نیاکلسّیتسیزم، نیاکلسّیکه اصطلاحیست در صنعتشناسی و قسماً ادبیاتشناسی ساویتی، که برای بیان حادثات بدیعی از جهت غایههای اجتماعی و موندریفة مفکوروی گوناگون آخر عصر 19 و عصر 20 قبول شده است. رغبت به انعنههای صنعت عتیقه، صنعت دورة احیا و کلسّیسیزم خاص نیاکلسّیتسیزم است. اصطلاح «نیاکلسّیتسیزم» (اساساً در صنعتشناسی خارجه) اینچنین برای افادة کلسّیتسیزم صنعت معماری و تصویری نیمة دوّم عصر 18 و چاریک اوّل عصر 49 استفاده میشود. به میان آمدن نیاکلسّیتسیزم تصادفی نبوده، بلکه نتیجة کوششهای صنعتکارانی بود، که آنها تنها نارمههای استتیکی صنعت عتیقه را اعتراف کرده، بازیافتخای «ابدی» آن را به واقعیت، شکل و مضمون حادثات بدیعی را به آبرزهای ایدهآلی و از حقیقت تاریخی دور مقابل میگذاشتند. نیاکلسّیتسیزم با نیارامنتیزم (با وجود به هم ضد بودنشان) بعضی عمومیتها دارد.
در نظر اوّل نیاکلسّیتسیزم همچون یکی از زینههای پراسیسّ بدیعی نماید هم، در این زمان، پیروی و تقلید خالی، تحریف مضمون و آهنگهای کلاسیکی بوده، نمایندگان آنرا به ایجاد اثرهای سخیمتیکی، از حرکت دور و ظاهراً پرشکوه و بدبدبناک آورده رساند. در صنعت معماری سه دورة وسیع پهن شدن جریانهای نیاکلسّیکی، که بیشتر به عنعنههای کلسّیتسیزم علاقهمند است، وجود دارد: 1) تقریباً از سال 1910 تا میانة سالهای 20؛ 2) اساساً سالهای 30؛ 3) از آخر سالهای 50. در دورة یکم در یک قطار مملکتخا نیاکلسّیتسیزم از واسطههای کانستروکتیوی (محصول جریان «مدرن») استفاده برده، تمایلهای مویین راسیونالیزم را در خود نگاه میداشت (آ. پیرّی و ت. گرنی در فرنتسیه، پ. بیرینس در ژرمنیه، آ. وگنیر و ا. لاز در اوستریه و غیره).
در صنعت معماریهای سالخای 1910 روس نمایندگان نیاکلسّیتسیزم بیشتر به عنعنههای کلاسیکی رو میآوردند (ا. ا. فامین، ا. و. جالتاوسکیی، و. ا. شکا و غیره). سالهای 30 در معماری اتلیه و ژرمنیه برای ساختن انشائات خیلی محتشم از واسطههای نیاکلسّیتسیزم وسیع استفاده میبردند. از آخر سالهای 50 نیاکلسّیتسیزم اساساً در صنعت معماری شمه (تقریباً 50 بنای سفارتخانه در مملکتهای گوناگون) انکشاف یافته است. نیاکلسّیتسیزم اینچنین در صنعت معماری نیمة دوّم سالهای 50 دورة ساویتی دیده میشود. در صنعت تصویری اصطلاح «نیاکلسّیتسیزم» دایرة وسیعتر حادثهها را (نظر به معماری) در بر میگیرد و نسبت به جریانهای گوناگون بدیعی کار فرموده میشود. نیاکلسّیتسیزم همچون حادثة مکمّل بدیعی یکجایه با نیایدیلیزم، که در آخر سالهای 1870 در ژرمنیه تشکّل یافته است، به میان آمد.
موسوّیران ا. فیییربخ و x. فان مری، هیکلتراش ا. خیلدیبرند و غیره سعی میکردند، که عظمت و شکوه صنعت کلاسیکی را زنده نمایند. اصطلاح «نیاکلسّیتسیزم» را نسبت به ایجادیات یا به جهتهای علیحدة ایجادیات بعضی استادان صنعت تصویری آخر عصر 19 و نیمة اوّل عصر 20 کار فرمودن ممکن است: خیکلتراشان ا. میال و ه. ا. بردیل در فرنسیه، گ. ویتیلنّ در نارویگیه، ک. ملّیی در شویتسیه، ک. نیلسین در دنیه، 2. میشتراویچ در یوگاسلویه، ف. میسّینه در اتلیه، س. ت. کانیانکاو، ا. ت. متوییف در روسیه، مصوّران ف. خادلیر در شوییتسریه، پ. پیوو دی شونّ و ل. س. بکست در فرنسیه، و. ا. سیراف. ک. س. پیتراف-وادکین، م. دین در روسیه. در سنعت تصویری سالهای 20-30 آن جریانهای بدیعی ا، که در نتیجة تأثیر ایکسپریسّیانیزم، فتوریزم، کوبیزم به وجود آمدند، به نیاکلسّیسیزم میل داشتند.
نیاکلسّیسیزم در ادبیات جریانهای نسبتة خرد بدیعی را (ابتدای سالهای 1890-میانة سالهای 1900) افاده میکند. با وجود گوناگونی عقیدههای اجتماعی و سیاسیشان، نویسندگان نیاکلسّیک را پرنسیبهای به هم مانند استتیکی و پااتیکی متّحد میکنند: نظر منفی هم به ناتورالیزم و هم به سمبلیزم فرنسوی و نیارامنتیزم نیمیس؛ رو آوردن به فاجعه عتیقه و کلسّیتسیزم؛ تکیه به عنعنههای کلاسیکی مدنیّت اروپایی (بر خلاف دیکدنس) ، ترک رابطه با عنعنههای رئالیزم تنقیدی. نیاکلسّیسیزم به معنای پُرّهاش برای افادة پرینسیپه اسلوبی و غایوی، که به استفادة آبرزها، سیوجیت و کانفلیکتهای عتیقه اساس یافته است، استفاده میشود.
نیاکلسّیسیزم در موسیقی همچون یک رویة تام وجود ندارد. تنها در بارة بعضی ظهورات آن در ایجادیات آهنگسازان جداگانه سخن راندن ممکن است. م. ریگیر در اثرهای آخرین خود به نیاکلسّیسیزم بی-واسطه نزدیک آمد. در موسیقی نیمیس پ. هندیمیت به جریان نیاکلسّیسیزم capوری نمود. در ایجادیات سالهای 20-ام ا. ف. ستروینسکیی ن. موقع کلان داشت (آپیره-آرتاریام «شاه ایدیپ»، 1927؛ بلیت «پولچینیلّه»، 1919 و غیره). از یک طرف، در اثرهای نیاکلسّنکی صنعت موسیقی فصیحی، متشکّلی و یگانگی منطقی اسلوبهای پیشینة موسیقی از نو زنده کرده شوند، از طرف دیگر، نیاکلسّیسیزم به تقلید محض، به کوشش بیهودة زنده کردن واسطقای کهنهیشده میآورد.