شکل و مضمون، کتگوریهای فلسفیی را گویند، که در یگانگی دیالکتیک وجود داشته، مضمون تمام عنصرهای ترکیبی و جهت اساسی این یگانگی را فرا میگیرد، شکل باشد، طرز فراهم آمدن مضمون و علاقهمندی نسبتاً استوار و ضروری عنصرهای ترکیبی آن را افاده میکند. این کتگوریها را اوّلین شده نمایندگان فلسفة عتیقة یونان تدقیق نموده بودند. ارسطو تعلیمات نسبتاً مکمّل را پیشنهاد نموده، جسم را از یگانگی شکل و مادّه عبارت دانسته بود. در فلسفة عصرهای میانة شرق مسئلة شکل و مزمون همچون کتگوریهای مادّه و صورت بررسی شده است. در آن فیلسوفان صورت را در مادّه ظاهرشونده و مادّه را داخل صورت دانسته، رابطة ذاتی آنها را قید نمودهاند. در فلسفة زمان نو اقدام اوّلین را در برطرف کردن فهمش ایدهآلیستی مادّه و صورت ک. برونا گذاشت. اندیشههای عورا منبعد ف. باکان، ر. دیکرت، ت. گابّس انکشاف دادند. ا. کنت تناسب شکل و مادّه را در جریان معرفت تدقیق نمود و گ. گیگیل برای افادة معادل ماهیّت تناسب بین «مادّه» (متیریه) و شکل کتگوری مضمون را داخل کرد. و رابطة بین شکل و مضمون را رابطة دیالکتیکی تضادها نامید.
کلسّیکان فلسفة مارکسیستی در زیر مفهومن مضمون نه خود مبدأ، بلکه حالت داخلی آن، مجموع پراتسیسّهای را میفهمند، که از تأثیر متقابل بین عنصرهای فراهمآورندة مبدأ و محیط به وجود آمده، موجودیّت و انکشاف و عوضشوی آن را امکانپذیر میگردانند. شکل همچون ساخت تشکول و انکشافیابنده تدقیق میشود. به فکر مرکس، تناسب ابژکتیوی شکل و مضمون را به نظر گرفته، پراتسیسّهای دقیقی شکلافرینی را در مرحلههای گوناگون آن فهمیدن ضرور است (مرکس ک. ا اینگیلس ف. ، ساچ، ، ت. 20، چ. 3، س. 526).
شکل و مضمون یگانگی نسبی تضادها را افاده میکند. در این یگانگی مضمون جمبة متحرّک و تغییریابنده و شکل سیستم رابطة استوار اشیا و پراتسیسّها میباشد. از این رو، در جریان انکشاف ناموافقتی شکل و مضمون به وجود میآید، که آن در نهایت کار به شکستن شکل کهنه و پیدا شدن شکل مطابق به مضمون نو انجام مییابد. این نکته را در مثال ناموافقتی قوّههای استحصالکننده و مناسبتهای استحصالی نشان دادن ممکن است، که عاقبت به تغییر یافتن طرز استحصالات آورده میرساند. همین مسئله را به نظر گرفته و. ا. لنین قانون انکشاف را چنین تصویر کرده است: «مبارزة مضمون با شکل و برعکس. دور انداخته شدن شکل، از نو ساخته شدن مضمون» لنین و. ا. ، اس. ، چ-38، س. 226). ن. قلمتاو.