موتداریک
(عربی-دریافتن، درک دادن، پیوستن) ، نام یکی از بخرهای اصلی (سالم) عروض. این بهر را برای آن موتداریک مینامند، که رکنهای وتد و سبب آن را بعدتر یافته، به ارکان دیگر همراه نمودند. موتداریک را ابوالحسناخفش بلخی (وفات 830/33) اختراع نمود. موتداریک در بین عروضیایه با نامهای رکزولخیر (سرعتناک) و صوتونّاقوس (صدای زنگوله) ، غ ار ا ب نیز دچار میشود. رکن اصلی موتداریک فاعلن (- v -) است. در نتیجة کم و زیاد گردیدن هجا و حرفها یا دیگر شدن موقع هیکاهای دراز و کوتاه ترکیب آن تغییر یافته، پنج زحاف به وجود میآید (مخبون-فاعلن؛ مقطوع-فَعلون؛ مخبون مق-توع-فهال؛ محفوظ-فع؛ موزال-فاع). از آمیزش رکن اصلی-فاعلن و زحافهای آن زیاده از شش نوع بهر موتداریک در شکلهای مثمّن، مسدّس و در ایجادیات دهنکی خلک، -> در شکل مربّع ساخته میشود.
میسالها برای موتداریک:
موتداریک مثمّن سالم:
(- v -/- v-/- v-/- v -)
ما به هم تاختیم در ره انکیلاب،
ما ظفر یافتیم، باسمهچی شد خراب. (عینی).
موتداریک مثمّن مخبون:
(w -/vv-7vv -/vv-)
چ و رخت نبود گل باغ ارم،
چو قدت نبود قد سرو چمن. (سلمان ساوجی).
موتداریک مثمّن مقطوع:
( / / / )
تا کهای ما را در غم داری؟
تا کهای عاری بر من خواری؟ (جامی).
موتداریک مثمّن مخبون مقطوع:
(- و -/v -/- v -/v -)
سونبول سییخ بر سمن مزن،
لشکر حبش بر خوتن مزن. (جامی).
دبیات: بهرام سیروس، عروض تاجیکی، دوشنبه 1963: 3 ا خ ن ی ت. ، صنعت سخن، دوشنبه، 1979؛ برتیلس ا. ه. ، گرمّتیکه پیرسیدسکاگا یزыکه. لنینگراد، 1926.
و. طایراو.