مدنیّت عربیزبان -مدنییتیست، که بین عصرهای 7-10 در خلافت عرب در نتیجة آموزش مدنیّت عربها و خلقهای از طرف آنها استیلاشدة شرق نزدیک و میانه، افریکة شمالی، جنوبی غربی اوراپه به وجود آمده است.

پیش از مدنیّت عرب در نیمجزیرة عربیستاین مدنیّت عربهای کوچمنچی و مقیمی زراعتکاری وجود داشت، که آنها در مرحلة گذرش به شکل ابتدایی جمعیّت صنفی بودند. آنها اکثراً بسیارخودا و بتپرست بودند. در عصرهای 4-6 به این مدنیت تأثیر مدنیّت یمن باستانی، سوریانی و ایلّینی، یهودی، ایرانی کلان بود. عنصر خاص مدنیّت تا اسلامی (به نام جاهیدیه) ادبیات مترقّی شفاهی خلقی است. تشکّل مدنییتی عربیزبان به زمان پیدایش اسلام (عصر 7) و تشکیل خلافتی، که در نتیجة استیلای عربها به دولت عظیمی تبدل یافته بود، تعلق دارد. عمومیت دولتی-سیاسی، که عربها تشکیل دادند، اینچنین یگانگی دین و در بسیار ناحیهها یک خیل بودن زبان برای پیدایش شکلهای عمومی حیات مدنی خلقهان خلافت شرایط مساعد فراهم آورد. در مرحلههای اوّل تشکّل خود، مدنییتی عربیزبان اساساً پراتسیسّی بود، که میراث مدنی خلقهای کشورهای استیلاشده (میراث یونان قدیم، ایلّینی-رومی، آرامی، ایرانی و غ .) را در وضعیت نو ایدئولوژی و اجتماعی و سیاسی اخ خود میکرد، به آن از نو بها داده، آن را از جهت ایجادی تکمیل ماداد.
خود عربها در مدنییتی عربیزبان دین اسلام، زبان عربی و عنعنههای نظم بدوی را جاری نمودند. به مدنیّت عربیزبان سهم اساسی را خلقهایی گذاشتند، که اسلام را قبول کرده، صاحباختیاری ملّیشان را نگاه داشتند، بعد aز استقلالیّت دولتی خود را نیز از نو برقرار کردند (خلقهای آسیای میانه، ایران، زکوکزیه). به مدنیّت عربیزبان اینچنین یک قسم اهالی خلافت، این اسلام را قبول نکردید (مسیحیان سوریانی، یهودیان، زردشتیان ایران، نمایندگان مذهبهای گناستیکی آسیای پیش) نیز سهم باسزایی گذاشتند؛ به فعالیّت آنها (خصوصاً نستاریان سوریانی و ساحبیهای ش. هرّان) انتشار غایههای فلسفی و اخلاقی و میراث علمی عتیقه و ایلّینی مربوط است. در عصرهای 8-10 یادگاریهای زیاد علمی و ادبی، از آن جمله یونانی و سوریانی، فارسی میانه و هندی به زبان عربی ترجمه شدهاند. آنها در شکل ترجمه و اثرهای از نو تألیفشده به ادبیات خطّی عرب داخل شده، برای مستحکم شدن رابطة بین مدنیّت عالم الّینی و توسط آن تمدّن عتیقه و شرق قدیم یاری رسانیدند.
ز آخر عصر 7 تا نیمة عصر 8 در قطار پایتخت سلالة امویان ش. دمیشق، شهرهای مکّه و مدینه در نیمجزیرة عربستان، کوفه و بسره در عراق مرکزهای اساسی تشکّل مدنیّت عربیزبان بودند. غایههای دینی و فلسفی، کامیابیهای نو و نخستین علمی، قانون و عنعنههای شعر عربی، نمونههای معماری و غ. در ولایتهای خلافت امویان در کشورهای از پیرینیی تا حوزة دریای هند واقعبوده پهن شدند و منبعد رواج و رونق یافتند.
بعد تخت خلافت را ضبط کردن عبّاسیان (سال 750) مرکز مدنیّت عربیزبان در شرقی خلافت از سوریه به عراق-بغداد کوچید، که آن سال 762 بنیاد گردیده بود. این شهر در طول تقریباً سه عصر مکان اساسی بهترین قوّههای علمی و ادبی شرقی اسلامی بود. در عصرهای 9-10 مدنیّت عربیزبان به اوج کمالات و شکوه خود رسید. کامیابیهای آن مدنیّت بسیار خلقها، از جمله خلقهای اوراپة عصر میانگی را بایی نموده، در گنجینة مدنیّت عمومیجهانی سهم نمایان و برجستهای شدند. آنها مخصوصاً به انکشاف فلسفه، طبّ، ریاضیات، نجوم، جغرافی، فنهای ادبی و تاریخی، شیمی، معدنشناسی دخل دارند.
در ترقّی دادن مدنیّت عربیزبان، یعنی در انکشاف علم و ادب تمام خلقهای خلافت (عربها و غیر عربها) شرکت ورزیدند، بنا بر این همة این میراث مدنی مال همة آنهاست. برای غنی گردیدن مدنیّت عربیزبان امکانیّتهای وسیع رابطه و مبادلة کامیابیهای مدنی بین خلقهای شرق اسلامی و دیگر خلقهای شرق و اوراپه مساعدت نمودند.
ینقیراز خلافت عبّاسیان (میانة عصر 10) و تشکیل دولتهای مستقل به تنگ شده این دایرة انتشار و سست شدن رل مدنیّت عربیزبان در انکشاف عمومی مدنیّت جهانی آورده رساند. در اسپنیة اسلامی، که هنوز در عصر 8 از خلافت عبّاسیان جدا شده بود، مدنیّت به نام عرب و اسپنی مستقلانه نشو و نما مییافت. در مضافاتهای شرقی خلافت در آخر عصر احیای باسرعت ملّی و مدنی ایرانی مشاهده میگردید. زبان فارسی زبان عربی را اوّل از ساحة شعر و ادب و دیرتر از بعضی علمهای جمعیّتی (تاریخ، جغرافی و غ .) تنگ کرده برآورد. ولی زبان عربی چون زبان قرآن، فنهای دینی و قانونگذاری (حقوق، الهیات) و یک قطار فنهای علمی-طبیعتشناسی (طبّ، ریاضیات، ستارهشناسی، شیمی) ، اینچنین زبان فلسفه اهمیت خود را گم نکرد. سوریه، مصر، اسپنیه مرکزهای مدنیّت عربیزبان گردیدند. در افریکة شمالی در دورة حکمرانی فاطمیان (عصرهای 10-12) و اییوبیان (عصرهای 12-13) تکمیل بهترین عنعنههای مدنیّت عربیزبان در ساحة علم، ادبیات، صنعت و مدنیّت مادّی ادامه داشت، امّا اکنون نظر به عصر 8-نیمة یکم عصر 10 به پیشروی عمومی مدنیّت خلقهای شرق اسلامی کمتر تأثیر میرساند. در آخر عصر 10 بغداد مقام خود را همچون مرکز مدنیّت عربیزبان از دست داد، جای آن را قاهره گرفت.
همیت و قیمت مدنیّت عربیزبان عصرهای 8-10 در تاریخ مدنیّت جهانی از آن عبارت است، که نمایندگان آن آفرنده و کشّاف واسطههای نو علمی، دینی و فلسفی و بدیعی درککنی عالم و آدم بودند. در دورههای منبعده کوشش اساسی نمایندگان مدنیّت عربیزبان به تنظیم و تدقیق این میراث روانه کرده شده بود.
نعنههای علمی و استتیکی مدنیّت عربیزبان قطع نگردنده باشند هم، امّا از نیمة دوّم عصر 13 در ایجادیات نمایندگان آن تقلیدکاری در علم و ادب رواج یافت. ایجادکاران جداگانهای، که تقلیدکاری نمیکردند، نیز بودند، ولی آنها مدنیّت عربیزبان را از عقبمانی عمومی برآورده نمیتوانستند. از این رو، مدنیّت عربیزبان از جهت سرعت پیشروی مدنی از دیگر کشورهای اسلامی (ایران، آسیای میانه در عصرهای 14-15، ترکیة عثمانی در عصر 16) و اوراپه خیلی عقب ماند. در ایران، خراسان و ماوراءالنهر مرکزهای آبادی علمی و ادبی به وجود آمدند (عصرهای 10-15) و در این جا عالمان و ادیبان فارس و تاجیکی به وایه رسیدند (ابن سینا، نصیرالدّین طوسی، عمر خییام و دیگر) ، که آثار خود را هم به زبان مادریشان و هم به زبان عربی ایجاد کردند. شهرت آنها در شرق و اوراپه پهن، میراث علمی و ادبیشان به گنجینة مدنیّت جهانی داخل گردید. میراث علمی و ادبی آنها مال فارسها و تاجیکان باشد هم، عموماً مدنیّت به اصطلاح عربی را بایتر گردانید. از این رو، آنها را بسیار خلقهای شرق اسلامی فرزندان خود میشمارند.
در عصرهای 10-15 مدنیّت عرب و اسپنی نیز خیلی وسیع رواج یافت. مرکزهای آن شهرهای قُرداب، سیویلیه، ملگه و گرنده بودند. در این جا در ساحة ستارهشناسی، ریاضیات، شیمی و طبّ کامیابیهای عظیمی به دست آورده شدند. انکشاف رویههای پیشقدم فلسفة عصرهای میانة فارابی (870-950) ، ابن سینا (980-1037) در آثار ابن رشد (اویرّااس، 1126-98) ادامه یافت. در ساحة نظم و نثر بدیعی اثرهایی به وجود آمدند، که از بهترین یادگاریهای ادبی مدنیّت عربیزبان به شمار میروند. یادگاریهای معماری اسپنی-موریتنی به صنعت عملی این سرزمین شهرت جهانی دادند.
مورّیخ و جمعیّتشناس ابن خلدون (1332-1406) در «کتاب-ال-ابر»، نظریة تاریخی و فلسفی انکشاف جمعیّت را تدقیق کرده برآمد، که آن موفقیّت برجستة علمی مدنیّت عربیزبان میباشد.
در عصر 16 مملکتهای عرب به مضافاتهای امپراتوری عثمانیه تبدل یافتند. مدنیّت عربیزبان رو به تنزّل نهاد، امّا مرکزهای قدیم مدنی سوریه، عراق و مصر از روی عنعنه هنوز هم دقّت عالمان کشورهای اسلامی را به خود میکشیدند.
دورة انکشاف صفتاً نو مدنیّت عربیزبان از نیمة یکم عصر 19 آغاز یافت. در وضعیت اوج حیات اقتصادی و سیاسی مملکتهای عرب، در شرایط وسعت حرکتهای ملّی و آزادیخواهی و نهایت تولید دولتهای مستقل عرب مدنیّت حاضرهزمان عرب تشکّل یافته ایستاده است. مدنیّت عربیزبان اکنون بیشتر در داخل هر یک کشور عربی با طرز به خود خاص ترقّی یافته ایستاده است (نیگ. نیز به فصلهای دخلدار مقالهها دایر به مملکتهای جداگانة عرب) ، ت. مرداناو.
یلمهای دقیق و طبیعتشناسی. مرکز انکشاف علمهای طبیعتشناسی در خلافت اوّل در سوریه و قسماً در جنوب و غربی ایران بود. در این جا به ترجمة عربی و تفسیر آثار مؤلفان عتیقه اساس گذاشته شد. توسط ترجمهها از زبانهای یونانی و سوریانی عالمان کشورهای اسلامی با قسم زیاد ادبیات علمی عتیقه شناس شدند. اکثر این ترجمهها یگانه سرچشمهای بودند، که از روی آن در اوراپة غربی با علم عتیقه شناس میشدند. چنانچه «مکانیکه» گیرای و بسیار رسالههای ارخیمید فقط در ترجمة عربی باقی ماندهاند و بس. توفیل نمایندگان مدنیّت عربیزبان نویگریهای علمی و تکنیکی زیادی به اروپاییان معلوم گشتند (کامپس، بادبان کج و غ .) ، که یک قسم آنها از خیتای و هندوستان گرفته شده بودند.
سرهای 9-11 دورة انکشاف پراوج علم در خلافت بود. بغداد به مرکز بزرگترین علمی دارای مکتبها و کتابخانهها تبدل یافت. در برابر موجودیّت ادبیات زیاد ترجمهشده و تفسیر و تعلیقات آن در این جا ساحههای نو علم به وجود آمدند، که به حلّ مسئلههای عملی ساختمان، زمینچینکنی، سودا مربوطند. علمهای نجوم، ریاضیات، حقوق، معدنشناسی، جغرافی وسیع رواج یافتند.
در نتیجة تنزّل خلافت و به دولتهای علیحدة مستقل (عصر 10) جدا شدن آن، در برابر بغداد باز یک قطار مرکزهای ادبی و علمی به مانند دمیشق، خلّب در سوریه، قاهره در مصر، مراغه در آذربایجان، سمرقند و بخارا در آسیای میانه، غزنه در افغانستان، اینچنین مرکزهای مدنیّت اسپن و عرب اوّل در قُرتاب، بعد در سیویلیه و گرنده به وجود آمدند. در دورههای گوناگون شهرهای بزرگ ایران و آسیای میانه از قبیل بخارا، اترار، مرو، اصفهان و غ. رل مرکزهای مهم مدنی را بازیدهاند. میراث علمی و ادبی در شهرهای ایpoن و آسیای میانه بوجودامده گنج بیبهای خلقهای ایرانیزبان بوده، در این حال مدنیّت به نام عربی و عموماً مدنیّت جهانی را بایی گردانید. چنانچه فعالیّت علمی عالم و شاعر بزورگ فارس-تاجیک عمر خییام (1048-1122) ، که رسالههای خود را به زبان عربی تألیف نموده است، در اصفهان میگذشت.
در قاهره از اوّل عصر 11 «بیتویه-علم» وجود داشت، که در آن ستارهشناس ابن یونس (950-1009) و عالم ریاضیات و فیزیکه ابن هیسم (965-1039) کار میکردند. سال 1004 در این جا رصدخانه ساخته شد.
به تشکّل ریاضیات در کشورهای اسلامی، به غیر از میراث یونانیان، اینچنین عنعنة علمی هندی با استفادة صفر، که از اختراعات هندی ماباشد، انتشار یافت. نخستین اثر به زبان اربی تألیفشده دایر به اریفمیتیکه به قلم برجستهترین نمایندة مکتب علمی بغداد، عالم ایرانینجاد ابومعشر ابن موسای خوارزمی (عصر 9) تعلق دارد. در عصر 15 عالم فارس-تاجیک از سمرقند جمشید کاشانی نثر دهکرته را به استفادة علمی داخل نموده، طرز کار کردن آنها را نشان داد. در اثرهای ابولوفای وزجانی (940-998) ، بیرونی (973-1050) ، عمر خییام، نصیرالدّین طوسی (1201-1274-77 یا 1280) ، جمشید کاشانی اصولهای برآوردن ریشة دارای رقمهای نتورلی کار کرده و به ترتیب درآورده شدند. سهم خوارزمی و عمر خییام انچونین در آفریدن الجبر (الگیبره) چون فنّ مستقل ریاضیات نهایت بزرگ است. رسالة «ال-جبر» خوارزمی تصنیفات معادلههای کودرتی و طرز حلّ آنها، رسالة عمر خییام باشد، نظریه و تصنیفات معادلههای کوبی را فرا میگیرد. بیرونی، جمشید کاشانی و دیگر اصولهای حساببراری را خیلی تکمیل دادند.
ریسالة دایر به هندسه ایجادکردة «پسران موسی» (بنی موسی) در عصر 9، آثار ابولوفای بزجانی عاید به هندسة عملی، رسالههای ابن قُرره (836-901) ، اثر ابن هیسم در بارة تربیع کانوسهای بریده و جسمهای کوبی، که در نتیجة دور زدن آنها به وجود میآید، اینچنین تدقیقاتهای نیریزی (عصرهای 9-10) ، ابن هیسم، امر خییام، نصیرالدّین طوسی و دیگران دایر به نظریة خطهای پرلّیلی جالب دقّت میباشند.
الیمان ریاضیات کشورهای اسلامی تریگانامیتریة هموار و دایرهشکل را از فصل یاریرسان ستارهشناسی به فنّ مستقل متیمتیکی تبدل دادند. در تألیفات خوارزمی، مروزی، ال-بتّانی، بیرونی، نصیرالدّین طوسی همة شش خط تریگانامیتری داخل دایره، تابعیت بین فونکتسیههای تریگانامیتری مویین کرده شده، تمام حالتهای حلّ سهکنجههای سفیری تدقیق گردیدند، مهمترین تیاریمههای تریگانامیتری کشف شدند، جدولهای گوناگون تریگانامیتری مرتّب ساخته شدند، که از حس انیکی و دقیقی خود ممتاز بودند.
یلم ستارهشناسی به کامیابیهای کلان نایل گردید. پیش از همه ترجمه و تفسیر اثرهای پتالامیی (بتلیموس) و تألیفات ستارهشناسان هند به انجام رسانده شد. مرکز فعالیّت ترجمانی اساساً «بیتولهیکمه» و رصدخانة آن در بغداد بود. ترجمة ریسالههای ستارهشناسی هند از طرف پدر (وفات سال 777) و پسر (وفاتش سال 796) فزریها و یعقوب ابن تاریق به عمل برآورده شد. در عصرهای میانه زیچها-مجموع جدولها و قاعدههای حساببراری در علم نجوم شهرت کلان پیدا کردند. تا زمان ما قریب 100 زیچ عصرهای 13-15 آمده رسیده است. تخمیناً 20 زیچ در اساس مشاهدة بیواسطة عالمان در رصدخانههای شهرهای گوناگون: بیرونی در غزنه، بتّانی در رقّه، ابن یونس در قاهره، نصیرالدّین طوسی در مراغه، کاشانی در ثمرقند و غ. ایجاد گردیدهاند. ستارهشناسان شرق در چِن کردن میل ایکلیپتیکه مهارت و دقیقکاریهای بینظیر نشان دادند. در زمان خلیفه مأمون (عصر 9) برای مویین کردن حجم کورة زمین درجة مریدئن چِن کرده شد.
تهقیق میراث مکانیکة انتیقی در آن دوره ادامه مییافت: ریسالة ابن قُرره در بارة ترازو فشنگی-کارستون؛ رسالههای بیرونی، عمر خییام، ال-خازنی (عصر 12) در خصوص مویین نمودن وزن اصلی آهن و معدنها. سلسلة تدقیقات دایر به مسئلههای عمومی مکانیکه از کار ترجمه و تفسیر اثرهای ارسطو آغاز یافته بود.
بیسیار عالمان در ساحة معدنشناسی کار میبردند (بیرونی، ال-خازنی، عالم و طبیب مشهور فارس-تاجیک راضی). معلومات عاید به فیزیکه، خصوصاً فیزیکة کیهان و فیزیکة زمین، در «قانون مسعودی» و «مینرلوژی» بیرونی، «دانشنامه» ابن سینا مشاهده میشود.

یلم طبّ در این دوره به کامیابیهای زیادی موفق شده بود. کتاب «ال-قانون فیت-طبّ» ابن سینا در طول عصرها برای طبّ عملی چه شرق عصر میانگی از چه اوراپة غربی چون سرمشق، و دستور اساسی خذمت کرد. در بین اثرهای بیرونی و ابن سینا رسالههای عاید به داروشناسی نیز موجودند. اثر برجستة راضی (864-925) ، که قریب تمام معلومات طبّی عصرهای میانه را فرا میگیرد، شهرت کلان دارد. همچنین مسئلههای معالجة کسلیهای pوهی، چشم، دل و معده و غ. کار کرده میشدند. شیمی و باتنیکه نیز در انکشاف بودند.
یلم جغرافی عرب در اسرهخای میانه به وجود آمده، در همان وقت به اوج ترقّیات خود رسیده بود. سرچشمة انکشاف جغرافی علمی عرب، از یک طرف ترجمه و تفسیر اثرهای گیاگرفی و استرانامی پتالامیی (بتلیموس) و دیگر مؤلفان عتیقه باشد، از طرف دیگر، احتیاجات داخلی خلافت جوان عرب به اثرهای گیاگرفی بود. خلافت عرب، که در نتیجة ضبطکاریهای عربها تشکیل یافته بود، خلقیتها و کیشورهای مختلف از یکدیگر خیلی دور واقعگشته را در بر میگرفت. محض ضرورت مناسبت بین مرکز خلافت و کشورهای ضبطشده جغرافی عرب را به چنین پایة بلند انکشاف آورده رساند. اثرهای سییاهان و گیاگرفهای عرب نه فقط جغرافی مملکتهای اسلامی، بلکه یک قطار کشورهای قسم شمالی و مرکزی افریکه، یک قسم اوراپه و آسیا را تا حدود کاریّه در بر میگیرند. از این رو، جغرافی عرب برای آموزش تاریخ بعضی خلقیتهای عصر میانگی سرچشمة اوولین و معتمد میباشد. یک جهت جالب دقّت جغرافی عرب از آن عبارت است، که در آن گیاگرفیة زمین از روی نظریههای گیاگرفی پتالامیی در بارة ساخت عالم، از روی خریطههای او یا خریطههای ایران قدیم شرح داده شدهاند.
پیدایش نمونههای اوّلین گیاگرفیة تصویری عرب (اثرهای ال-بلازوری (812-892) ، ابن خردادبیه (820-912) ، کودامه ابن جعفر (نیمة اوّل عصر 10) ، یعقوبی (وفات 897) به عصر 9 تعلق دارد. جنر تصویری جغرافی عرب و امومن ادبیات آن در عصر 10 به درجة عالی ترقّیات خود رسید. نمایندگان برجستة مکتب کلاسیکی جغرافی عرب استخری (وفات 951/2) ، ابن هوقل (عصر 10) و مقدّسی (947-1000) میباشند، که اثرهای آنخا منبعهای بایترین و اعتمادناکترین معلوماتهای گیاگرفی تاریخی دانسته شدهاند. اثرهای مؤلفان مذکور برای آموختن جغرافی از تاریخ عصرهای 9-10 سرزمین تاجیکستان امروزه نیز اهمیت کلان را داراست. در عصر 10 یک قطار مؤلفان دیگر نیز (به مانند ابن فقیه همدانی، ابن روستا، ابن فضلان، ابودولف) عاید به جغرافی اثرها نوشتهاند. در اثرهای آنها در بارة راههای سفر از یک شهر به شهر دیگر، مسافة بین oنهo، موقع گیاگرفی هر یک محل، تایاگرافیة شهرها، کسب و کار مردم و غ. معلوماتهای زیاد آورده میشوند. جنر سفرنامهنویسی در جغرافی عرب در عصرهای منبعده نیز دوام کرده است (اثرهای ابوهمید غرناتی (وفات 1170) ، ابن جوبیر (وفات 1217) ، ابن بتّوته (1304-77). در اثرهای گیاگرفی بعضی مؤلفان ابوزید سیرافی (اوّل عصر 10) و بزرگ ابن شهریار واقعیت با روایتهای افسانوی آمیخته به قلم داده شدهاند، خصوصاً وقتی که سخن در بارة خلقهای بیرون از خلافت عرب میرود.
در عصرهای 11-14 جنرهای نو گیاگرفی: فرهنگهای گیاگرفی و کاسماگرفی-تصویر عمومی عالم پیدا شدند. اثرهای در جنرهای مذکور ایجادشده تمام متیریلهای گیاگرفی تا این وقت غنشده را جمعبست میکردند: لغتهای گیاگرفی یاقوت (1179-1229) ، بقری (وفات 1094) ، اثرهای کاسماگرفی قزوینی (وفات 1283) ، دمیشقی (وفات 1327) ، ابولفیدا. یکی از گیاگرفهای عرب ادریسی (1100-65) در اوراپه همچون گیاگرف بهترین دانسته شده است. اثر او، که دارای 70 خریطه بود، در عصرهای میانه بهترین اثر گیاگرفی حساب مییافت. در این اثر او نه فقط گیاگرفیة کشورهای اسلامی، بلکه یک قطار مملکتهای اوراپة غربی و شرقی نیز تصویر یافته بودند.
در دورههای منبعده جغرافی عرب کامپیلیتیوی پیش رفته، در آن معلوماتهای کاسماگرفی آمیخته با معلوماتهای تاریخی و تایاگرافی آورده شدهاند (به مانند اثرهای ال-مقریزی). بابهای گیاگرفی اثرهای اینتسیکلاپیدی نویری، عمری و قلقشندی نیز دارای اهمیت زیادند. اثرهای ابن مجید (عصر 15) و مهری (عصر 16) ، که در آنها نظریه و عملیة بسیارسرة بحرنوردی عرب جمعبست کرده شدهاند، سهم باسزایی در علم جغرافی عرب میباشد.
فلسفه. افکار فلسفی تا پیدایش اسلام برای عربها قریب بیگانه بود. از بس که حیات معنوی آنها متناسباً به حیات مادّیشان خیلی ساده بود، در اندیشة آنها تخییولات بدیعی بر تفکر منطقی برتری داشت. تنها بعد پیدایش اسلام، تشکیل خلافت و شناسایی با تمدّن خلقهای پیشقدم همسایه انکشاف فلسفه و تفکر فلسفی در بین خلقهای عرب امکانپذیر گردید. تاریخ عصر میانگی افکار فلسفی عرب را اساساً سه جریان بزرگ-کلام، مشّایه، تصوّف نظریهوی و مبارزة بین آنها تشکیل میدهد.
تعلیمات اسلام هرچند دارای ضدیتها و عقیدههای به عقل منطقی ناموافق بود، ولی در اوّل عربها آن را بیچون و چرا گرویدند. دیری نگذشته در نتیجة اختلاط عربها با خلقهای غیر و شناسایی با مدنیّت آنها این تعلیمات از یک طرف به مقابلیّت سخت دین و عقیدههای گوناگون دچار شد، از طرف دیگر، خود صاحبان آن، که به طرز نو اندیشه میکردگی شدند، نمیتوانستند بر خلاف عقل سالم به همه گونه قانونهای دین و شریعت بی قید و شرط باور نمایند.
ین بود، که هنوز در زمان خلافت امویان (660-750) مسئلههای قضا و قدر و زات و صفات خودا موردی بحث قرار گرفته، هر کس موافق فهم و غرض خود آنها را تعبیر و تأویل میکرد. این بحث و مناظره تدریجاً شکل مویین گرفت و بعدها با نام علم کلام معروف شد. نتیجة بحثهای کلامی به آن آورده رساند، که در نیمة دوّم عصر 8 از بین متکلّمان فرقة معتزلیه به وجود آمد.
موعتزیلیها بر خلاف دیگر متکلّمان در مسئلة قضا و قدر نفوذ خدا را محدود کرده، انسان را در کارهای خود صاحباختیار و فاعل مختار میدانستند. آنها در توحید الاخی مبالغه کرده، نسبت همه گونه صفت را به خدا، که باعث پیدایش گمان حسی میشد، انکار نمودند. از این جا به چنین خلاصه آمدند، که خدا صفت کلام ندارد و قرآن همچون کلام دارای صوت و صداها حادث است، نه قدیم. در این اساس آنها تأویل جهتهای ضدیتناک و به عقل سالم مخالف کتاب مقدّس را روا دانستند. معتزلیه عقیدة «aقل همچون یگانه معیار حقیقت» را پیش گرفته، یکمین شده در عالم اسلام منطق و فلسفة یونان را به فایدة خود استفاده نمود. در زمان حکمرانی خلیفه مأمون (813-833) تعلیمات معتزلیه همچون تعلیمات رسمی اعتراف شد. این باعث رواج یافتن ترنیمه و ترغیب علمهای دقیق و فلسفة باستانی به عربی شد و با همین برای انتشار فلسفة مشّایه در شرق زمینه تییار نمود. اهل معتزلیه در انکشاف افکار فلسفی شرق رل کلان بازید، ولی سیاست ارتجاعی را پیشه کرده، از حقوق خود سوییستیعمال نمود. اهل معتزلیه ضد مخالفان خود نه فقط در بحثهای نظریهوی، بلکه با تیغ و قمچین نیز مبارزه میبرد. آنها مسئلة قدیم و یا حادث بودن قرآن را معیار کفر و ایمان قرار داده، هر کرا، که مخلوقی قرآن را اعتراف نمیکرد، به کفر حکم میکردند و قتلش را روا میدانستند. در نتیجه در بین خود معتزلیه اختلافی cap زد، که آن باعث پیدا گردیدن تعلیمات اشعریه گردید.
شعریه در مسئلة کفر و ایمان بر خلاف معتزلیه رفتار کرده، همه معتقدان یگانگی الله را مؤمن میحسابید. ها این رو، در بین عامّه به زودی نفوذ پیدا کرده، تعلیمات معتزلیّه را تماماً از بین برد. اهل اشعریه دعوا میکردند، که کلام دو خیل-لفظی و نفسی میشود. کلام خدا به عقیدة آنها نفسی بوده، از علامتهای حسی خالی است. در این اساس آنها قرآن کلام خودا گفته، ازلی بودن قرآن را اثبات کردنی میشدند. موافق تعلیمات اشعریه عالم از ذرههای خرد تقسیمنشونده ترکیب یافته است و این ذرهها در بین خود هیچ رابطهای نداشته، هر لحظه از طرف خدا نو شده میایستند. به این واسطه آنها علاقة سببی را در عالم انکار کرده، برای اثبات معجزة دینی اساس میدادند.
فلسفة یونان در بین اهل اسلام به دو واسطه راه یافت: یکم به واسطة معتزلیه، که در مبارزة خود بر ضد مخالفانش از منطق و فلسفه استفاده میبرد؛ دوّم به واسطة احتیاج زیاد پیدا کردن مسلمانان به علمهای دقیق و طبّ. از بس که فلسفه در آن وقت از علمهای دقیق جدا نبود و مجموع همة آنها را در بر میگرفت، بنا بر این مشغول شدن به یکی از این علمهای دقیق معنای به فلسفه مشغول شدن را داشت. اساس تعلیمات مشّایة شرق را فلسفة ارست و، که به واسطة ترجمههای سوریانی به عربها رسیده است و دیگر تعلیماتهای فلسفی یونان تشکیل میدهد. یکمین کسی، که فلسفة مشّاع را در شرق در اساس اثرهخای ارسطو انشا کرد، پدر فلسفة عربی ال-کیندی (796-873) بود. بعدتر این فلسفه از طرف دو نمایندة بزرگ آسیای میانه فارابی و ابن سینا تحلیل یافته، تکمیل داده شد و آنها تا اندازهای توانستید آن را به افکار شرق نزدیک و مطابق کنند.
فلسفة مشّاع از بسیار جهت به تعلیمات اسلام مخالف بود. خصوصاً قدیم حسابیدن عالم، اعتراف پرنسیب سببیت و رد کردن بسیار عقیدههای به معاد دینی علاقهمند باعث قهر و غضب نمایندگان رویههای دینی و ایدهآلیست میشد. این بود، ک غزّالی (1059-1111) به مقابل فلسفة مشّاع، خصوصاً دو نمایندة بزرگ آن فارابی و ابن سینا کتاب «تشافوت-ال-فلاسفه» را تألیف نموده، تعلیمات آنها را تنقید و خود آنها را به کفر ایبدار کرد. بعد این هجوم غزّالی انکشاف فلسفه در شرق عالم اسلامی رو به تنزّل نهاده، در عصر 11 مرکز افکار فلسفی به اسّپنیه کوچید. انکیشاف افکار فلسفی در اسپنیه با نام سه شخص بزرگ ابن باجه، ابن توفیل و ابن رشد علاقهمند است. از بین اینها خصوصاً ابن رشد ایدههای مشّایان را از هجوم غزّالی محافظت کرده، در ردّ دلیلهای او کتاب «تهافوت-ات-تهافوت» را نوشیت. او بار دیگر قدیم بودن عالم، علاقة سببی و فناشوندگی نفسهای جزئی را اثبات نمود. خذمت بزرگ ابن رشد از oن عبارت است، که فلسفه به توسط او به اوراپه گذشته، در آن از نو تجدید گردید.
در عصر 14 در قسم غربی عالم اسلامی باز یک متفکّر بزرگ ابن خلدون به عرصة تاریخ قدم گذاشت. ابن خلدون یکی از اساسگذاران فلسفة تاریخ میباشد. علاوه بر این او بار اوّل در تاریخ افکار اقتصادی رل محنت را در ارتش مال قید کرده است.
در مقابل کلام و مشّایه تصوّف تشکّل و انکشاف یافت. موافق تعلیمات تصوّف سعادت کامل این به حقیقت مطلق رسیدن است. حقیقت مطلق تنها از راه ریاضت، پاک ساختن آلم باطنی با مقامات به دست آورده میشوند.
انها کشف را بر خلاصبراری منطقی و ذوق را بر عقل بری دانسته دانش کشفی را دانش حقیقی و مطلق میدانستند. تسوووف در ابتدا به مقاومت سخت اهل ظاهریه دچار شد. ولی بعدها در بین پیشوایان شریعت نفوذ پیدا کرده با کوشش بعضی آنها، خصوصاً غزّالی، آهسته-آهسته به رسمیت درآمد. یکی از بوزورگترین نمایندة تصوّف نظریهوی، اساسگذار نظریة وحدت وجود ابن عربی (1165-1240) به حساب میرود. این نظریه قلّة بلند انکشاف تصوّفی نظریهوی بوده، در آن بسیار عنصرهای منطق دیالکتیکی را پیدا کردن ممکن است.
موباریزة دو تمایل فلسفی-متریالیزم و ایدهآلیزم در فلسفة عصر میانگی عرب به طور عموم در شکل مبارزة عقل و ایمان، فلسفه و دین، مبارزة فلسفة مشّایه و جریانهای دینی و ایدهآلیستی ظاهر میگردد. ولی نه همه وقت تنقید فلسفه و عقل دلیل منفی و به طرفداری آنها برآمدة دلیل مثبت است. زی را لفظهای «فلسفه» و «عقل» در عصرهای میانه در همین مورد نه به تمام معناهای امروزة خود، بلکه به یک قسم آن دلالت میکردند. اکثر وقت در عصر مفهوم فلسفه و aقل فلسفه و منطق یونان در نظر داشته میشد. چون که فلسفة یونان هر چند به زبان عربی ترجمه شده در شرق پیروان زیادی پیدا کرده باشد هم، ولی شکلاً مستقلیت خود را در داخل افکار فلسفی شرق پرّه نگاه داشت و یکی از علامتهای آن مستقلیت باقی ماندن لفظ یونانی «فلسفه» و اسم خاص آن گشتن این لفظ میباشد. متفکّران شرق، خصوصاً عربها، نه تنها در فکر تغییر دادن ساخت و شکل آن نبودند، بلکه کوشش میکردند، که موفقیّتهای فکری خود را هر چه بیشتر در زمان شکل افاده کنند. بنا بر آن فلسفه به معنای عصر میانگیاش هرچند در شکل یونانی خود باقی ماند، ولی مضموناً تماماً یونانی نبود. یگان کتگوری و مفهوم فلسفیی را پیدا کردن ممکن نیست، که افادة قدیمی خود را حفظ کرده باشد. علاوه به این در مبارزه با رویههای دیگر فلسفة یونان از امتحان سخت گذشته، تمام جهتهای اصیل و سست آن آشکار شد. از این جا تنقید فلسفه و عقل محض این تنقید جهتهای سست فلسفه و متد فلسفی یونان بود، نه عموماً تنقید فلسفه و عقل.
خولاسه، فلسفة عرب همچون یک جزء فلسفة خلقهای شرق در تاریخ انکشاف افکار بشری مقامن خاصی داشته، حلقة پیوستکنندة دورة باستانی آن با دورة حاضره به حساب میرود و به این واسطه سیر انکشاف افکار فلسفی عمومیشهری صورت یک پراتسیسّ یگانه و متّصل را به خود میگیرد.
د .: استاریه فیلاسافی، ت. 1. م. . 1957؛ ازبرنّыی پرایزویدینیه مыسلیتیلی پ سترن بلیجنیگا ا سریدنیگا باستانه ix-14 وّ. ، م. ، 1961؛ باگاوتدیناو ل. م. ، آچیرک پا استاری تدجیکسکایی فیلاسافی، استالینبد، 1961؛ لیی گ. ، آچیرک استاریی سریدنیویکاواگا متیریلیزمه (پیر. س. نیم .). م. ، 1962؛ گریگارین س. ن. ، سریدنیویکاویه فیلاسافیه نراداف بلیجنیگا ا سریدنیگا واستاکه، م. . i960. س. شهابالدّیناف.
یلم تاریخشناسی عرب (عربیزبان) همچون علم مستقل در عصرهای 8-9 به وجود آمده است. اوّلین نوشتهجات تاریخی به آخر عصر 7 تعلق دارند (ابید ابن شریّه (عصر 7) و وهّاب ابن مونبّیه (624-728). اوّلین اثرهای تاریخی عرب در اساس نقل و روایتهای نیمفسانوی در بارة جنگهای بینیقبیلوی، که با نام «اییام-ال-عرب» مشهورند، معلوماتهای تعریخی گینیلاگی (نسبشناسی) و روایتهای دهانی نیمفسانوی عاید به دولتهای تا اسلامی عرب-کیندیها در جنوب نیمجزیرة عربستان، گسّانیها در سوریه و لخمیها در عراق نوشته شده بودند. اینچنین حدیثهای دینی و تاریخی عاید به حیات محمّد، پیدایش و پهنکنی اسلام به ظهور یافتن تاریخشناسی نیز بیتأثیر نبودند. موافق شکل قبولشدة تاریخنویسی در تاریخشناسی عرب، مورخ اوّل سخن را از خلق کردن عالم و آدم cap کرده، دورة هر یک پیغمبر را شرح داده، پس به تصویر حادثههای زمان خود میپردازد. این طرز تاریخنویسی در تأثیر عقاید قرآنی عاید به پیدایش عالم و آدم و تصوّراتی، که موافق آن گویا زمان گذشته از سلسلة پیدرهم پیغمبران عبارت باشد، پیدا شده است. کوشش نسبشناسان اسلامی عصرهای 7-9، که میخواستند نسب عربها را به «جدول خلقها» در انجیل و تورات ذکرشده برده رسانند، به تاریخشناسی عرب بیتأثیر نماند. در پیدایش علم تاریخشناسی عرب انکشاف دانشهای استرانامی و ترجمة اثرهای تاریخی و ایپیکی فارسهای دورة ساسانیان (از قبیل «خدایینامه»، «شاهنامه»، «عهد اردشیر») و روایتهای دینی یهودی و مسیحی نیز رل کلان بازیدهاند.
یلم تاریخشناسی اسریمیانگی عرب رفت تاریخ عمومیجهانی را از نقطة نظر تئولوگیه شرح داده، در آن عملی گردانیدن ارادة الهی را نسبت به انسان میبیند. در این حال، آن مسئولیت انسان را نسبت به رفتار خود اعتراف کرده، چنین میشمارد، که وظیفة مورخ تعلیم دادن تجربة تاریخ است. فکر اهمیت دیدکتیکی داشتن تاریخ، که آن را اکثر مورخان عربیزبان قبول کرده بودند، خصوصاً از طرف ابن میسکوییخ (وفات 1030) خیلی روشن افاده گردیده است. مورّیخان عرب با وجود ایجاد کردن اثرهای بزرگ و مهم از چارچوبة نقل تاریخ بیرون برامده نتوانستهاند. فقط ابن خلدون کوشش کرده است، که حادثهها را در علاقهمندی با یکدیگر تصویر نماید. از این رو، به او میسّر شده است، که در بابت قاعدههای عمومی انکشاف جمعیّت انسانی تعلیمات آریگینلی کار کرده برآید. پیشگذشتگان مورّیخان کسبی عرب راویان و نسبشناسانی بودند، که آنها نسب قبیلة خود و اخبار گذشتة آن را به خوبی میدانستند. از بس که آن اخبار و روایتها فقط از دهان به دهان میگذشتند و در جایی ثبت نگردیده بودند، در آنها سهو و خطای بسیاری جایی داشت. این روایتهای تاریخی و معلوماتهای گینیلاگی را محمّد کلبی (وفات 763) و پسرش هیشام (وفات 819) جمع کرده به سیستمه درآوردند. پس از ال-کلبی دیگر مورخان عرب نیز نسبنامهها نوشتهاند (به مانند مورّج سدوسی (وفات 811) ، سوهیم ابن هفس (وفات 806) ، موسعب زوبیری (وفات 851) ، زوبیر ابن بکّار (وفات 870) ،
یبن هضم (وفات 1030) ، ال-قلقشندی (1355-1418) و دیگران. هاولین روایتهای تاریخی، که به واقعیت ریلی نزدیک بودند، در مدینه پیدا شده، لحظهای از حیات محمّد را (خوسوسن جنگها-غزاهای او را) در بر میگرفتند. این طرز تاریخنویسی به خود نام «مغازی» را گرفت. ابان ابن عثمان (641-723) ، عروه ابن زوبیر (677-712) و محمّد زوهری (671-742) نمایندگان برجستة جنر مغازی بودند. در بین دانشمندان مغازی محمّد زوهری مقام بلند داشت، زیرا او اوّلین کسی بود، که به نوشتن حادثههای تاریخی پرداخت. نوشتههای او نه فقط maغoزی پیغمبر، موضوعهای نسبشناسی و روایتهای قبیلوی، بلکه اکثر واقعههای سیاسی خلافت عرب را نیز فرا گرفته، در آنها حادثهها به یک طرز به واقعیت نزدیک و با هم علاقهمند تصویر یافته بودند. پیدایش نخستین اثر کلان تاریخی به قلم محمّد ابن اسحاق (704-767/8) تعلق داشته، به حیات محمّد و دیگر پیغمبران بخشیده شده بود. در پیروی ابن اسحاق اثرهای زیادی ایجاد گردیدند (به مانند اثرهای واقیدی (747-823) ، ابن سعد (782-844) و دیگ .). در عصر 8 و میانة عصر 9 مرکز تاریخشناسی عرب از مدینه به عراق کوچید. در عراق اثرهای تاریخی نوشته شدند، که آنها به حادثههای مویین خلافت (اساساً فوتوهات-ضبطکاریهای عربها و جنگهای گرجدنی) بخشیده شده بودند (اثرهای ابومیخنف، وفات 774، سیف ابن عمر، وفات 796، ابوبیدی، 731-826، مداینی، 752-839). پیدایش اثرهای تاریخی، که در آنها معلوماتهای تاریخی از روی موضوع انتخاب کرده شده، حادثهها در رابطة متقابل و در علاقهمندی منطقی آورده میشدند، اثرهای بلازوری (812-892) ، دینوری (وفات 895) و یعقوبی (وفات 897) به نیمة دوّم ا. 9 تلّوق دارد.
ز مورخان مزکور-یعقوبی به جنر نو تاریخشناسی عرب-تاریخ عمومی اساس گذاشت، که آن پیروان زیادی پیدا کرده، در اثرهای 9-11 به یکی از جنرهای اساسی تاریخشناسی عرب تبدل یافت. این گونه اثرها در شکل اخبار ترتیب داده شده، مؤلفان سخن را از تاریخ عمومی عالم cap کرده، بعد آفرینش دنیا، تاریخ دورة اوّل پیدایش جماعه اسلام، هجوم عربها به دولتهای همسایه، تاریخ سیاسی خلافت عرب (امویان و عبّاسیان) و غ-را اینه به اینه تسویر مینمودند. اثر بزرگترین و بسیارجلدهای، که در این جنر ایجاد گردید «تاریخ پیغمبران و شاهان» تبر (838/9-923) بود. اثرهای کلانحجم مورخان دیگر از قبیل مسعودی (وفات 956/7) ، همزة اصفهانی (وفات نیمة دوّم عصر 10) ، بعدتر ابن اسیر (1160-1233/4) و ابن خلدون نیز در جنر مذکور نوشته شوده، دارای شهرت جهانیند. مورریخان عصرهای 9-10 عرب با جهانبینی وسیع و دانشهای اینتسیکلاپیدی خود فرق میکنند (خصوصاً یعقوبی و مسعودی، که دایر به تاریخ و مدنیّت خلقهای بیرون از حدود کشورهای اسلامی نیز در اثرهایشان معلومیوتها جمع آوردهاند).
در نتیجة تشکّل شعور خودشناسی سیاسی محلی، در تیرّ. خلافت عبّاسیان از نیمة دوّم عصر 10 cap کرده، در علم تاریخشناسی عرب موقع اساسی را تاریخهای محلی و سلالوی اشغال مینمایند. مؤلفان آنها اکثراً نه عالمان، بلکه مورخان درباری (کاتبان و وزیران) بودند و اثرهایشان نیز در شکل خرانیکه از حیات وزیران و کاتبان نقل میکردند (مثلاً، اثرهای جهشیاری، وفات 943 و خلال سابی، 969-1056، به حیات وزیران؛ اثرهای وکی قاضی، وفات 918، ال-کیندی، وفات 961، ال-هوشانی، وفات 971، به حیات قازیها بخشیده شده بودند). تاریخشناسی محلی باشد از اثرهایی عبارت بود، که آنها تاریخ یگان شهر یا ولایتی را فرا گرفته باشند (به مانند «تاریخ مکه» ازرقی، وفات 858، «تاریخ بغداد» ابن ابوطاهر تیفور، 819/20-893، «تاریخ مصر» ابن ابدولهکم، 798-871، «تاریخ اسپنیة اسلامی» ابدولملیک ابن حبیب، 796-853، «تاریخ بخارا» نرشخی).
سر اینتسیکلاپیدی تاریخی مورخ یمنی-همدانی (وفات نیمة دوّم عصر 10) ، که در آن معلوماتهای گینیلاگی (نسبشناسی) ، تاریخی، آرشیالوگی، گیاگرفی و ادبی عاید به جنوب نیمجزیرة عربستان گرد آورده شدهاند، در تاریخشناسی عرب موقع خاصی دارد. در عصرهای بعدینه مورخان عرب به شکل نو تاریخنویسی، یعنی نویشتن اثرهای ترجمیهالی میگذرند. در اثرهای آنها ترجمة حال سیاستمداران، روحانیان، عالمان و دیگر شخصان مشهور وابسته به حیات سیاسی و اجتماعی زمانشان بیان کرده شده است (به مانند «تاریخ بغداد» خطیب بغدادی (1002-71) ، «تاریخ دمیشق» ابن اساقیر (1105-76) و کلانیسی (وفات 1160) ، «تاریخ هلب» ابن ادیم (1192-1262) ، «تاریخ غرناته» ن ابن خطیب (1313-74). تاریخ سلالوی، که به آن ابراهیم سابی (وفات 994) با اسر به بویخیها بخشیدهاش و اتبی (961-1022، یا 1036، یا که 1040) با اثر به تاریخ غزنویها بخشیدهاش اساس گذاشته بودند، در عصرهای 12-13 رواج مخصوص مییابند. در این عصرها مرکز تاریخشناسی عرب به سوریه میکوچد و تاریخ سلالههای محلی-زنگیها و اییوبیها از طرف امامالدّین اصفهانی (1125-1201) ، ابن شدّاد (1145-1234) ، ابوشامه (1203-68) و مخصوصاً ابن واصل (1207-98) همهجانبه نوشته میشود.
در این حال در سوریه در جنر تاریخ عمومی یک قطار اثرها ایجاد گردیدند: اثرهای ابولفیدا (1273-1331) ، زهبی (1274-1353 یا 1347) ، ابن کثیر (1300-73) و دیگران. در عصرهای 15-16 در تاریخشناسی عرب موقع اساسی را مورخان مصر اشغال میکردند. آنها مؤلفان تاریخ مملوکها، اینتسیکلاپیدیة تاریخی (نویری، 1279-1332) ، خرانیکههای عمومی (ابن فرات 1334-1405) و دیگر اثرها بودند. تاریخ سیاسی، اجتماعی-اقتصادی و مدنی مصر در اثرهای مهم و بسیارجلدة چنین مورّیخان بزرگ مصری، از قبیل مقریزی (1364-1442) ، ال-عینی (1362-1451) ، ابولمهاسین ابن تغریبیردی (1409/10-1470) و سویوتی (1445-1505) ثبت گردیده است. یک ساحة علم تاریخشناسی عرب را ادبیات ترجمیهالی در بر میگیرد. به مانند اثرهای ترجمیهالی عمومی یاقوت ابن خلّیکان (1211-82) ، زهبی، سفدی (1296/7-1363). در اثرهای ابن قیفتی (1172-1248) و ابن ابووسیبیه (1203-70) ترجمة حال فیل اسوفان، طبیبان و طبیعتشناسان گرد آورده شده است.
سرهای تاریخی به زبان عربی نه فقط در مملکتهای عرب، بلک در دیگر دولتهای شرق اسلامی، از آن جمله در هندوستان، پاکستان، ایران، ترکیه و افریکة شرقی نیز نوشته شدهاند. در دورة حکمرانی ترکها (عصر 16-اوّل عصر 20) در علم تاریخشناسی عرب پیشروی جدّی مشاهده کرده نمیشود. در این دوره مورخان اساساً در پیروی مورّیخان گذشته اثرهای کامپیلیتیوی نوشتهاند، که مهمترین آنها «تاریخ اندلوسیة» مقّری (1591/2-1632) و اثر ترجمیهالی مورخ مصری خفاجی (وفات 1659) میباشند. غ. غایباو.
دبیات. دبیات عرب از عنعنههای صنعت شفاهی سخنوری oغoز یافته پیدایش آن به دورههای قدیم تا اسلامی، به زمان حیات اولادی و قبیلوی اهالی نیمجزیرة عربستان تعلق دارد. ادبییات عرب ابتدان از تأثیر اجنبی تقریباً خالی بوده، بیشتر میان بادیهنشینان کوچمنچی چارواپرور (بدویها) معلوم بود، ولی دیرتر، در بین اهالی نیمموقیم و مقیمی و زراعتکاری موضعهای آباد و شهرها نیز انتشار یافت. منبة اساسی آن نظمی بود، که سرودهای شکاری، محنتی، ساربانی و مراسمی دیگر را فرا میگرفت. در همان وقت جنرهای شعری تنقید و تحقیر دشمنان (هجو). ستایش قبیلة خود (فخر) ، سرودهای انتقامگیری (سعر) ، ماتم و تعزیه (ریسا یا خود مرثیه) ، افادة احساسات عشقی (نصیب) و تصویری (وصف) به وجود آمده، تشکّل و تکامل یافتند. ابتدای نثر بدیی از قبیل پتقهای خطابی، روایتها در بارة جنگهای قبیلوی (اییامولرب) و دیگر واقعههای نمایان روزگار نیز به همان دورة قدیم تعلق دارد. قدیمترین این روایتهای شفاهی عربها، که با عنوان عمومی «اییام-ال-عرب» مشهورند، «حرب-ال-بسوس»، «یوم و دهیس و-ل-غبرا»، «حرب-اس-سیباق»، «یوم ز قار» و غ. میباشند.
نزم باستانی عرب بیشتر در قسم مرکزی و شمالی نیمجزیرة عربستان انکشاف یافته، موضوعهای عشقی و حماسی را در بر میگرفت. نظم عصرهای 5-7 نمونة بهترین محصول ایجاد ادبی عربها شناخته شده، در دوام عصرهای منبعده معیار مخصوص زبایه، بحث و وزنهای شعری و ادیلو حسن و زیبایی گردید و موضوع، طریقت انشا و اسلوبهای بدیعی را در ادبیات عرب مویین میکرد.
در نظم تا اسلامی موقع مرکزی را خود شاعر اشغال مینمود. او از موقع منفعتهای کبیله برآمد میکرد. سیمای شاعر از رفتار و کردار او در شرایط حیات وزنین بادیه، زیمین تصویر منظرههای واقعی شکار و جنگ و صحرای گوناگونرنگ عرب هویدا میگردد. شکل اساسی نظم قدیم عرب قصیده و پارچههای شعری (قطعه یا خود موقتّع) بود. این نظم با ذخیرة لغوی خیلی بای و سیرمعنا، شکلهای رنگین صرف و نحو، طرزهای مختلف افاده و بیان، زبان پُربلاغت و سیرابورنگ و فصیح فرق میکند.
به توسط تذکرههای قدیم نام تقریباً 125 شاعر تا اسلامی عرب تا زمان ما رسیدهاند. برجستهترین آنها شاعران زیرین حساب مییابند: امرولقیس (وفات بین سالهای 530-540) ، آفرندة شکل کلاسیکی قصیده؛ طرفه ابن عبد (عصر 6) مؤلف یکی از معلقات. ، انتره ابن شدّاد (عصرهای 6-7) سرایندة شجاعت و مردانگی و عشق آدمی؛ زوهیر ابن ابیسولمه (عصر 6) ، لبید ابن ربیه (560-661) ، شیفره (عصر 6) ، تعببته شرّة (عصر 6) ، حارث ابن هللیزه (عصر 6) ، ابن کلثوم (عصر 6) ، شاعره-ال-خنسا (وفات 664) ، شاعران درباری نابغة زوبیانی (عصر 6-اوّل عصر 7) ، اینچنین شاعران القمة فحل، عروه ابن ورد، ابید ابن ابرص، اعشا، ادی ابن زید و دیگران. بعضی آن شاعران در دربار شاهان ساسانی خذمت کردهاند (ادی ابن زید ترجمان خسرو 2 پرویز بود) و آنها را در اشعار خود مدح گفتهاند (ال-اعشا).
در دورة تا اسلامی ادبیات عرب با هفت شاهکاری منظومی هفت شاعر: امروولقیس، طرفه، زوهیر، حارث ابن هللیزه، امر ابن کلثوم، انتره و لبند بایی میگردد. این شاهکاریها با نام معلقات شهرت پیدا کردند. بعضی شعرنویسان عصرهای میانه عدد معلقات را تا دهتا رسانیدهاند. یکی از اوّلین مرتّبان معلقات شاعر ایرانینجاد از ش. کوفه همّاد راوی (694-773) میباشد. در بین عصرهای 8-10 معلقهها نوشته گرفته شده، در تذکرهها، مجموعهها و اثرهای یک قطار مؤلفان آورده شدهاند: در «ال-مفضّلیات» مفضّل زبی (وفات 786) ، «ال-اسمیات» ال-اسمهای (وفات 830) ، «کتاب-ال-خماسه» ابوتمّام تایی (796-845) و «کتاب-ال-خماسه» ال-بختوری، «نقد-اش-شعر» ابن قوتیبه (وفات 889) ، «کتاب-ال-بیان و-ت-تبی-این» ال-جاحظ (وفات 869) ، «کتاب-ال-اغانی» ابوالفرج اصفهانی، اینچنین در دیوانهای شاعران نامبرده معلقهها نفوذ وسیع پیدا کرده، به ادبیات منبعدة عرب تأثیر زیادی بخشیدند.
نخوستین آثار خطّی عربی قرآن است. در آن وضع و گفتارهای محمّد، حکایتهای دینی و افسانوی عربها و کتابهای مقدّس دیگر دینها (انجیل و تورات) ، سخنهای پندآمیز، قانون و ترتیبات جامعه و دولت اسلامی گرد آورده شدهاند. تأثیر قرآن در تمام ادبیات مینبعدة عرب حس کرده میشود. موهمّد و پیروان او در آغاز فعالیّت خود بر ضد شعر و شاعری برآمد میکردند، زیرا در نظم آنها یک افادة عقیدههای بسیارخودایی و بتپرستی را میدیدند. ولی نسبت به شاعرانی، که دین اسلام را معقول دانسته قبول میکردند، آنها هیچ گونه تنقید یا تعقیب را روا نمیدیدند. در ابتدای پیدایش دین نو انکیشاف نظم یک اندازه عقب ماند، ولی عنعنهها، واسطههای بدیعی آن همانا نگاه داشته شده، مضمون غایوی آن در زیر تأثیر اسلام کم و بیش تغییر یافت.
مرکزهای کلان ادبی اکنون در سوریه و عراق به وجود آمدند. در دربار خلیفههای امویان شاعران نام-اختل، قریر و فرزدک ایجاد میکردند.
در نظم این دوره یک قطار حادثههای کلان به نظر میرسند، که بیشتر به خلق و اطوار دایرة اشرافان شهرهای کلان خلافت وابستهاند. در این جا نوع شعرهای کوتاه عاشقانه رواج مییابد. نمایندگان این جنر شاعران معروف عمر ابن ابوربیه (641-وفات 712-718) ، ابن قیس رقییات، ابودهبل در مکّه، اخوس در مدینه، خلیفه ولید 2 در دمیشق. از میان بادیهنشینان عرب یک زمره شاعران-وصّافان عشق ایدهآلی یا خود عذری (از نام قبیلة عذرا) عرض وجود کردند. در شعر عذری عاشق و معشوقة او همیشه به وصال یکدیگر نرسیده هلاک میگردند. دیرتر در بارة این گونه عاشقان (جمیل و بوسینه، مجنون و لیلا، کوسییر و عزّ و دیگ .) قصّههای عجیب رامنتیکی آفریده شدند. مخصوصاً قصّة مجنون و لیلی، که سیر تاریخ این دراز دارد، شهرت عالمشمولی پیدا کرده، به ادبیات خلقهای گوناگون جهان تأثیر رسانیده است.
ز نیمة عصر 8 cap کرده سهم نمایندگان خلقهای از طرف عربهخا استیلا شده در انکشاف ادبیات عرب افزون میگردد. از این دم حسن توجّه عالمان و ادیبان به آموزش میراث قدیم میافزاید، تدقیقات عاید به زبان، اسلوب، وزن شعر زیاد میگردند، ترجمه از زبانهای یونانی، سوریانی، فارسی میانه اوج میگیرد. در انکشاف نثر بدیعی مخصوصاً ترجمههای عبدالله ابن موکفّع (قتلش 759) از فارسی میانه به زبان عربی رل بغایت مهمی بازید. او اثرهای باستانی «کلیله و دمنه» و «خدایینامه» را ترجمه کرد. ابّان لاهیقی (وفات 815) «کلیله و دمنه»، کتابهای مزدک، سندباد و غ-را به شعر عربی گرداند. تأثیر تمدّن ایران در نظم عربی نیز حس کرده میشود.
در نظم نوآوری دیده میشود، زیرا اکنون شاعران از قصیدههای کلانحجم و وزنین دیده بیشتر شعرهای کوتاه مستقل موضوعرا میپسندند. آنها به اسلوب نو (اسلوب بدیع) میل کرده، آبرز و وزنها و صنعتهای تازة لطیفی را استفاده میکردند، که در نظم پیشین دیده نمیشد. آفریدگار «اسلوب نو» شاعر ایرانینجاد از تهارستان، سخنور آزادفکر بشّار ابن برد (وفات 783) بود. دربار خلیفة عبّاسیان مکان ادیبان و شاعران آن دوره مطیع ابن ایاس، والیبه ابن دوباب، دیعبیل، پدر و پسر ابراهیم، اسحاق موسیلی و بسیار دیگر بود. بین این شاعران استاد برجستة کلام بدیع ابونواس (762-815) مکام مخصوص دارد. ابونواس، بیشبهه، کلاسیک ادبییات عرب است، ولی باید گفت، که او زبان فارسی را از مادرش گلبان آموخته، بعد در یک قطار شعرهایش کلمه و عبارههای زیاد فارسی را استفاده برده است و موضوعهای مربوط به محیط و عقاید ایرانی را افاده نموده است. این گونه شعرهای او با نام «فارسیات ابونواس» مشهور شدهاند.
در زهامین دوره شاعر ابولعتاهیه چون نوآور برآمد کرده، در اشعار زاهدانة خود شرطهای عنعنوی نظم عرب را صرف نزر کرد. با مرور زمان «اسلوب نو» مورد اعتراف عموم گردیده، در شخص عبدالله ابن موعتزّ (861-908) نظریاتچی خود را دریافت. لیکن باز شاعرانی بودند-مروان ابن ابیهفس (721-797) ، مسلم ابن ولید (وفات 803) ، ابوتمّام حبیب، بحتری و دیگران، که عنعنههای قصیدة کلاسیکی را ادامه میدادند.
سرهای 8-9 اینچنین دورة مهم انکشاف نثر عرب گردیدند، که زمینة آن را ایجادیات شفاهی، آموزش قرآن، ترجمة آثار علمی و ادبی از زبانهای یونانی، سوریانی و فارسی میانه تییار کرده بود. ادبیات تاریخی در این دوره پیداشده افسانه و اساطیر، تصویر حادثههای علیحده و ادبیات کاسماگرفی، نقل حکایههای تاجران و سییاهان را در بارة کشورهای مختلف در بر میگرفتند. نثر بدیعی اینچنین از حساب اسلوبهای کتابت رسمی و خطابی مانند مکاتبه صنعت سخنرانی و نطقارادکنی (واعظی) ، وعظ و حدیث و غ. بایتر میگردید. یک زمره کاتبان و ناطقان در این ساحه به درجة بلند افادناکی و مهارت رسیدند. در این بابت در اثرهای نثرنویسان عرب جاحظ (767-868) و قوتیبه (828-889) معلوماتهای فراوان آورده شدهاند. در عصر 9 ترجمة افسانههای فارسی-تاجیکی، کتاب «هزار افسانه» («هزار و یک شب» حاضره) به وجود آمد.
تنزّول خلافت باعث پریشان گردیدن قوّههای علمی و ادبی گردید. در همین دوره یک قطار دولتهای مستقلی به وجود آمدند، که دارای مرکزهای علمی و ادبی خود شدند. در دولت سامانیان ادبیات بدیعی، خصوصاً نظم با راه خود و به زبان فارسی-تاجیکی انکشاف یافت. البتّه زبان و ادبیات فارس-تاجیک از زبان و ادبیات عرب تأثیر برداشت. از جمله علمهای عروض، بدیع از عربها اقتباس شدهاند. شاعران فارس-تاجیک زبان عربی را خوب میدانستند، میراث غنی شاعران عرب را ازبر کرده بودند، نامهای سخنوران نامی عرب را با احترام به زبان میگرفتند، بعضی شعرهای آنها را به زبان خود ترجمه میکردند. مس. ، استاد رودکی نامهای شاعران عرب جریر، ابوتمام حبیب، حسّان ابن ثابت، مسلم ابن ولید (سریع) ، سهبان وایل را در قصیدة «مادر مهای» یاد کرده، خود را همردیف آنها میحسابد و دیرتر یک قطعة ابن رومی را از عربی ترجمه میکند. امّا انکشاف عمومی ادبیات فارس-تاجیک اکنون در زمینة دیگر و با طرز به خود خاص جریان مییافت. در خراسان و ماوراءالنهر نظم عربیزبان نیز وجود داشت، ولی دایرة آن تنگ بود، بیشتر در طبقة حاکمان و اشرافان رایج و به مردم عادّی بیگانه بود. قطع نظر از این، نظم عربیزبان این جا الّکهای از تأثیر محیط و نظم عربی آزاد بوده، با ادبیات فارس-تاجیک رابطة ناگسستنی داشت. بنا بر این آن یک قسم ادبیات فارس-تاجیک میباشد.
یکی از مرکزهای ادبیات عرب در عصر 10 پایتخت دولت همدانیها ش. هلب شد. در دربار سیفودّوله شاعر مشهور متنبّی (915-965) عمر به cap میبرد. مدحیهها و قصیدههای هجویی به یک اسلوب نازک و زیبا نوشته و با تشبیه و استماره، تمثیل و کنایه، تجریس و ترصیع و دیگر صنعتهای بدیعی به یک طرز عجیبی آرایش داده شدهاند. تأثیر متنبّی در ایجادیات یک قطار شاعران عرب و فارس-تاجیک (مس، سعدی شیرازی) حس کرده میشود. در عصر 11 در سوریه شاعر و متفکّر بزرگ عرب ابوالعلای مهارّی (973-1057) زندگی کرده است. در ایجادیات او موضوعات عمیق فلسفی، پند و اخلاقی بیان شده است. نثرنویسان معروف عصر 10 ابوهییان توحیدی (وفات 1009) و تنوخی (940-994) بودند. در این دوره نثر مسجّع خیلی رواج مییابد. خوارزمی (وفات 993) با نثر مسجّع «رسایل» پُرزرافت خود را ایجاد کرده است. بدیعالزّمان همدانی (969-1007) با این نثر جنر «مقامه» را آفریده است، که آن را کامیابی بلندترین نثر بدیعی عرب میشمارند، این جنر در ادبیات عرب و بعد در ادبیات فارس-تاجیک پهن گشته پیروان خود را یافت. ولی اگر در مقامههای بدیعالزّمان همدانی زیبایی و بلاغت زبان عربی نگاه داشته شده باشد هم، در مقامههای دیگر مؤلفان، که اکثر تقلیدکاری میکردند، ظرافت و طراوت زبان عربی از بین رفته است.
در عصرهای 8-10 در اندلوسیه (اسپنیة عربی) ، که با کشورهای مغرب علاقهمندی زیچ داشت، ادبیات غنی تشکّل مییابد. در این مرحله اندلوسیه یکی از مضافاتهای دور خلافت به حساب میرفت، ازم آن اساساً در مجرای نظمی، که در قسمت شرقی خلافت به وجود میآمد، داخل بود. در این جا شاعر نازکبیان، مؤلف داستان در بارة اسپنیّه را استیلا نمودن عربها ال-رزل (770-864) ، مؤلف تذکرة مشهور «ال-عقدول-فرید» و شاعر ابن ابد و ربّایهی (860-940) ، آفرندة قریب 60 قصیده ابن هانی (وفات 972) و دیگران زندگی و ایجاد میکردند. با مرور وقت در نظم عربی اندلوسیه نه تنها تأثیر محیط محلی ظاهر گشت، بلکه جنرهای شعری به مانند موشّح (کمربسته) و زجل (آهنگدار) به وجود آمدند، که به نظم عنعنوی عرب ناشناس بودند. این جنرها در میان مردم عادّی در نتیجة آمیزش، به هم پیوستن مدنیّت عربها، بربرها و اهالی محلی رمانی تولید یافتند. موشّح از این جا برآمده در عصر 10 به نظم کشورهای خلافت وارد گردید، ولی در عصر 13 به یک قالب شخشده مبدّل شد. زجل همچون شکل دوستداشتة شعری مسلمانان و مسیحیان اسپنیه باقی ماند، در کشورهای دیگر عرب نیز انتشار یافت و به انکشاف نظم پراونسلی تأثیر کلان مثبت بخشید.
بیهترین آفرندة این جنر ابن قوزمان (1086-1160) بوده، دیوان او تا امروز محفوظ مانده است. اوج بلند ادبیات عربیزبان اندلوسی به عصر 11، به دورة پراکنده شده این خلافت دورتوبه و درج آن تأسیس شدن یکچند امارت راست میآید. در هر یکی از آنها محفل ادبی عمل میکرد. یکی از این گونه مرکزهای ادبی سیویلیه بوده، در آن دو حاکم ادبیاتدوست و شعرگویی ال-موعتزید (1012-69) و معتمد (1040-95) شرکت میورزیدند. ال-معتمد به اسارت افتاده، در مراکش از دنیا چشم پوشید. در اسارت او را شاعر دیگر عربیزبان اندلویی ابن همدیس (1055-1132) همراهی میکرد. در اندلوسیه اینچنین یک زمره شاعران عربیزبان به مانند ابن زیدون (1003-71) ، ابن ابدون، ال-وقاتی، ابن خفاجه، صالح راندی و دیگر زندگی و ایجاد میکردند. تشکّل و رونق نثر بدیعی این سرزمین با نامهای نویسندة اثر «طوق-ال-حمامه» («زیب گردن محبوبه» ) ا ابن هضم و مؤلف روایت فلسفی «ههای ابن یقظان» (همنام اثر ابوعلیابن سینا «خهای ابن یقظان»)-ا ابن توفیل (1110-85) مربوط است.
قتع نظر از زیادشوی حجم و مقدار ادبیات عرب از نیمة عصر 11 cap کرده در آن علامتهای انقراض و پسترویی ظهور میکنند و ادبیات عرب آهسته رو به تنزّل میآورد. در نظم اکنون بیشتر موضوعهای تصوّفی و عرفانی و در نثر آهنگهای پندوخلاقی افاده کرده میشوند. نمایندگان معروف ادبیات عرب در این دوره شاعران اندلویی ابن عربی (1165-1240) ششتری (وفات 1269) ، شاعر و متفکّر مصری عمر ابن فاریز (1182-1235) بودند. ابن ظفر (وفات 1169) در سیتسیلیه در راه ایجاد ناویلّههای تاریخی قدمهای ضعیف نخستین گذاشته بود. امیر سوریانی اسامه ابن مونقیز (1095-1188) اوّلین شده در ادبیات عرب اثر بدیعی ترجمیهالی «کتاب نسیهات» را تألیف نمود.
در شرایط تنزّل ادبیات خطّی، که اساساً طلبات مدنی و معنوی حاکمان و فئودالان و دایرة محدود صاحبمعلومات و باسوادان را قانع میگرداند، ایجادیات منظوم شفاهی خیلی وسعت یافت. پس از استیلای مغولها (عصر 13) مرکزهای اساسی ادبیات عرب در مصر و سوریه دائمی جایگیر شدند. در این جا جنرهای موشّح و زجل رایج گشتند. شاعران صوفی و حتّی شاعر درباری بهاءالدّین زوهیر (1187-1258) کوشش میکردند، که شعرهای خود را با زبان به خلق نزدیک و مفهوم بنویسند. ابن داینیال (عصر 13) در مصر نمایشچههای خلقی در صحنه گذاشته میشدگی را نوشته میگیرد. در عصرهای 13-15 و منبعد قصّههای خلقی در جنر «سیره» (capگوزشت) آفریدشده شهرت یافتند. این سرگذشتها از سلسلة حکایههای در موضوعهای قهرمانی و عشقی با اشتراک شخصان تاریخی یا غیریتعریخی، حادثههای واقعیو بافته (مصنوع) ایجادشده عبارت بودند. در اوراپه این گونه قصّهها را به گروه داستان و روایتهای جوانمردی و قهرمانی (رыتسرسکیی رمان) داخل نمودهاود. این قصّهها را گویندگان-راویان در کوچه و میدان و بازارها نقل میکردند و عملاً به طرز ساده نشان هم میدادند.
موهیمترین و معروفترین این قصّهها چنینند: سرگذشت شاعر ننگآور انگره (عصر 6) و محبوبة او ابله، سرگذشت سلطان مملوکها بییبرس، قصّة به مصر و افریکة شمالی کوچیده آمدن قبیلة بن و هلال، سرگذشت زولخیمّه و غ. بعضی این قصّهها ظاهراً خیلی بروقت پیدا شدهاند. خاطرة خلق آنها را در طول عصرها نگاه داشته، نقلهای گوناگون گویندگان به آنها لحظهها و تفصیلات نوی را بافته ضم میکردند، که در نتیجه جریان حادثهها در آنها بعضاً مخالف و غلط عکس یافته است. در سرگذشتهای جنگی حادثههای دورة هجومهای صلیبداران انعکاس یافته است، زیرا در آنها اکثراً سخن در اطراف جنگ با کافران-فرنگیها یا رومیها میرود. مجموع افسانههای «هزار و یک شب» از قبیل همین ادبیات خلقی است، چون که به آن در برابر معلوماتهای فلکلوری، ادبی و تاریخی سرگذشت عمر ابن نعمان پرّه داخل کرده شده است.
دبیات عرب در عصرهای 16-18 از چارچوبة سخالستیکی و عنعنویی بیرون نبرآمده چیز نمایانی به عمل ناورده است. از این رو، اهمیت کلان ندارد. ولی در این دوره عنعنة رویبرداری دستخطهای قدیمی موجوده خیلی قوّت گرفت. به توفیل همین عنعنه بسیار آثار خطّی دورههای باشکوه گذشتة ادبیات عرب تا روزگار ما باقی مانده است. ت. مرداناو.
میعماری، صنعت تصویری و آرایشی. صنعت کشورهای عرب تاریخ دور و دراز و سرچشمههای زیادی دارد. در جنوب نیمجزیرة عربستان از مدنیّت دولتهای سبه، مینا و هیمیر (هزارة 1 تا م.-عصر 6 م .) آغاز مییابد، که آن در نوبت خود با دولتهای منطقة بهر میانزمین و افریکة شمالی علاقة زیچ داشت. عنعنههای قدیمة معماری در عمارتهای منارشکل هدرموت و بناهای بالاخانهدار یمن، که نماهای آنها با نقشهای رنگارنگ زینت داده شدهاند، مشاهده میشوند. صنعت عصر میانگی سوریه، بیننّهرین (عراق) ، مصر و مغرب اساسهای محلی داشته باشد هم، در تشکّل آن مدنیّت فارسها، ویزنتییگیها، آشوریها و دیگران تأثیر زیادی رسانید.
میعماری. در دورة اسلام مسجد عبادتگاه اساسی مردم به شمار میرفت. مسجدها در اوّل از دو قسم با دیوار فرا گرفته شده-حولیجایی و دالان، که اساساً آن را قطار زیاد ستونها تشکیل میدادند، عبارت بودند. مسجدهای اوّلین سال 635 در بسره، 638 در کوفه و سالهای 40 عصر 7 در
فوستات ساخته شده بودند. مسجد عربی، که با صنعت عالی خود مشهور است و آن قطار ستونهای زیبا داشت، در دمیشق-پایتخت امویان هنوز در ابتدای عصر 8 ساخته شده بود. بناکاران مسجد دمیشق از عنعنههای محلی معماری ایلّینی، اصول بناسازی سوریانی و ویزنتییگیها استفاده نموده، بنا را با متریالهای گوناگونرنگ حاتمکاری کرده، به آفریدن عابدههای معماری موفق شدهاند. مسجدهای قیروان (سید عقبا، عصرهای 7-9) و قُرتوبه (عصرهای 8-10) نیز از جملة مسجدهای باحشمت و باشکوه به شمار میروند. ساختن مسجدهایی، که در آنها قطار ستونها موقع اساسی را اشغال مینمود، در کشورهای عرب مدّت دراز همچون شکل اساسی معماری باقی ماند (مسجدهای ابن تولون در قاهره، عصر 9؛ متوکّل در سامر را، عصر 9؛ حسن در رباط و کتبیه در مراکش، هر دو عصر 12؛ مسجد بزرگ در الجزایر، عصر 11 و غ .). معماری عرب به صنعت بناکاری دورة اسلامی چنین کشورها به مانند ایران، کوکز، آسیای میانه و هندوستان نیز تأثیر رسانیده است. غیر از این، در صنعت معماری عرب ساختن بناهای گنبذدار نیز رواج مییابد، که مسجد هشتکنجة قبّتوسّخره در بیتولموقدّس (687-691) یکی از نمونههای اوّلین آن میباشد. بعدتر گنبذها در ساختمان مقبرهها استفاده شدهاند.
در دورة امویان ساختمان بناهای دنیوی رواج مخصوص یافت: شهرها مستحکم شده، در بیرون شهر برای فئودالها و خلیفهها قصرهایی ساخته میشدند، که آنها با مجسمههای مدوّر، کندهکاری، حاتمکاری و نقش و نگار آرا داده شده بودند (مشتّه، قوسیر امر، قصرولخیر غربی، قصرولخیر شرقی، خیربیتولمفجر).
در دورة خلافت عبّاسیان شهرسازی اوج گرفت. بغداد، که تهکرسی آن سال 762 گذاشته شده بود، به مانند ختره و کتیسیفان (مداین) شکل دایره را داشت؛ در مرکز آن قصر و مسجد جایی گرفته، اطراف آن با دو دیوار مستحکم مدافعویی پیچانیده شده بود. در سامر را (پایتخت خلافت در سالهای 836-892) ، که آن قد-قد دریای دجله طول کشیده بود، نقشة ساختمان شهر شکل چارکنجه داشت؛ خرابات قصرهای محتشم از خشت بنیادگردیدة اشرافان و حولیهای آنها چارکنجه بودند؛ دیوار تالارهای قبول رواقبندی آنها با کندهکاری و صورتهای رنگة گوناگون زینت یافته بودند؛ منارههای مسجدهای سامر را شکل زیکّورت (قفسه) داشتند.
ساختمانهای قاهرة دورة فاطمیان مکتب مخصوص معماری عرب دانسته شده است. دیوارهای آندورة شهر از سنگ بنا شده، از روی نقشه مربّع ترتیب داده شده است. چندی از دروازههای شهری عصر 11 باقی ماندهاند، که کوچههای اساسی شهر به آنها پیوستهاند. قاهرة دورة فاطمیان دارای قصرهای محتشم، کاروانسرایها، حمامها، دکانها، حولیها و مسجدها بود. مسجدهای حکیم و ال-لهر، اینچنین مسجدهای ال-اکمر و اس-صالح-تلایی را، که سنگهای آنها با کندهکاریهای زیبای و نفیس زینت داده شدهاند، از جملة بناهای باشکوهی میباشند، که تا زمان ما آمده رسیدهاند.
ز عصر 13 تا اوّل عصر 16 عنعنههای صنعت معماری مصر و سوریه بین خود علاقة زیچ داشتند. ساختمان قلعهها اوج گرفت (قلعههای بزرگ در قاهره و هلب و غ .). در صنعت معماری این دوره به جای مسجدهای حولیدار شکل دیگر ساختمان-بناهای عظیم کلانحجم رسم میشود. این بناها دارای استوانههای مقتدر گنبذپوش و پیشطاقهای محتشم بودند. در این دوره ساختن بناهای بزرگ چاریوانه رسم شده بود: مارستان (بیمارخانه) در قلاوون (عصر 13) و مسجد) حسن در قاهره (عصر 14) ، مسجد و مدرسهها در دمیشق و دیگر شهرها. ساختمان مقبرههای گنبذپوش معمول گشتند (گورستان مملوکها در قاهره، عصرهای 15-16). برای زینت دادن دیوارهای عمارت از بیرون و از داخل در برابر کندهکاری حاتمکاری نیز وسیع استفاده میشد. در عراق در عصرهای 15-16 عمارتها با رنگهای گوناگون و زرحل زینت داده میشدند (مسجدهای موسایی قازیم در بغداد، هوسین در قربلا و امام علی در نجف).
در عصرهای 10-15 صنعت معماری عرب، مخصوصاً، در مغرب و اسپنیه خیلی ترقّی کرد. در شهرهای کلان (رباط، مراکش، فیس و غ .) کسبقلعهایی، که دارای دیوارهای مستحکم، دروازهها، برجها بودند و مدینه (شهرستان-محلههای سوداگران و هنرمندان) ساخته میشدند. مسجدهای بزرگ سیرسوتون مغرب (مسجدهای تلیمسان، تزه و غ .) ، که دارای منارههای سیرقبطه بودند، با کندهکاریهای پرنقش و نگار و با خود از دیگر یادگاریها فرق میکردند. این مسجدها مانند دیگر مسجدهای عصرهای 13-14 مراکش با کندهکاریهای نفیس، مرمر و سنگهای رنگارنگ زینت داده شدهاند. در اسپنیه در برابر مسجد قُرتوبه باز دیگر یادگاریهای معماری عرب باقی ماندهاند؛ منارة «له خیرلده» در ش. سیویلیه، که معمار جابر ساخته بود (سالهای 1184-96) ، دروازه در طالعدا، قصر الگمبره (قصرولهم را) در گرینده (غرناته)-شاهکاری برجستهترین صنعت معماری و آرایش عرب در عصرهای (13-15) و غ. صنعت معماری عرب به معماری رمانی و گاتی اسپنیه («اسلوب مودیهر») سیتسیلیه و دیگر کشورهای حوزة بهر میانزمین تأثیر رسانده است.
بعد در عصر 16 کشورهای عرب را ضبط کردهای ترکهای عثمانی در ساخت عبادتگاهها تأثیر عنعنههای معماری ترکها مشاهده میشود. امّا در معماری بناهای دنیوی عنعنههای محلی بناکاری و صنعت آرایشی ادامه یافته، پیش میرفت.
سنعت تصویری و آرایشی. آرایش، که تجسم روشن تفکر بدیعی ست، در صنعت عصر میانگی عرب، صرف نظر از آن که در هر کدام کشور شکلهای خاص داشتند، قانونیّتهای عمومی انکشاف را از cap گذرانیده است. اسلیمی، که از بعضی جهتها تا به دورة عتیقه رفته میرسد، یک نوع نقش و نگاری میباشد، که از طرف عربها ایجاد گردیده، در آن نقشهای دقیق هندسی پیوسته با خیالات آزاد بدیعی آمده است. کتیبه-نوشتهجات زیبا، جزئیات صنعت آرایشی میباشد، نیز خیلی انکشاف یافت.
نقشونگار و کتیبه، که در صنعت معماری وسیع استفاده میشدند (کندهکاری در روی چوب و سنگ) ، به صنعت عملی (با نقشها زینت دادن اسبابهای روزگار، که به درجة عالی انکشاف یافته، طرز به خود خاص ایجادیات بدیعی عربها را تجسم میکنند) نیز کارکترناک بود. ظرفها با نقشهای رنگارنگ زینت داده میشدند (در شهرهای بیننّهرین-رقّه و سامر را و در مصر دورة فاطمیان). طرز اسپنی-موریتنی آرایش ظرفها در عصرهای 14-15 به صنعت عملی اروپاییان تأثیر کلان رسانیده است. متاعهای ابریشمی گلدار عربی (سوریانی، مصری، موریتنی) نیز شهرت جهانی داشتند. عربها اینچنین از پشم پتقالین میبافتند. اسبابهای برنجی (کاسه، کوزه، چلیم و غ .) با طلای و نقره حاتمکاری و حقاقی میگردیدند. خصوصاً محصولات عصرهای 12-14 ش. موسیل عراق و بعضی از مرکزهای هنرمندی سوریه با صنعت بلند ساخته شدهاند. شیشههای سوریانی با قَبَت تُنُکترین سیرداده شده، که دارای نقش و نگار نفیسی حقاقی بودند و محصولات مصری از بولور، استخوان فیل و از نوعهای قیمت درختها ساخته شده نیز شهرت کلان داشتند.
سنعت کشورهای اسلامی زیر تأثیر متقابل صنعت و دین انکشاف یافته است. بنا بر آن مسجدها و کتاب مقدّس قرآن با نقش و نگار هندسی و منبّتی زینت داده میشدند. اسلام، برعکس دین مسیحی و بودایی، از استفادة تصویر موجودات زنده با مقصدهای تشویق ایدههای خود دست کشید. روحانیان عصرهای 11-13 (رزّالی و دیگر) این گونه تصویرها را گناه عظیم اعلان کرده بودند. ولی رسّامان آزادفکر در طول تمام عصر میانه صورت آدمان و هیوانات را کشیدهاند. در عصرهای اوّل پیدایش اسلام، که فقه قانونهای استتیکی خود را هنوز کار کرده نبرآمده بود، فراوانی تصویرها و هیکلها در قصرهای امویان از قوّة بزرگ عنعنههای بدیعی تا اسلامی شهادت میدهند. در «رسالههای برادران پاک» («رسایل و اخوان-اس-صفا»، عصر 10) به صنعت رسّامی چونی بها داده شده است: «آن تقلیدیست به شکل اشیاهای موجودة صنعی و طبیعی، آدمان و هیوانات».
سنعت تصویری در مصر عصرهای 10-12 خیلی پیش رفت: دیوارهای بناهای ش. فوستات، که با صورتهای آدمان و صحنههای تصویری دارای مضمون مویین زینت داده شده بودند، تقسیمچهها و گلدانهای زیبای سفالین استا سعد و دیگر کندهکاریهای روی استخوان و چوب (لوحة عصر 11 در قصر فاطمیان مصر و غ .) ، متاعهای ابریشمی و پختگی، ظرفهای برنجی در شکل هیوانات و پرّندهها و غ. این همین در سوریه و بیننّهرین عصرهای 10-14 جایی داشت؛ صحنة بزمهای درباری و دیگر منظرهها با عملهای خیلی نازک و نفیس حکاکی، کندهکاری و خاتمکاری در نقش و نگار اسبابهای برنجی شیشهگی و سفالی جایی داده شدهاند.
در تاریخ صنعت جهانی مینیاتور کتابی عرب یکی از جایهای نمایان را اشغال میکند. در مصر مینیاتور عصرهای 9-10 (از فییوم cap زده است) و عصرهای 11-12 از جهت اسلوب با صنعت کیبتیان علاقهمند است. در مینیاتورهای سوریانی تأثیر ویزنتیه مشاهده میشود. صنعت مینیاتور کتابی در عراق عصرهای 12-13 به درجة بلند رسید. در آن جا یکچند جریان اسلوبی جایی داشت. یکی از آنها (شاید اسلوب شمال عراق) اگر در تصویر صحنههای درباری رنگهای بلند را استفاده برده، صحنهها را خیلی دبدبهناک و باحشمت تصویر کرده باشد، جریان دیگر صورتها را (در ادبیات علمی) موعجز و مختصر تصویر کرده است، مخصوصاً ورقها از «فرمکالوژی» دیاسکارید، که سال 1222 از طرف عبدالله ابن فضل نسخهبرداری کرده شده بود و حالا در موزیّهای گوناگون جهان محفوظ است. مینیاتورهای کتاب «مقامات» حریری در حقیکت افتخار مکتب مینیاتور عراق میباشند. آنها در شکل یکچند دستخط تا به دورة ما آمده رسیدهاند (مینیاتورهای دستخط سال 1237، عمل رسّام یحیی ابن محمود از ش. واسط، در کتابخانة ملّی پریج و دستخط عصر 13 در شعبة لنینگردی انستیتوت شرقیشناسی). در مینیاتورهای ذکرشده رسمها با رنگهای گوناگون و طبیعی در اساس مشاهده کشیده شده، آبرزها برای همه مفهوم و دسترسند. صنعت مینیاتور عراق در آخر عصر 14 دورة پیشروی را از cap گذراند. در این وقت در بغداد رسّام بزرگ جونید سلطانی، مؤلف مینیاتورهای دستخط «خمسه» خواجوی کرمانی، سال 1396 (موزی بریتنیه، لاندان) زندگی میکرد.
سنعت تصویری در کشورهای عربی غapب نه آن قدر ترقّی کرده بود. با وجودن آن در این جا نیز یک قطار نمونههای خوب صنعت ایجاد گردیدهاند چون هیکل هیوانات، نقشوپیگارها در شکل جسمهای زنده و مینیاتورها (دستخط «تاریخ بیاض و ریاض»، عصر 13، در کتابخانة وتیکن).
ومومن صنعت عرب در تاریخ مدنیّت بدیعی دورة عصر میانگی جهان یک حادثة برجسته و مخصوصی میباشد، که آن نه فقط عالم اسلام، بلکه یک قطار کشورهای دیگر جهان را نیز فرا گرفته بود.
موسیقی. موسیقی عرب در نتیجة آمیزش صنعت موسیقی عرب با موسیقی کشورهای ضبطشده (خصوصاً ایران، خراسان و ماوراءالنهر) تولید یافت. موسیقی عرب هم یکجایه با شعر عرب به وجود آمده است. در بارة حافظان و در یک وقت حافظان کسبی عرب، جنرهای آنوقتة سرود-هیده (سرودهای کاروانیان) ، حباب (سرودهای سوارگان) و در بارة اسبابهای موسیقی-دفار (دایرة خرد چارکنجه) ، میزهر (یک نوع عود عادّی، که به بالای کاسة آن پوست کشیده شده است) ، رباب (یک نوع غجّک یکتاره) معلوماتها باقی مانده است.
پس از ضبط شدن ایران، یک قسم ویزنتیه، آسیای میانه و مصر، عربها عنعنههای مدنی مترقّی خلقهای این کشورها را قبول کردند (اساسهای نظریهوی موسیقی یونانی؛ در زیر تأثیر موسیقی فارسی و ویزنتییگی قطارآواز موسیقی عربی تا دو آکتوه وسیع شد). در بعضی مقامها و اسبابهای موسیقی عربی تأثیر فارسها و خلقهای آسیای میانه برعلا حس کرده میشود. دورة گلگلشوکوفی موسیقی کلاسیکی عرب به آخر عصر 7 راست میآید. اساس موسیقی کلاسیکی عرب را پردههای 7-درنگی تشکیل میدهند، که در آنها در برابر آوازهای اساسی فاصلههای مابینی-کامّهها (کمتر از ‘/و حصّة پردة پرّه) نیز استفاده برده میشوند. خصوصیت پردگی موسیقی عرب طرز خاص سرودخوانی را به وجود آورده است، که در آن لگجیش از یک لحن به لحن دیگر وسیع استفاده برده میشود. موسیقی کلاسیکی عرب اساساً واکلی بود. جنر از همه پهنشدترین-انسمبل واکلی-انسترومینتلی به حساب میرود، که در آن رل اساسی را حافظ اجرا میکرد.
در دورة امویها حافظان-ابن موسجّیه و مسلم ابن موهریز، از بین زنها جمیله و شاگردانش شهرت کلان پیدا کرده بودند. در دورة عبّاسیان مطربان و آهنگنوازان ابراهیم موسیلی (742-804) و پسر او اسحاق موسیلی (767-850)-اساسگذاران مکتب موسیقی بغداد و اینچنین منثور زلزل شهرت زیادی داشتند. علم موسیقی عرب در عصرهای میانه خیلی پیش رفت. یکی از نظریاتچیان علم موسیقی عصر میانگی-فیلسوف عرب ال-کیندی بود، که او نظریة متافیزیکی «گرمانیة عالم» افلاطونی نو را در موسیقی عرب استفاده برد. غیر از او باز ال-اصفهانی (897-987) ، مؤلف «کتاب سرودها» و صفیالدّین اورمویی (1230-94) ، مؤلف «اش-شرفیه» را، که اثرش به صداها و موافقت و علاقة آنها بخشیده شده است، نامبر کردن ممکن است. در اثر فارابی «رسالة بزرگ در بارة موسیقی» و اثر ابن سینا «رساله در (علم) موسیقی» و اثرهای دیگر مؤلفان معلومات مهمترین در بارة موسیقی شرق گرد آورده شدهاند. موسیقی عرب در عصرهای میانه به صنعت موسیقی اسپنیه، پارتوگلیه و در ساختن بعضی اسبابهای موسیقی اروپای تأثیر رسانیده است. غ. غایباو.
دبیات استفادهشد .: کرچکاوسک ا ا. یو. ، ازبر. ساچ. ، ت. 1-0، م.-ل. ، 1955-60؛ یوشییویچ ا، پ. ، استاریه متیمتیک و سریدنی پیکه. م. ، 1961؛ خن نهال-فخور، استاریه عربسکایی لیتیرتورы، ت. 1-2، پیر. سرب. ، م. ، 1959-61؛ برتالد و. و. ، ساچ. ، ت. و، م. ، 1966؛ میتس ا. ، موسولمنسکیی رینیسّنس، پیر. س نیم. ، م. ، 1966؛ بیلییف ا. ا. ، عربы، اسلم ا عربسکیی خلیفت و رنّیی سریدنیویکاوی، م. ، 1966؛ پیتروشیوسکیی ا. پ. ، اسلم و ارنی و 7-15 ویکخ. ل. . 1066؛ لیف ا-پ راوه نسل ای„ عربسکیه کولتوره و اسپنی، پیر. س فرنتس. م. ، 1967؛ فیلشتینسکمی ا. م. . ش ا د ف ا ر ب. یه. ، آچیرک عرباموسولمنسکایی کولتورы (7-12 وّ .) ، م. . 1971؛ وارانینه و. ‘د. ، نرادنایی جلیشی. عربسکیخ سترن، م. ، 1972؛ ااتّ و. م. ا ککیه پ. ، موسولمنسکیه اسپنیه، پیر. س انگل. . م. ، 1976؛ فیل-شت ا نیکیی ا. م. ، عربسکیه لیتیرتوره و سریدنی ویکه. سلاویسنایی اسکوسّتوا عرباو و دریوناست ا رنّیم سریدنیویکاوی، م. ، 1977؛ همان معلّ„ عربسکیه لیتیرتوره. 8-ix ویکاو، م ،. 1978؛ بال یان ا. ، آچیرک عربسکایی موزыک، م. ، 1977؛ پتینتسیوه ت. ا. ، تыسیچه ا آدین گاد عربسکاگا تئاتره. م. ، 1977.