آنتالوژی (یونانی ontos-وجود و لوژی) ، یک فصل فلسفه را گویند، که اصل و اساس کلّی، پرنسیبها ترکیب و قانونیّت عمومی هستی را تحقیق میکند. ماهیتاً آنتالوژی یک نوع منظرة عالمی را افاده میکند، که به معرفت واقعیت موافق آمده، در سیستم کتگوریهای فلسفی، که به این و آن دور و اینچنین عنعنة فلسفی (متریالیزم یا ایدهآلیزم و غیره) خاص است، درج میگردد.
به این معنی خمه گونه سیستم فلسفی و عموماً سیستم دانشهای نظری به تصوّرات مویین آنتالوژی تکیه میکوند، که خود به قدر انکشاف معرفت تغییر مییابد. سال 1613 اوّلین بار اصطلاح «آنتالوژی» را ر. گاکلینیوس (ژرمنیه) در اصطلاحات فلسفی همچون مرادف میتفیزیکه استفاده برده است. در مکتب x. والف آنتالوژی همچون نام قسم اوّل و اساسی متافیزیکه استفاده میشد، که با تهسیس و تعبیر عموماً هستی سر و کار داشت.
انتالوژی تا ابتدای عصر 19 به طور مراقبوی انکشاف یافته به تصوّرات موهومی دایر به ماهیّت اشیا تکیه میکرد. مارکسیزم بر خلاف تعلیمات دیگر فلسفی ضرورت یگانگی و علاقهمندی باطنی آنتالوژی، گناسیالوژی و منطق، وابستگی تصوّرات آنتالاگی و معرفت را اساسناک کرده است. در عصر 20 برابر بلند شدن درجة ابسترکتیّت معرفت علمی بعضی مسئلههای پرنسیبیلی آنتالاگی به میان آمد. مثلاً، شرح و تأویل آنتالاگی مفهومهای مجرد علم حاضره (فیزیکة ذرههای المنتاری، کسمولوژی) ، به وجود آوردن تهکرسی نظریهوی برای تدقیقات متدلوژی و غیره.
در ادبیات مارکسیستی معاصر مسئله در باب آنتالوژی مورد بحث قرار گرفته است: اگر بعضیها مستقلانه وجود داشتن آنتالوژی را انکار کنند، دیگران باشند، برعکس، میگویند، که آنتالوژی باید در ضمن متریالیزم دیالکتیکی همچون cاهة مخصوص موقع خود را نگاه دارد.
یک قطار رویههای فلسفی حاضرة برجوزی، از قبیل فینامینالوژی، اگزیستانسیالیزم و پیرسانلیزم پی آنند، که مسئلههای پیشینة آنتالوژی را از نو تجدید نموده، آنها را از جهت سوبژکتیوی و شخصی تخقیق کنند.