نیاریلیزم، یکی از جریانهای فلسفة امروزة برجوزیست، که ماهیّت ایدهآلیستی دارد. در تشکّل نیاریلیزم مکتب شاتلندی (نگرید مکتبهای فلسفی) و عقیدههای ف. برینتنا، ا. میینانگ، ه. مخ و ب. رسّیل تأثیر رسانیدهاند. پرنسیبهای نظریهوی-معرفتی نیاریلیزم در مقالة «انکار ایدهآلیزم» (1903)-ا ج. ه. مور بیان شده است. آن را ر. پیرّ، ه. خالت، و. مانتیگیو و دیگر در تعلیمات خود انکشاف دادهاند. س. الیکسندیر و دیگر کاسمالوژی نیاریلیزم را تدقیق نمودهاند، که یک شکل تعلیمات متافیزیکی انکشاف نظریة ایوالیوسیة ایمیرجینتی بود.
نیاریلیزم ایدهآلیزم سوبژکتیوی و ابژکتیوی را تنقید نموده، تزیس به سوبژکت وابسته نبودن موجودیّت ابژکت را پیشنهاد کرد. موافق تعلیمات نیاریلیزم، متریالیزم گویا ابژکت را به سوبعیکت به طور مطلق مقابل میگذارد. از این رو، نیاریلیزم متریالیزم را همچون نظریة «دئالیستی» انکار نموده، تعلیمات «مانیزم ایپیستیمالاگی» را انکشاف داد. نیاریلیزم خوسوسیّت مادّی و ایدهآلی داشتن دستی را رد نموده، آن را مجموع «عنصرهای بیطرف» میداند. گویا این عنصرهای به شرایط وابسته اهمیت طبیعی و روحی پیدا کرده میتوانند. از نقطة نظر نیاریلیزم ابژکت «بیطرف» هنگام درک شدنش خاصیت روحی و بیرون از آن خاصیت طبیعی پیدا میکند.