سوهراب یکی از پیرسانجهای «شاهنامه» فردوسی، پسر رستم و تهمینه، پهلوان تورانزمین. از آوان کودکی نشانههای پهلوانی و قوّة بازو در او عیان بودند. هنگام دهسالگیاش در سرزمین توران کسی یارای با او همنبرد شدن را نداشت. سهراب از تورانیان لشکری جمع آورده، سوی کشور ایران سفر کرد. افراسیاب پسر رستم بودن سهراب را میدانست و به مقصد از بین برداشتن پدر و پسر دو لشکرکش خود-بارمان و هوشمان را فرستاد، تا به شناسایی آنان ممانت کنند. جندرزم نام شخصی، که به فرمان تهمینه آمده بود، میبایست سهراب را با رستم شناس میکرد. ولی جندرزم به دست رستم کُشته شد. به همینتریق پدر و پسر یکدیگر را نتشناختند و بین آنان رزم سختی آغاز یافت. رستم با حیله و نیرنگ سهراب را مغلوب کرد و خنجر به دیگرش زد. وقتی رستم او را شناخت و خواست، که از کیکاووس نوشداروگرفته پسرش را از مرگ نجات دهد، کیکاووس در دادن نوشداروتأخیر کرد.
قیسّة فاجعویی رزم پدر و پسر در ایجادیات دهنکی و ادبیات خطّی خلقهای گوناگون دنیا وجود دارد، ولی داستان «پرآب چشم» فردوسی یکی از بهترینهاست. م. دلاوراف.
Инчунин кобед
سرخانه
سرخانه، قسم اوّل سرود، که به اندازة یک بیت متن سرود اجرا میشود. بعضاً سرخط …