تمدّن) تدقیه و تعبیر میشد. مجسمة خاص فلسفی چوشّ مناسبت عقلهاست در باب یگانگی عالم صغیر (انسان) و عالم کبیر (طبیعت به معنی کلّی). نقش روشن این عقیده را در اوستا، آثار پهلویی، تألیفات ابن سینا، اخوانوسّفا، اسماعیلیه و تصوّف دیدن ممکن است.
موناسیبت اجداد ما به طبیعت از آغاز رنگ ایتیکی به خود گرفته بود، در حالی که ضمن مناسبت کاسمالاگی یونانیان باستانی مبدأ استتیکی برتری داشت.
ز دورة احیای اروپایی سر کرده یک مناسبت کاملاً نو به طبیعت تشکّل یافت، که عکس مناسبتهای پیشینیان بود. و محض مفهوم «انسان-مitre اt راssیsیum dی lه nturی»، که آن را دیکرت به میان گذاشته بود، رمز تاریخی و مدنی زمان نو گردیده، راه و روش عمدة مناسبت متقابل طبیعت و جمعیّت متمدّن را در طول عصرهای ثانی مقرّر و مویین میکرد. از همان وقت این جانب انسان خود را ناف کانّات شناخته، اظهار نفس میکردگی شد، که زمین و آسمان محض برای او و اجرای خدمت او آفریده شدهاند و، از این رو، میتواند «ناز بر فلک و حکم بر ستاره» کند.
در شرایط حاضره، وقتی که در نتیجة کیهانّوردی فعالایت انسان مقیاس کیهانی پیدا میکند، یک جهت مهم مسئله آشکار میگردد. در وقتش ک. مرکس ضمن تحلیل و ترکیب معلومات دستاورد تاریخی به خلاصه آمده بود، که «تمدّن-اگر وهای با هدایت شعور نییو بیلیزامانه انکشاف یابد،-از خود بیابان را باقی میگذارد». این خولاسرا با مثالها قوّت داده، ف. اینگیلس به آن عاقبتهای فلاکتباری اشاره کرده بود، که در نتیجة به رفت پراسیسّهای طبیعی بیاندیشه دخل کردن جامعههای قدیم آدمی صورت گرفتهاند. چنانچی، در بیننّهرین، یونان، آسیای صغیر و دیگر مشیعهای قدیم در وقتش بیشهها را سراسر ریشهکن کرده بودند. عاقبت این عمل کوتاهاندیشانه باعث آن گردید، که قطعههای کلان کشورهای مذکور به چول و بیابانها تبدل یافتند، زیرا زمینهای آنجایی از ذخیرة طبیعی نمی محروم ماندند.
در ضمن جهانبینی ایکالاگی، کن الحال شکل میگیرد، محدودیّت تاریخی آبرز عنعنوی انسان همچون فاتح طبیعت آشکار میگردد. یعنی نارسایی خود همان آبرز آدم باعقل (هاما سپیینس) ظاهر میشود، که به تشکّل آن درخشانترین صحیفههای فعالیّت بامرام و پرمحصول جمعیّت متمدّن وابستهاند.
در شرایط حاضره راه و طریق یگانه درست ادارة علمی جریان تأثیر متقابل طبیعت و تمدّن عموماً، آدم و بسفره مخصوصاً میباشد، که از باطن انقلاب کنونی ایکالاگی برمیآید. نگرید نیز کاینات، عالم صغیر و عالم کبیر، تمدّن، اکولوژی.
دبیات: اکبر تورسوناو طبیعت و تمدّن، جرنل «صدای شرح»، 1976، م 4. ا. تورسوناو.