تخاریستان یکی از ولایتهای تاریخی، که در سابق سرزمین باختر قدیم در بین کوههایهای پامیر، دریاهای مرغاب و حریرود و کوههای هندوکُش و حصار (در حدود حاضرة جنوب تاجیکستان ولایت سرخاندریای رسّ ازبکستان و شمال افغانستان) واقع گردیده بود. تخارستان نام خود را از نام قبیلة بادیهنشین تخاریان گرفته است، که در عصر 2 تا میلاد به آسیای میانه هجوم آورده، دولت یونانی باختر را سرنگون کرده بودند. در سرچشمههای خطّی فاسی-تاجیکی و عربی اصطلاح «تخارستان» از عصر 5 تا عصر 13 استفاده شده است. مأخذهای ختایی این استییلاه را توخالا نام بردهاند. در عصرهای 1-4 میلادی تخارستان قسم ترکیبی دولت کُشانیان گردید. در عصر 5 دولت کُشانیان از طرف هیتالیان سرنگون کرده شده، تخارستان تا عصر 6 در هیت امپراتوری هیتالیان ماند. در عصر 7 امپراتوری هیتالیان برهم خورده، تخارستان به تصرّف خاقانی ترک افتاد. تخارستان به هیتالیال و خاقانین ترک تابع شده به آنها انداز میداد، آنها باشند به جریان زندگی این مردم آن قدر مداخله نمیکردند. ترکها در بین اهالی مقیم این سرزمین کم بودند. اهالی محلی اساساً خلقهای ایرانینجاد بود. در عهد هیتالیان و ترکها در تخارستان مناسبتهای نو جمعیّتی-فئودالی اوج گرفت و یکچند دولتچههای علیحدة فئودالی تشکیل یافتند. موافق معلومات سییاه ختایی سیون-تسزن در اوّل عصر 7 در تخارستان مقدار این دولتچهها به 27 رسیده بود. جغرافیدان و مورخان عربیزبان عصرهای 7-9 در تخارستان یکچند دولتچه را نامبر میکنند: بلخ، ترمذ. چغانیان، اهارون، شومن، قبادیان، وخش، وشگیرد، رشت، خوتلان، بدخشان، کماد، شیکینان و وخان. شمارة آنها در هر یک دوره هر خیل بود. حاکمان دولتچهها صاحباختیار بوده، «شاه» و «خدات» برین عنوانهای مخصوص داشتند. هر یکی از آنها به نام خود پول سکّه میزد و دستة خرد حربی داشت. اساس قشون آنها را سوارگان (از جملة اشراف و قسماً عسکران کرایه) تشکیل میدادند. اسلحة قشون از تیر و کمان، شاف و شمشیر، نیزه و ساسکن و گرز و تبرزین برین یراقها عبارت بودند. شاهان دولتچههای نامبرده زود-زود با هم نزاع میکردند. بعضی از آنها در دورة استیلای عرب قوّة عربها را بر ضد دشمن خود استفاده میبردند. عداوت و نبودن یگانگی در بین حاکمان به خلقهای آسیای میانه امکان ندادند، که در مبارزة زیدّن استیلاگران عرب متّحد شوند. یکی از سببهای اساسی از طرف عربها در نیمة یکم عصر 8 ضبط شدن تخارستان، و دیگر ناحیههای ماوراءالنهر نیز همین بود. تخارستان سرهای 9-12 به هیت دولتهای طاهریان، صفّاریان، سامانیان و غوریان داخل بود، اوّل عصر 13 آن را مغولها ضبط کردند. از همین وقت سر کرده اصطلاح «تخارستان» خمچون نام مضافات از بین رفت. مأخذهای خطّی و بازیافتهای آرشیالوگی شهادت میدهند، که تخارستان یکی از قدیمترین ناحیههای زراعت، چارواداری و تمدّن بوده است. دهقانی اساساً از کشت آبی عبارت بوده، در دامنکوهها للمیکاری نیز وجود داشته است. باغداری، تاکپرور، سبزهواتکار و پالیز هم رواج داشت. شرایط مساعد گیاگرفی، فراوانی آب و چراگاههای بیکنار تخارستان باعث انکشاف چارواداری گردیده بود.

تخارستان از ثروتهای طبیعت بایی بود. موافق معلومات جغرافیدانهای عصرهای 9-10 استخری، ابن روستا و مؤلف «حدود-ال-عالم» در وخان و خوتلان طلا و نقره استخراج میکردهاند. در نتیجن تدقیقات گیالاگی و آرشیالوگی در حدود ولایت اوطانامی بدخشان کوهی گذرانیدشده زیاده از 78 جای کان و معدنگدازی عصر میانگی مویین گردید. در خواجگی تخارستان هنرمندی و سودا نیز جای مخصوص را اشغال مینمودند. یکی از قدیمترین و معمولترین ساحههای هنرمندی کُلالی بود. در شهر و دهات تخارستان دکانهای آهنگر نیز زیاد بودند، که اهل هنر آلات محنت، اسباب روزگار، یراقهای جنگی و هر گونه اسباب آرایش تییار میکردند. هنگام حفریات در ترمذ محلة مخصوص آهنگران عصرهای 10-11 یافت شد، که در آن قریب 100 اوستاخانة آهنگری، زرگری و غیره واقع بوده است.
در تخارستان بافندگی کسب خیلی قدیمه و عنعنویی بود. متاعهای رنگارنگ و نفیس پختگی، پشمی و ابریشمی تخارستان بیرون از آن هم شهرت زیاد داشتند. در تخارستان زرگری، شیشهسازی، چرمگری، سنگتراشی، کندهکاری و غیره رواج یافته بود.
ینکیشاف هنرمندی از کشاورزی جداشوی را تیزاند. استحصال مال در عصرهای 10-11 باعث به مرکزهای هنرمندی و سودا تبدل یافتن شهرها گردید. در بعضی شهرها یکچند بازار بنا یافته، از شهر و دهات اطراف و مملکتهای دیگر بهر سودا میآمدند. تخارستان با بادیهنشینان ختایی، هندوستان، ایران، رم، بعضی کنیزیهای دولت روس قدیم، مصر و دیگر مملکتهای شرق نزدیک و میانه علاقة سودا داشت. بسیار راههای تیچارتی بین غرب و شرق از شهرهای تخارستان میگذشت. در قد راهها کاروانسرایها بودند. موافق معلومات ابن هوقل در عصرهای 9-10 در ماوراءالنهر 10 هزار رباط بوده است.
در نتیجة تدقیقات شرقشناسان ساویتی مویین گردید. که میانة خزارة 1 تا میلاد و میانة هزارة 1 میلادی در این جایها ساخت غلامدیری حکمران بوده است. از عصر 5 سر کرده در تخارستان مناسبتهای فئودالی انکشاف یافتهاند.
یستیلای عرب به حیات اجتماعی تخارستان تغییرات درآورده باشد هم به انکشاف مناسبتهان فئودالی تأثیر کلان میرسانید، با آمدن عربها تفرقة طبقههای جمعیت تیز شده، شمارة تبهای مطیع اهالی افزود. در مبارزة دور و دراز ضد استیلاگران، حتّی یک قسم دهقانان نیز مقام اقتصادی خود را از دست داده، به طایفة تابع مبدّل میشدند. قسم دیگرشان به طرف عربها گذشته، پیشتره برین چون طبقة حکمران تخارستان ماندن گرفتند. بعد استیلای عرب از ترکیب صنفهای حکمران تخارستان کاهنان برهم خوردند، زیرا آنها نمایندگان دین و مذهب زیدّنیسلامی بوده، عربها آنها را سراسر قیر کردند. به جای آنها روحانیان مسلمان پندا شدند، که در عصرهای 10-12 یکی از طبقههای اساسی صنف حکمران تخاریستان را تشکیل میدادند. در این عصرها در نتیجة اوجگیری اقطاعیو الجداری زمینها به دست فئودالان گذشتند. زمینداری کلان فئودالی به عمل آمده، جمعیت به دو صنف انتگانیستی-فئودالان و دهقانان پابند جدا شد. مناسبتهای فئودالی در حیات جمعیّتی پرّه غلبه کرد.
‘گا وقتهای آخر ما در بارة زبان مردمان تخارستان چیزی نمیدانستیم. از روی کتیبة تنگه و دیگر اشیای مدنیّت مادّی معلوم بود، که زبان تخاریستانیها از گروه زبانهای ایرانیست.
موافیق معلومات بعضی منبعهای خطّی و بازیافتهای آرشیالوگی مردم تخارستان بامعرفت بودند و تا استیدای عرب در ساحههای گوناگون علم کامیابی و اثرهای علمی داشتهاند. تدقیقاتچیان مکرّر نمودهاند، که در دورة یونانی و باختر در باختر برابر حساب دهی حساب بیستی را هم کار میفرمودهاند. محض در همین دوره منجّمان محلی نامهای سییارههای اساسی و بعضی برجهای فلک را صریح کردهاند. آنها در این حال فیزیک، متیمتیک، فیلسوف هم بودهاند. مردم تخارستان در ساحة کیمیا دانش خوب داشتهاند.
وّلین ظهورات ایجاد ادبی مردم تخارستان داستانهای قهرمانی و اساطیری آنهاست. انکشاف تاریخی خلق به واسطة آفریدههای بدیع انعکاس مییافت، با همین راه در بارة بهادران و پهلوانان باختر و سغد و خوارزم-رستم، سیاوش، برز و و غیره سلسلة روایتها پیدا میشدند. همة این روایتها سانیتر برای «شاهنامه» فردوسی مأخذ اساسی گردیدند. توسط مبارزة آزادیخواهی ضد استیلاگران عرب ادبیات تخارستان و دیگر ناحیههای این از نو برقرار و مکمّل گردیده، آرزو و هوس مردم را پرّهتر انعکاس مینمود. آخر عصر 8 و اوّل عصر 9 در بین اهل خرد تخارستان شعوبیه پیدا شد. اهل این رویه مدنیّت قدیمه و بای محلل را به تمدّن ساده و عادّی تا اسلامی عربها قیاس نموده، با همین راه آرزو و آمال به آزادیداشتة خلق را افاده مینمودند. یکی از نمایندگان مشهور این رویه بشّار ابن بردی تخارستانی بود. از آخر عصر 8 و اوّل عصر 9 ادبیات بدیعی تخارستان به زباین دری انکشاف یافتن گرفت.
توسّوت حفریات آرشیالوگی سالهان آخر مصالح بناکاری، طرز ساختمان و صنعت آرایش تخارستان نیز روشن شده ایستاده است. حفریات یک قطار یادگاریهای قدیمه شهادت میدهند، که معماران تخارستان هنگام بنیاد عمارتها از خشت خام و پاخسه استفاده میبردند. از خشت دیوار و سقف گنبذشکل میساختهاند. بعضاً از خشت فرش میگستردهاند. دیوار قلعهها اساساً از پاخسه برداشته میشد. اصول مشترک دیوارسازی (یک ردّه خشت، یک ردّه پاخسه) هم وجود داشت. از خشت خام و پاخسه بناهای بزرگ هم میساختند، که چندین در خانه و حجرهها داشتند. ضمناً، این گونه بناها دوآشیانه و حتّی سهآشیانه میشدند. آشیانهها پغنهها داشتند. در انشائات معماری تخارستان چوب برای بالار، ستونکشانها، در و دریچه و کارهای آرایش استفاده میشد. سنگ را فقط در تهکرسی میچیدهاند. در محلهان کوهستان از سنگ دیوار برداشته خانه میساختند. از سنگ تهسوتون و باشه، تختهسنگهای روکش، نقش و آرایشات گوناگون نیز میتراشیدند. تا دورة اسلام در ساختمان خشت پخته خیلی کم استفاده میشد. از عصرهای 9-10 سر کرده از خشت پخته قصر، مقبره، مسجد و بعضی عمارتهای جمعیّتی میساختگی شدند. در پرداز و آرایش گچ را به کار میبردند. ‘گرز رواق، گنبذ، آشیان و پغنسازی، از صنعت بلند معماران تخارستان درک میدهد. معلوم میشود، که تخاریستانیان برابر دانستن اصولهای گوناگون و عجیب معماری (خشتچینی و طرحبندی) با علمهای هندسی هم نغز شناس بودهاند. عمارتهای دورة تا اسلامی تخارستان غفس، وزنینبام، مستحکم و باشکوه بودهاند. بناها را با نقش و نگار و هیکلها آرا میدادند. با مرور انکشاف مناسبتهان فئودالی به جای بناهای عظیم (غیر از مسجد، مدرسه، مقبره) بناهای خرد و سبک سینجدار میساختگی شدند. با وجود بعضی تغییرات عنعنة صنعت معماری تا اسلامی تخاریستانیان برهم نخورد و برعکس اساس انکشاف منبعدة صنعت معماری گردید. بنا بر این اساس صنعت معماری تاجیکان شغل معماری چندینعصرة تخاریستانیان و سغدیان قدیمه میباشد.
میعماران تخارستان نقش و نگار معماری را در سوروجتخته، سفال، سنگ، چوب و گل میکشیدند. بعد استیلای عرب و معمول شدن خشت پخته در صنعت معماری نقش و نگار خشتی هم رواج یافت. یکی از قدیمترین آثار معماری، که نقش و نگار خشتین داشته، تا روزهای ما رسیده است، مقبری علمبردار (در نزدیکی شهر کرکی رسّ ترکمنستان) میباشد. وی
در اوّل عصر 11 ساخته شده، به مقبرة اسماعیل سامانی خلا شباهت دارد.
سال 1933 در ایریتام سنگ تراشندشدهای را یافتند، که نمونة آرایش معماری عصر 1 میباشد. حفریات آرشیالوگی در ویرانههای معبد بودای ترمذ قدیم، دمنههای بللیک تپّه، خالچیان، اجنّهتیپنه و کافرقلعه (وادی وخش) و غیره گذرانیدشده، اثرهای بلندمضمون و زیباشکل صنعت تصویری تا اسلامی تخاریستان را آشکار نمودند. هنگام حفریات یک سلسله هیکلهای بودا، هیکل و هیکلچههای هیوان و انسان و دیگر آثار مدنیّت و روزگار یافت شدند. نمونههای عجایب سیعت هیکلتراشی و نقّاشی اینچنین از خرابههای دلورزین تپّه، زر تپّهو قرا تپّه، سرخکوتل و شهر بانو (افگانستان شمالی) و از یکچند خرابههای دیگر سرزمین باختر-تخارستان هم پیدا گردیدند. برای تهیة هیکلها در برابر گل، اینچنین سنگ و گج و فلزات نیز کار میفرمودهاند. نقش و نگار دیر ترمذ قدیم از نمونههای صنعت نقّاشی دورههای آخر عتیقه میباشد. بعضی نمونههای نقش و نگار عصر 6 تخارستان سالهای 1950-55 اثنای کافت و کاو خرابات قلعة بللیک تپّهبه دست آمدهاند. کشفیات آرشیالوگی دلالت مینماید، که تخارستان صنعت به خود خاص، عنعنههای بای بدیعی و رویه و مکتبهای خاص داشته است.
دبیات: برتالد و. و. ، تاخرستان، ساچینینی، تام 3، م. ، 1865؛ گفوراف ب. گ. ، تدجیک. دریونییشیه، دریونیّه ا سریدنوییکاویه استاریه، مسکو، 1972؛ دجلیلاو ا. ، ایز استاری کولتورنایی جیزن پریدکاو تدجیکسکاگا نراده ا تدجیکاو و رنّیم سریدنیویکاوی، دوشنبه، 1973.
ه. جلیلاو.