تنافر (عربی-نفرت کردن، از یقدیگر دور جستن) ، تنافر قُروف، علّتیشیعر را گویند، که در نتیجة پهای در هم آمدن آوازها (حرفها)-ا مخرجشان به هم نزدیک به وجود میآید. تلفّظ این آوازها دشوار است و به گوش سخت میرسد. موافق گفتة رادویانی تنافر دو خیل میشود: آوازی (تنافر حروف) و معنوی. در تنافر آوازی به سبب از یقدیگر دور بودن حرفها به زبان آوردن بیت مشکل است.
مسلن:
به قرب قبر غریبان گذر کنی، چه شود؟
ین نوع تنافر را معلّلیمان برای راست کردن زبان (تلفّظ)-ا کودکان استفاده میبرند.
نوع دیگر تنافر، به عقیدة رادویانی، به رابطة معنوی مصرع و بیتها علاقهمند است، یعنی معنی بیتها یا مصرعها از یکدیگر دور میافتند. این حادثه در یک مصرع هم واقع میشود:
چ و نوشی صبوحی، ز ما یاد کن!
کسر ادیبان از تناسب بین آواز و مطلب، موضوع، غایه ماهرانه استفاده کرده، شعرهای دلکش و فارم گفتهاند. از این شعر مشوچیهری توسط آوازهای «خ» و «ز» کس آواز خزاو را میشونود:
خیزید و خز آرید، که هنگام خزان است،
باد خنک از جانب خوارزم وزان است.
ان برگ روان بین، که بر آن شاخ رزان است،
گویا به مثل پیرهن رنگرزان است.
دیهقان به تعجّب سر انگشت گزان است،
ک-اندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلزار.
ر. مسلمانقولاو.