پارتریت در ادبیات، تصویر سیما، قد و بست، سر و لباس و عموماً ظاهر قهرمان در اثر بدیی. پارتریت در اثر بدیعی خصوصیت، موقع و وظیفههای گوناگون دارد. پارتریت یگان صفت اساسی یا تصویر مفصل و همهطرفة ظاهر پیرسانج را در بر گرفته میتواند. مثلاً، استاد عینی پارتریت هجوی قاری اشکمبه را در پاوست «مرگ سودخور» چنین تصویر کرده است: «او یک آدم میانقد سیرگوشت گردنکوتاه بود. غفسی سر و رویش هم به درجهای بود، که از غفسی اشکمش قریب فرق نداشت. اگر ریش غولی پهن و دراز این آدم را با مویسر بلند رسیدهاش تراشیده پرتایند و لباسهایش را هم از تنش کشیده گیرند، سر و تن این آدم در یک جا به اشکمبة شتر مانندی پیدا میکرد. غایتش این که از وهای کلانتر و رنگش سرخچتر مینمود و با خوک فربه باردار پشمریخته «یک سیب و دو تقسیم» شوده میماند». در ادبیات پارتریت پسیخالاگی بیشتر مشاهده میشود. در پارتریت پسیخالاگ نویسنده به واسطة تصویر ظاهر قهرمان جهان باطنی و کارکتر او را آشکار میکند. در این طرز پارتریت نویسنده میتواند توسط نشانههای فردی یک شخص علامتهای عمومی محیط مویین اجتماعی، شغل و منسوبییتش را به انسان طبقة اجتماعی آشکار سازد. نمونههای برجستة پارتریت پسیخالاگی در ایجادیات عینی، ج. اکرامی و دیگران به نظر میرسد. طرز تصویر پارتریت در اثر بدیعی گوناگون است. بعضی نویسندگان پارتریت قهرمان خود را به طور مکمّل، در آغاز واقعههای اثر، دیگران در لوحه و لحظههای گوناگون حکایه، پاوست، رمان و غیره به میان میآرند. پارتریت در آفریدن آبرز بدیعی موقع کلان دارد.
Инчунин кобед
سرخانه
سرخانه، قسم اوّل سرود، که به اندازة یک بیت متن سرود اجرا میشود. بعضاً سرخط …