نظم (ار. -به هم پیوستن، به رشته کشیدن جواهر) ، سخنی، که بر خلاف نثر با وزن و کافیه گفته شده است. ادبیات به معنی اصلی از ابتدا چون نظم (کلام منظوم) به وجود آمده است. اکثر نوعهای ادبی ادبیات قدیم و عصر میانگی تاجیک و خلقهای دیگر شرق ادبیات دورههای اتیقه، عصرهای میانه، احیا و کلسّیتسیزم اوراپه با نظم نوشته شدند. در ادبیات خلقهای گوناگون لیریکه معمولترین جنس ادبی بود. محض در لیریکه امکانیّتهای کلان معنوی نظم ظاهر میشود بنا بر آن نظم زمان نو، پیش ها همه، نظم لیریکیست.
در لیریکة معاصر نظم دو وظیفه را انجام میدهد: موافق وظیفة اسلیاش تجربة حیاتی مؤلف را در صنعت در بر میگیرد، یعنی حادثة حیاتی را به حادثة ادبی تبدل میدهد؛ در این زمان تأثّرات شخصی و آواز خاص و نا-تکرار شاعر محض در نظم برجسگه انعکاس میشود. نظم دو رکن اساس دارد: وزن و قافیه. نظام و ترتیب نظم به وزن و قافیه وابسته است. امّا هر یک کلام موزون شعر شده نمیتواند. بنا بر آن، از زمانهای قدیم در بین شعر و نظم فرق گذاشتهاند. مثلاً، ارسطو گفته است .: «فقط شخصانی، که مفهوم «ایجاد» را با وزن یک میدانند، از روی ماهیّت موهاک-مه نه، بلکه عموماً از روی وزن بعضیها را مرثیهسرا، دیگرها را داستانسرا نامیده، شاعرشان میخوانند.
گر شخصی عاید به طبّ یا فیزیکه رسالة موزونی ترتیب دهد، او همچون شاعر یاد میشود. حال آن که بین گامیر و ایمپیداکل، به جز وزن، دیگر یگان عمومیتی نیست. اوّلی را حقانی شاعر باید خواند. امّا دوّمی شاعر نه، بلکه فیسیالاگ است» (اریستاتیل، پااتیکه، م. ، 1957، سال 1941). در عصرهای میانه یک قطار اثرهای علمی فلسفی، مذهبی، تیبایی و تاریخی تاجیکی نیز با نظم نوشته شدهاند (از جمله، اثر تاریخی «ظفرنامه» حمدالله مستوفی در عصر 14).
در روزگار ما تمام اثرهای بدیعی ن منظوم را نظم میگویند. به این معن نظم آثار منظوم گذشته، معاصر و نظم خلقی را در بر میگیرد. نظم از جهت ماهیّت انعکاس و شکل افاده کم آموخته شده است. هنگام آموزش این جهتهای آسار منظوم محقّقان بیشتر به اصطلاح شعر مراجعت کردهاند. در ادبیاتشناسی گذشتة تاجیک تدقیق نظم از جهت وزن، کافیه و خصوصیتهای بدیعی خیلی انکشاف یافته بود. در زمینة همین تدقیقات علم نظمشناسی به وجود آمد، که نازکیهای افاده و طرز بیان نظم را مفصل تدقیق کرده است. از بس که واحد اساسی نظمی گذشته بیت بود، تدقیق ترکیبهای لفظی، واحدهای معنوی و شکلی در حدود بیت شعر مقرّر گشته است. نمونة برجستة تدقیقات کلاسیکی نظم کتاب «ال-موعجم فی مایر اشعار-ال-عجم» شمس قیسی راضی میباشد.
د .: اریستاتیل، پااتیکه، م. ، 1957؛ سلآور لیتیرتوراویدچیسکیخ تیرمیناو، م. ، 1974؛