خر دجّال یکی از آبرزهای ادبیات فارس-تاجیک. منبة آن قصّة دینی خرافاتیست در بارة دجّال نام شخص فریبگر، که دعوای پیغمبری داشت. دجّال گویا در پشت خرش خرجینی داشته است، که در یک پلّة آن آتش (رمز دوزخ) و در دیگرش گل (رمز بهشت) بودهاند و افرادی را، که به او ایمان میآوردند یا گفتة او را رد میکردند موافقن به «بهشت» و «دوزخ» میفرستاده است. دجّال و خرش را اسای مسیح نیست کرده، مردم را از شرّ و فتنة او رهانیده است. شاعران فارس-تاجیک همین مضمون را در آفرینش آبرز منفی، شخصان ظالم و خونخوار و زشتکردار استفاده بردهاند. مثلاً، سیف فرغانی گفته است:
چ و باطل را دیهی قوّت و بهر دین حق.
ت و دجّالی در این اییام و جهل تو هیمار تو.
گر خوی زمان گیری و-اگر ملک جهان گیری.
مسیهی هم پدید آید، کز او باشد دمار تو.
ه. افصحاو.
Инчунин кобед
سرخانه
سرخانه، قسم اوّل سرود، که به اندازة یک بیت متن سرود اجرا میشود. بعضاً سرخط …