نقشبندیه (از ار. نقش و بستن) ، یکی از مشهورترین جریانهای تصوّف، که در عصر 14 پیدا شده است. اساسگذار آن بهاءالدّین محمّد ابن محمّد بخارایی مشهور به بهاءالدّین haقشبند، که با پدر خود به متاع و فلزات نقش میبست. از این رو، با این لقب مشهور شده است. تعلیمات نقشبندیه نیز نام خود را از همین گرفته است. در تشکّل و رواج نقشبندیه مقام تعلیمات چه
پیشگوزشتگان و چه همزمانان بهاءالدّین، مانند عبدالخالق غجدوانی، خواجهزیز رامیتنی یا حضرت عزیزان، خواجهبابای سماسی، امیر کُلال و غیره بسا کلان است. نقشبندیه ز پیروان خود مطابقت کلّی قانون و قاعدههای شریعت و حدیثهای پیغمبر را طلب کرده، رعایة آنها را یکی از شرطهای تعلیمات مسلک خود میدانست.
نقشبندیه غایههای اساسی خود را از تعلیمات عبدالخالق غجدوانی گ-ریفته است، که و طرفدار ذکر خوفیه بود. پرنسیبهای نقشبندیی (هوش در دم، نظر بر قدم، سفر در وطن، خلوت در انجمن، یادکرد، بازگشت، نیگخداشت، یادداشت) بر ذکر خوفیه مذکور اساس یافتهاند. نقشبندیه سالک طریقت را وادار میکند، که از جمعیت تماماً چودا نشده، به کلّی زهد و تقوا نورزیده، توکّل را اختیار نکرده، با مردم باشد و با قوّة خود کار کند. در رفت کار، صحبت و راهگردی ظاهراً با خلق و باطناً با حق باشد (دل به یار و دست به کار) ، یعنی مال زندگیش را از دیگران نطلبیده با محنتن خود به دست آرد. این جهت تعلیمات نقشبندیی در بین عامّه خیرخواهان زیاد را پیدا کرد و باعث افزودن اقتدار سلسله گردید، محض هه-من نقطة تعلیمات نقشبندیی نفوذ آن را عصرها در جمعیت نگاه داشت.
پیروان نقشبندیی تعلیمات خود را یکی از درستترین و بهترین سلسلههای تصوّف شماریده، با راه و اصولهای گوناگون مردم را به رعایة آن دلالت میکردند. موافق عقیدة آنها، آن چه خلاصة تعلیمات گوناگون سلسلههای تصوّف به شمار میرود، ابتدای نقشبندیّه را تشکیل میکند، زیرا موافق تعلیمات آنها نقشبندیی گویا راه نزدیکترین دانستن حق (خدا) را به سالک نشان میدهد. راه نزدیکترین و پنهانی، که نقشبندیه قافلة سالکان را توسط آن زودتر به دانستن حق رساندنی میشود. همان ذکر خوفیه یا که قلبی میباشد.
نقشبندیی چنین وعده را برای هر چه بیشتر به سلسلة خود جلب کردن عامّة مردم پیش گیریفته، با هر راه کوشش میکرد، که تأثیر و نفوذ آن را بیشتر افزاید. در تعلیمات نقشبندیی به شخصیت و تربیت، وظیفه و مسئولیت مرید و مرشد دقّت مخصوص داده میشود. نقشبندیه چون سلسلههای تصوّف، مرید را به آن وادار میکند، که بعد به راه طریقت درآمدن تمام میل و خواهش خود را به ارادة مرشد تابع سازد. شخصیت اساسگذار نقشبندیه به درجهای بلند برداشته شده است، که هیچ کدامی از اساسگذاران سلسلههای دگر تصوّف با آن برابر شوده نمیتوانند، از این رو، اساسگذار این سلسله در بین عامّة مردم همچون شخص بزرگترین دینی و بلاگردان معروف شده است و به وهای کرامات زیادی را نسبت میدهند.
نقشبندیه در آسیای میانه، افغانستان، هندوستان، ایران، ترکیه و بعدتر در زکوکزیه وسیع پهن شده، پیروان زیادی پیدا کرده بود. نقشبندیی از آن سبب وسیع پهن شد، که در موضعهای ذکرشده، بهاءالدّین شاگردان بسیارا داشت. آنها تعلیمات نقشبندیّه را همهطرفه ترغیب و تشویق میکردند. نقشبندیه بر خلاف پیروان تصوّف، تابعان خود را به دوستی و همکاری با هادیمان و امیران دور دعوت میکرد. از این رو، نمایندههای گوناگون طبقههای اجتماعی نقشبندیّه را همهطرفه دستگیری نموده، برای رونق و رواج آن کوشش زیادی میکردند.
هرچند که نقشبندیه مردم را ظاهراً به زهد و تقوا دعوت نکرده، به کار و محنت سفربر مینمود بسیاری از نمایندگان افکار ادبی و جمعیّتی، مانند هوسین واعظ کاش-فی، عبدالرحمان جامی، علیشیر نوایی و دیگ. ار خود را پیروان آن میشماریدند. سرداران این سیلسییله، مخصوصاً خواجه احرار ولی و نزدیکان وهای از بایترین شخصان زمان به شمار میرفتند، امّا اکثر پیروان آن با گدایی و دربدری، قلندرانه و مفتخورانه عمر به cap میبردند. عموماً، تعلیمات نقشبندیی از عنصرهای آپّازیتسیانی تصوّف دورههای اوّل تمام فارغ بیشتر به قانون و قاعدههای شریعت اسلام مطابقت میکرد.
دبیات: باگاوتدنّاو ا. م، آچیرک پا استاری تدجیکسکایی فیلاسافی، استالینبد، 1961؛ برتلس ا. ه. ، سوفیزم ا صوفییسکیه لیتیرتوره، مسکو، i960؛ ردجباو م. ر. ، دجم ا تدجیکسکیه فیلاسافیه 15 و. ، دوشنبه، 1968.