نیافرییدیزم، جریان فلسفی و پسیخالاگی امروزه، که اساساً در شمه انتشار یافته است. اصطلاح «نیافرییدیزم» برای افادة رویّهایی، که سالهای 30 از فرییدیزم آرتاداکسلّ ک. خارن، گ. س. سلّیون، ه. فرامّ و دیگر چودا شده بودند، به میان آمده است. نیافرییدیزم از آمیزش نظریة تحلیل
پسیخالاگی و نظریة ساتسیالاگی و ایتنالاگی امیریکایی تشکّل یافته است.
پرینسیپ دیتیرمینیزم اجتماعی (فرامّ) یا مدنی (ا. کردیپیر) اساسی تعلیمات نیافرییدیزم را تشکیل میدیهد، که موافق oن بر خلاف بیولوگیزم 3. فریید محیط در تشکّول شخص مقام اساسی دارد. نیافرییدیزم از تعلیمات مانستی دایر به انسان دست کشیده، مناسبت دیالکتیکی بین طبیعت و مدنیت، محیط و فرد را انکار میکند. نیافرییدیزم نارمههای پسیخیکی را واسطة به محیط اجتماعی مطابق شدن شخص دانسته، ویرانشوی «یگانگی اجتماعی» را همچون یک چیز غیریتبیی بیان کرده است.
نیافرییدیزم به پسیکولوژی تابش ساسیالاگی و به حادثههای اجتماعی تابش پسیخالاگی میدهد. نیافرییدیزم قانونهای ابژکتیوی اجتماعیی را، که قانونهای پسیکولوژی نیستند، انکار مینماید. به نیافرییدیزم تعلیمات عمومی مناسبتهای بین اشخاص خاص است، که آن را سلّیون انکشاف داده است. موافق عقیدة او در روح به چوز مناسبت با اشخاص و ابژکتهای دیگر یا عوض نمودن وضعیت بین شخصیتها چیز دیگری نیست. موجودیّت شخص چون اساطیر یا خیال باطل، خود شخص باشد، همچون مجموع مناسبتهای بین آبرزهای تحریفشده و خیالی دانیسته میشوند.
نیافرییدیزم جریان یگانة تام نیست. چنانچه، سلّیون فرد را در محیط بینیشخسی ناپدید گردانده است، خارن باشد تا اندازهای به حرکت ذاتی قابل بودن انسان را امکانپذیر شماریده است. فرامّ موقیپ پازیتیویستی را ترک نموده، نظریة اجتماعی و تنقیدی اپتراپالاگی را انکشاف میدیهد. نیافرییدیزم در تعلیمات او به نظریة «سوسیالیزم کامّونیتری» خیالی تبدل یافته است. م. مید، کردینیر و دیگر نیافرییدیزم را با انتراپالوژی مدنی متّحد مینمایند. این کوشش اکثراً به غایههای ریلیتیویزم مدنی و مقایسنشوندگی پسیخالاگی مدنیّتهای علیحده آورده میرساند. نیافرییدیزم به فعالیّت به نام گروه چکگاگی پسیخانلیتیکها تأثیر کلان رسانده است.