نوفلاتونیه نیاپلتانیزم، رویة ایدهآلیستی و عرفانییست در فلسفة عتیقة یونان (عصرهای 3-6). زمینة اجتماعی پیدایش نوفلاتونیه پیش از همه، انقراض دولت پراقتدار ریم بود. در آن دور افزودن اسارت و ناامیدی، علیالخصوص در دولتهایی، که زیر اطاعت ریم بودند، ناباوری را به زندگی شخص و میل و رغبت را به دین و عرفان بیشتر نمود. در برابر این عقیدههای گوناگون دینی شرح نیز در آن دور به دولت ریم راه یافتند، که این حادثه باعث آمیزش افکار و جه-خانبینیهای مختلف گردید. نوفلاتونیه محصول جهانبینی و حیات ماد-دی و معنوی همین دوره بوده، بعدتر به جریان قوی فلسفی و عرفانی تبدل یافته، تا عصر ما دوام یافت. به گفت کرل مرکس نوفلاتونیه از آمیزش خیالی تعلیمات رواقیان، ایپیکوریان و شکّاکان با مضمون فلسفی افلاطون و ارست و عبارت میباشد (ک. مرکس ا ف. اینگیلس، ساچ. ، ت. 3، س. 129).
موسّیس مکتب ن. پلاتین، شاگرد امّانیی سکّس بود. پلاتین از فلسفة افلاطون عقیدة عاید به وجود محض و از ارسطو عقیدة ابدیّت عالم و بعضی نقطههای مهم پیفگارییزم و رواقیان، اساطیرهای قدیمه و عقیدههای بابلیخای و سرانیان را به همدیگر آمیزش داد. تأثیر نوفلاتونیه هم به فلسفة غرب و هم فلسفة شرق خیلی بزرگ بود. حتّی دینهای مسیح، اسلام و یهودی نیز از تعلیمات نوفلاتونیه بهرهمند گردیدهاند.
در محور نظریة فلسفی و عرفانی نوفلاتونیه و آ ه ا د میایستاد، که مترادف (سنانیم) خدا میباشد. این وجود حقیقی موافق عقیدة پیروان نوفلاتونیه سرمیشع و سرآغاز تمام هستی مادّی و روحی بوده، عالمهای علوی و سفلی و تغییور و تکثّر از او به وجود میآید. این واحد به هیچ چیزی نیازمند نیست و تنها از فیز او عالیم عقلی و مادّی هستی مییابد. به عقیدة پیروان نوفلاتونیه عالم به طریق نزول از واحد به تدریج به واسطة صدور (ایمنسیه) به وجود آمده است.
ز واحد اوّل عقل، بعد روح (نفس) ، سپس کیهان و مادّه پیدا شدهاند.
واهید (یک) و مادّه دو قطب مقابل هستند. واحد از همه گونه ضدیت و حدود (مویینی) آزاد بوده، ذاتاً وجود دارد و سبب جوهری تمام اجرام سماوی و اجسام زمینیست. وهای وجود مطلق و ماهیّت ماهیّتهاست، برای تمام اشیا و حادثات عمومی و کلّی میباشد.
قیدة نوفلاتون در بارة پیدایش عالم عرفانی و ارّتسیانلی میباشد، زیرا آن بیرون از همه گونه حرکت و زمان بوده، نتیجة فیز واحد است و بس. نوفلاتون دو طریق معرفت-حسی و عقلی را اعتراف نماید هم، قصرا برای دانش حقیقی اعتمادناک نمیداند. واحد نوفلاتون نه توسط خرد و نه احساسات دانسته میشود، ولی وهای خود تمام حادثات را درک میکند. دیالکتیکة فرد و کلّ را نمایندگان نوفلاتون چنین شرح میدادند، که واحد تجسم هم اینیت و هم فرقیت میباشد. او خود به ذات خویش یگانه، امّا در خویش کلّ را نیز تجسم نموده است، که در غیریّت او ظاهر میگردد.
مغز تعلیمات نوفلاتون در «اینّیدها» پلاتین بیان شده است، که بعد از فوت او شاگردش پارف-ریی (فرفیریوس) مرتّب ساخته است. پلاتین واحد را به آفتاب مانند میکند، که از پرتو او زینه به زینه عقل و روح و مادّه پیدا شدهاند. تعلیمات نوفلاتون در بارة مناسبت خدا و طبیعت مقابل ماناتییزم بود. زیرا هرچند، که نوفلاتون وجود یگانة واحد را اعتراف میکرد، در این زمان برای رفع فرق مطلق خدا و عالم کوشش مینمود و از این راه به سوی پنتییزم میل میکرد. عقیدههای پلاتین از طرف یمولیخ و مخصوصاً پراکل رونق داده شدند. پراکل فکرهای پلاتین را بیشتر سفتتر کرده به جنبة دیالکتیکة عرفانی آن اهمیت داده است. موافق آنتالوژی پراکل حقیقت موتله-ق الهی سه مرحلة انکشاف دارد: اوّل واحد در خویش ظاهر میگردد، ثانیاً صدور مییابد و سوم به مبدأ خویش برمیگردد.
ز طرف نمایندگان نوفلاتون آثار زیادی بیشتر در شرح و تفسیر کتابهای افلاطون و ارسطو تألیف گردیدهاند. این شرح و تفسیرهای با مزاتس نوفلاتونی نوشته شده، به زبان عرب نیز ترجمه شد
بودند و فیلسوفان عرب و فارسیزبان نیز در عصرهای میانه توسّوت آنها با تعلیمات افلاتون و ارسطو شناس شدهاند و تا درجهای تحت تأثیر نوفلاتون قرار گرفتهاند. تأثیر نوفلاتون در سه رویة مشهور این دور-مشّایه تصوّف و اسماعیلیه برعلاینه دیده میشود. ولی مشّایان بنا بر آن که بیشتر با فلسفة تبیت (ناتورفلسفه) مشغول شودند، به خلاصههای متریالیستی آمده، از ارفاو نوفلاتون تا درجهای دور گردیدند. تأثیر نوفلاتون در مشّایه، پیش از همه در نظریة صدور (ایمنتسیام) عالم از علّت اوول دیده میشود. در تصوّف باشد، تأثیر نوفلاتون بیشتر در پنتییزم عرفان مشاهده میگردد. مقصد نهایی سالک، که رسیدن و واصل شدن به حق است، همان گایه مهم فلسفة نوفلاتون میباشد، که در آثار منثور حلاج، فریدّالدّین عطّار، جلالالدّین رومی، عبدالرحمان جامی، میرزا بیدل و غیره موقع مهم دارد.
قیدههای پنتییستی و رتسیاولیستی نوفلاتون به متفکّران دوران احیای اوراپه و ایدهآلستان عصرهای 48-19 نیز تأثیر رسانیدهاند. تعلیمات نیکالة کوزنی، ف. شیلّینگ، گ. گیگیل و حتّی طبیعتشناسان مشهور گذشته ج. برونا، گ. گلیلیی، گ. لییبنیتس، ا. نیوتان نیز از غایههای نوفلاتون الهام گرفتهاند.
د .: استاریه فیلاسافی، ت. 1، م. ، 1940؛ استاریه فیلاسافی، ت. 1، م. ، 1957؛ لاسیف ا. ف. ، فیلاسافسکیه پرازه نیاپلتانیزمه، در کیت: استاریه گریچیسکایی لیتیرتورы، ت. 3، م. ، i960؛ استاریه انتیچنایی دیالکتیک، م. ، 1972؛ اسموس و. ف. ، انتیچنیه فیلاسافیه، م. ، 1976.