فقر (عربی-فقیری، بینوایی، ناداری) ، در تصوّف یکی از زینههای تکامل روحی را گویند، که در آن سالک از همة اشیای مادّی و معنوی دست کشیده، راه معرفت حق را پیشه کند. از سه مرحله عبارت است: در مرحلة اوّل صوفی به آن چه دارد، قناعت میکند؛ در مرحلة بعدی او باید در خود حس تنفّر به مال و اموال دنیا پرورد؛ مرحلة سوّم درجهای است، که برای او دارایی و فقیری فرق ندارد. به عبارة دیگر، در مقام فقر صوفی نه فقط از اشیای مادّی دست کشد، بلکه قلب او نیز باید تهی باشد و از هر فکر و میلی، که از راه رسیدن به معرفت حق منحرف میسازد، برکنار شود. به عقیدة اهل تصوّف عبارة «الفقر و فخری» (فقیری افتخار من است) ، که در قرآن به موهمّدّ نسبت داده شده است، از صفتهای صوفی میباشد.
ز نظر تاریخی در عصرهای 8-10 صوفیانی به وجود آمدند، که فقیری و درویشی را اختیار نموده بودند. عبدالرحمان جامی در «نفحات-ال-انس» در باب فقر آورده است .: «فقرا آن طایفهاند، که مالک هیچ چیز از اموال دنیا نباشند و در طلب فضل و رضوان الهی ترک همه کرده باشند… و عبور از مقام فقر از جملة شرایط و لوازم است». محقّق عصرهای میانة تصوّف ابونصر سرّاج فقرا را به موقرّیبین و صدیقین جدا نموده است.
فقر یکی از مقامات معرفت تصوّف بوده، هیچ گونه ماهیّت و مضمون علمی ندارد.
م. حضرتهولاو.
Инчунин кобед
سفارت
سفارت، نمایندگی، کار و عمل سفیر، که از طرف دولتی به پایتخت دولت دیگر میرود. …