ریلیزم (لاتینی گییز-مادّی، واقعی) ، رویة ایدهآلیستی فلسفی، که ریلیّت بیرون از شعور را اعتراف نموده، آن را یا چون هستی ابژکتهای ایدهآلی (افلاطون، سخالستیکة عصر میانگی) ، یا همچون ابژکت معرفت به خود سوبژکت جریان دانش و تجربه ناوابسته (رئالیزم فلسفی عصر 20) شرح میدهد.
در فلسفة عصر میانگی رئالیزم چون نامینلیزم و کانسیپتولیزم برای حلّ مسئلة انیویرسلیهها کوشیده است.
ریلیزم بر خلاف نامینلیزم و کانسیپتولیزم واقعی و ناوابسته به شعور وجود داشتن انیویرسلیّها را اعتراف میکند. رئالیزم را عادتاً به دو شاخه جدا میکنند: رئالیزم افراطی، که ناوابسته به اشیا وجود داشتن انیویرسلیّها را اعتراف میکند و رئالیزم اعتدالی، که انیویرسلیّها را واقعی دانسته، موج و-دیّت آنها را بیرون از اشیای علیحده انکار میکند. تعلیمات افلاطون در بارة ایدهها اساس رئالیزم افراطی و تعلیمات ارسطو در بارة علاقة متقابل کل و جزء اساس رئالیزم اعتدالی بودند.
ریلیزم افلاطونی، که آن را نوفلاتونیه و پتریستیکه از نو کار کرده برآمدند، در فرد (اشیای علیحده) جایی داشتن کل و به عقل الهی خاص بودن آن را معقول میداند: خود اشیا در جسمانییتش محصول از بند و بست آزادشدة ماهیّت عرضهاست، که آنها مجموع صفتهای درکشونده میباشند. در عصر 11 رئالیزم افراطی همچون آپّازیسیه بر ضد نامینلیزم ا. راستسیلین به وجود آمده، ماهیّت آن در تعلیمات شاگرد او گلام شمپایی روشن افاده یافته است. او عقیده داشت، که انیویرسلیهها چون «نخستجوهر» به صفت ماهیت در اشیا قرار میگیرند. اپسیلم کینتیربیری (عصر 11) و ادیلرد بتی (عصر 12) تعلیمات خود را در روح رئالیزم افلاطونی انکشاف دادهاند. انسیلم هستی ایدهآلی انیویرسلیّها را در خرد الهی اعتراف نموده، موجودیّت آنها را در قطار اشیا و بیرون از عقل آدمی و الهی انکار میکند.
مسعلة تناسب مفهومهای کلّی (انیویرسلیهها) ©ه هستی در فلسفة عصرهای میانة شرق نیز وجود داشت. مثلاً، فارابی در شرح «مقولات» ارسطو جوهرهای علیحده را واقعی و ابژکتیون وجودداشته اعلان کرده، مفهومهای عمومی را جوهرهای سنوی و در زه پیداشده میداند. مسئلة مذکور در تعلیمات فلسفی ابن سینا روشن بیان شده است. موافق عقیدة او مفهومهای عمومی در اشیا و بعد اشیا در تفکر انسان وجود دارند. در این باره او در «دانشنامه» نوشته است: «و این کلّی را، که یکی معنی بود و به قیاس چیزهای بسیار بود، البتّه، موجود نیست، الاّ اندر وهم مردم و اندر اندیشة وهای…» (ابول ابن سینا، آثار منتخب دوشنبه، 1981، جلد 1، صحیفة 66). در تعلیمات متکلّمان، اشعری، سهروردی، میرداماد و دیگر نمایندگان مکتب «اشراق» بر خلاف تعلیمات نمایندگان مکتب مشّاع بیشتر تمایل ریلیستی دیده میشد، که موافق آن هستی توسط ماهیّتهای ذهنی در عالم مادّی وجود داشته میتواند.
برای کلیسای عصرهای میانه نظر ریلیستی البیرت کبیر و شاگرد او فامة اکوینی معقول و قابل قبول بود، که آن از غایههای تعلیمات ارسطو، ابن سینا و الهیات مسیحی ترکیب یافته است. موافق عقیدة فامه، موجودیّت انیویرسلیهها سهگانه است: تا «اشیا» در خرد الهی؛ «در اشیا» چون ماهیّت آنها، شکلهای جوهری؛ «بعد اشیا» در خرد انسانی. در تامنیزم ایویرسلیهها با «شکل ارسطویی» اینیت داده شده، متیریه برای فردیکنانی، یعنی از کل جدا نمودن جزء استفاده میشود. رئالیزم اعتدالی در عصر 14 هم موجودیّت خود را ادامه داده است. رئالیزم عصر میانگی برای درک مسئلة کل و جزء کوشیده، ضدیت در شرح مفهومهای مجرد (ابسترکسیه و غیره) جایی داشته را حل کرده نتوانست.
ریلیزم در فلسفة برجوزی معاصر اساساً چون تعلیمات گناسیالاگی ایدهآلیستی افاده یافته، به مکتب رئالیزم بیواسطه (نگرید نیارسلیزم) و رئالیزم بواسطه (نگرید رئالیزم تنقیدی) تقسیم میشود. در تاریخ فلسفة معاصر رئالیزم اکثراً بیاساس به ایدهآلیزم مقابل گذاشته میشود. م. حضرتقولاو