سرکامه (از یونانی زگکاچ-گوشت و آشه-صفّیکس نام آماسها) ، آماس بداصل (خبیث، خوفناک)-است، که در بافتههای پیوستکننده به وجود میآید. سرکامه دو خیل میشود: 1) سرکامهای، که از بافتههای پیوستکنندة جنینی (میزینخیمه) پیدا میشود-میزینخیمامه؛ 2) سرکامهای، که از بافتههای میزینخیمی بالغ پدید میآید-سرکامة استخوانی (آستیاسرکامه) ، تغایک (خ آ ن د-راسرکامه) ، رگی (انگیاسرکامه) ، خونآفر (ریتیکولاسرکامه) ، موشکی (لییامیاسرکامه، ربدامیاسرکامه) و جزءهای تکیهگاهی عصبیه (گلیاسرکامه).
سرکامه قریب 10%-ا همة آماسهای بداصل را تشکیل داده، در بعضی مملکتهای افریکه و آسیا نسبتاً بیشتر پهن شده است. در بین سرکامه از همه زیادتر آماس اس-توخان، بعد آماس بافتههای نرم (موشک، رگها، عصب) و از همه کم سرکامة عضوهای خونآفر مشاهده میشود. از روی خصوصیتهای گیستامارفالاگی نیز سرکامه را به یکچند نمود جدا میکنند: سرکامة مدوّرهوجیره، سرکامة هوجیرهاش گوناگونشکل، سرکامة خوجیرهاش دوکمانند (همهاشان از روی اندازة هوجیره فرق میکنند) و فیبراسرکامهها (در این نمود سرکامه جزءهای نخمانند نسبت به جزءهای هوجیروی برتری دارند). خصوصیت همة آماسهای بداصل در بافتههای اطراف سبزیده آنها را نابود کردن است. این خصوصیت در سرکامه روشنتر ظاهر میگردد.
پرینسیپ و اصولهای تشخیص، پیشگیری و طبابت سرکامه به مانند دیگر آماسهای بداصل میباشد. نگرید، نیز آنکالوژی، آماسها.