ابژکتیویزم، اصول آموزش واقعیت، که دعوای «بیطرفی» دارد و خودداری کردن از محاکمة علمی و تنقیدی در بارة مقام و مقصد مسئلههای اهمیت ایدئولوژی داشته، مخصوصاً خلاصههای نظریهوی و پرتیوی (نگرید پرتییویت) مادیّت آن است. ابژکتیویزم دعوای ابژکتیویّت دانش را داشته باشد هم، در اصل دانش را نه تنها محدود و تنگ میسازد، بلکه دایرة انکشاف سوبژکتیویزم اجتماعی و صنفی را روپوش مینماید.
نمایندگان ابژکتیویزم بسیار مسئلههای ماهیّت صنفی داشته را غیریسینفی و بیپرتیوی حسابیده، در اصل به بیپرنسیبی و تحریف واقعیت و حادثات ابژکتیوی راه میدهند، در عمل از ضدیتهای صنفی و اجتماعی صرف نظر میکنند. ابژکتیویزم معنای به ادیالوژی غیرییلمی و ضدعلمی سازش نمودن را دارد.
ابعیکتیویزم سوبژکتهای تاریخی را بازیچهایی میداند، که گویا آنها از طرف عاملهای بیشخص راهبری کرده میشوند. ابژکتیویزم در ساحة صنعت برای از ضدیتهای اجتماعی، مسئلههای اخلاق جدا کردن اثر بدیعی، محروم کردن آن از رل فعال گرجدنی میکوشد.
و. ا. لنین ضمن تنقید عقیدههای «مارکسیستان لیگلی» پ. و. آتروی، م. ا. توگن-برناوسکیی و غیره مفهوم «ابژکتیویزم» را تحقیق نموده، ذکر کرده است، که متیریلیزم «… پرتییویّت را در بر گرفته، کس را وادار میکند، که در وقت بها دادن به هر حادثه رویراست و آشکارا در نقطة نظر گروه مویین جمعیّتی استد» (acرها، جلد 1، صحیفة 465). ابژکتیویزم در فلسفة معاصر برجوزی تمام بدبختی و ضدیتهای اجتماعی را نتیجة انکشپاف تکنیکه و ماشینهای مرکّب دانسته، سببهای واقعی حادثهها را روپوش میکند.
فلسفة مارکسیستی تعلیم میدهد، که ابژکتیویزم هم به مثل سوبعیکتیویزم ماهیّت حادثه و واقعههای اجتماعی را درست آشکار نمیکند و نمایندگان آن نیز هرچند نظریهشان را فوقوسّینفی و کاملاً علمی شمارند هم وظیفة مویین صنفی و اجتماعی داشته، بالآخر منفعت برجوزیّه را حمایه میکنند.