موستملیکهها و سییست مستملکداری
میشوند. مستملکهها چون حادثة مویین کانکریتی و تاریخی برای همة فارمسیههای جمعیّتی و اقتصادی انتگانیستی خاص است. مستملکهها شکلهای گوناگون و جهتهای خاص دارد. در دورة غلامداری به طور زوری غلام گرداندن اهالی این یا آن تیرّیتاریه یک نوع مستملکداریست. در دورة فئودالیزم مستملکداری در شکل ایکسپیدیسیههای تاراجکننده، که برای استیلای تیرّیتاریهها تشکیل میشدند، ظهور مییافت. مثلاً، اسپنیه و پارتوگلیه در قطعة امریکا سرزمین زیادی را زیر تصرّف خود درآورده، ساخت مطلقیّت فئودالی را برپا نمودند. در رفت استوارشوی تدریجی موناسیاتهای کاپیتالیستی و برطرف گردیدن پراکندگی خواجگی پراسیسّ تشکّل ملّتها cap میشود. پیدایش کاپیتالیزم در یک قطار مملکتهای جهان به تشکیل یافتن دو-لتهای ملّی سبب شد. دولتهای ملّی در دست برجوزیه عاملی بود، که یک ملّت را به ملّت دیگر تابع مینمود. به قدر ترقّی کاپیتالیزم مستملکهها وسعت مییابد. در نتیجه اکثریّت مملکتهای آسیا و افریکه از حقوق استقلالیّت ملّی محروم گردیده، به مستملکه مبدّل میشوند. در دورة امپریالیزم جهان در بین یک گوروخ دولتهای برجوزی تقسیم شد. بسیار مملکت و خلقها و قطعههای تام جهان به چنگال مستملکداران افتادند. امپریالیزم به قدر انکشاف خود تمام ملّتهای خرد را مطیع گردانده، ساحههای مهم خواجگی را به دست گرفت. برجوزیه مستملکهها را همچون منبة الا-وگی اشیای خام، بازار محصولات صناعتی استفاده میبرد. برجوزیه از مستملکهها ثروت فراوانی به دست میآرد، که برای قانع نمودن طلبات روزافزون صناعت و انکشاف باسرعت کاپیتالیزم پیشبینی شده است. مستملکداران از طرز رقابت اقتصادی و بیدار شدن شعور صنفی محنتکشان به ترقّیات معتدل اقتصادی مستملکهها خلل میرسانند. آنها حکمرانی فئودالان و مناسبتهای پتریرخلی و فئودالی را در ساحة اقتصادیات همچون تکیگاخ اجتماعی خود فعالانه دستگیری میکنند. ادیالاگهای برجوزی همه وقت سیاست موس-تملیکداری را حفظ نموده، کوشش مینمایند. که آن را به شرایط حاضره موافق کنند. آنها عقیدة غیرییلمی برتری یک نجاد را (عالی) نسبت به خلقهای دیگر (پست) آشکارا ترغیب میکنند. حاضر ادیالاگهای دینی نیز در مملکتهای سرمایه مستملکداری را با هر راه و واسطه حق برآوردنی میشوند. ادیالاگهای برجوزی حالا هم بر ضد صاحباختیاری خلقهای آسیا و افریکه میبرآیند. غلبة روالوتسیة کبیر سوسیالیستی اکتبر به بحران سیستم مستملکداری و تنزّل ساخت کاپیتالیستی ابتدا گذاشت. در تاریخ انسانیت دورة نو-سرنگونشوی امپریالیزم، بالاروی حرکتهای ملّی و آزادیخواهانة خلقهای شرق و شکستة مستملکداری cap شد. روالوتسیة اکتبر اوّلین بار مبارزی پرولتاریت را بر ضد کاپیتالیزم با مبارزة خلقهای مظلوم؛ برای سرنگون کردن ظلم ملّی و مستملکوی به هم پیوست.
گر مستملکهها سال 1917 65% تیرّیتاریة جهان و 990 میلیون اهالی را تشکیل دادند، پس در سال 1975 تیرّیتاریة آن به 1، 4%، اهالیاش تا 12 میلیون کم شد. دولت ساویتی برای خلقهای مظلوم جهان مددگار و طرفدار معنوی و سیاسی گردید. مثلاً، به توفیل روالوتسیة اکتبر و کمک همهطرفة خلق کبیر روس ریسپوبلیکههای آسیای میانه در یک i مدّت کوتاه تاریخی از عقبمانی چندینعصره به نشو و نمای هرجانبة اقتصادی و سیاسی و مدنی نایل گشتند. جنگ دوّم جهانی مرحلة نو مبارزة ملّی آزادیخواهانه را به میان آورد. جنگ بسیار مملکتهای مستملکوی را به گرداب خود کشید و بعضی آنها را (مملکتهای آسیا، افریکة شمالی و غیره) به میدان عملیات جنگ تبدل داد. طلبات اقتصادیات حربی دولتهای امپریالیستی را مجبور نمود، کو بر خلاف خاقیششان، بعضی ساحههای صناعت را در مستملکة خود ترقّی دهند. این حال باعث افزایش صفهای پرولتاریت محلی، بلند شدن شعور سیاسی و متشکّلی عامّه گردید.
غلبة اتّفاق ساویتی بر ژرمنیة فاشیستی و ژاپن میلیتریستی و پیدا شدن مملکتهای دموکراتی خلقی برای ترتیب نو موقع قوّهها در عرصة بینلخلقی، انکشاف حرکتهای ملّی و آزادیخواهی شرایط مساعد فراهم آورد. اسّمبلیه ژنرالی تشکیلات دولتهای موتّدیده (تدم) سال 1960 با تشبّویس اتّفاق ریسپوبلیکههای ساویتی سوسیالیستی ا.ج.ش.س. دیکلرسیة به مملکتها و خلقهای مستملکوی دادن استقلالیّت را قبول کرد. در قرار کامیتیت مرکزی پرتیة کمونیستی اتّفاق ساویتی کپسّ از 31 ژانویه 1977 «در بارة 60-سالگی روالوتسیة کبیر سوسیالیستی اکتبر» تأکید شده است، که «در زیر فشار پرزور حرکت ملّی-آزادیخواهی سیستم مستملکداری امپریالیزم خراب و ویران شد. دهها دولت نو مستقل به وچود آمدند. رل آنخا در ترقّیات جهان میفاید». در نیمة دوّم سالهای 70 و اوّل 80-م خلقهای انگاله، مازمبیک، جزیرههای دماغة سبز، زیمببوی و بسیار مملکتهای دیگر در مبارزة شدید استقلالیّت ملّی به دست آوردند. امّا در این قطعه محاربههای شدید حالا هم دوام دارند. در افریکة جنوبی، نمیبیه و غیره قوّههای نجادپرست و ارتجاعن امپریالیستی
ساخت مستملکوی را نیگاخ داشته ایستادهاند. بالاروی مبارزها خلقهای افریکه برای استقلالیّت اجتماعی و ملّی دلیل آن است، که مستملکداری روزهای آخرین خود را از cap گذرانده ایستاده است. با وجود آن اکثریّت مملکتهایی، که استقلالیّت سیاسی و ملّی به دست آوردند، تا حال از مطیعی اقتصادی و خواجگی کاپیتالیستی کاملاً خلاص نشدهاند. دولتهای امپریالیستی در بین خلهدا آتش نزاع و عداوت ملّی و قبیلوی افروخته، یگانگی حرکتهای ملّی و آزادیخواهی و کارگری جهانی را برهم دادنی میشوند.
ماهیّت سیاست مستملکداری حاضره انتیکامّونیزم میباشد. «در آن ادیالوژیم امپریالیستی با ادیالوژی عنصران فئودالی، امپریالیزمپرست و گروههای ریکسیانی برجوزیة مملکتهایی، که از یوغ مستملکوی آزاد شدهاند، با هم پیوست میشوند» (پراگرمّة پرتیة کمونیستی اتّفاق ساویتی کپسّ، دوشنبه، 1979، صحیفة 53). تجربة تاریخ نشان میدهد، که خلقهای مظلوم استیکلالیّت سیاسی و اجتماعی و ملّی و مدنی را تنها به واسطة مبارزة آشکارای آشتیناپذیر به دست آورده میتوانند، زیرا مستملکداران موقعهای خود را هیچ گاه اختیاراً از دست نمیدهند. راههای مبارزه گوناگونند، امّا ماهیّت آنها یک، یعنی نیست کردنّ ظلم مستملکداری، تأمین اس-تیقلالیّت اجتماعی و ملّی خلقهای مظلوم و غیره میباشد.
سیاست مستملکداری حاضره بحران چقور اقتصادی و سیاسی را از cap میگذرانند. تنها در سالهای 50-70 زیاده از 50 مملکت آسیا، افریکه و امیریکة لاتینی یوغ مستملکوی را پاره نموده، مبارزه را در راه تماماً برهم دادنی مستملکهها پرزور نمودند. انقراض سیستم مستملکداری امپریالیزم باعث یکباره برهم خوردن مستملکداری نمیگردد. در اکثر مملکتهای آزادشده امپریالیستان موقیهای کلان اقتصادی را در دست خود نگاه میدارند. آنها «… از همة واسطهها (جنگهای مستملکوی، بلوکهای حربی، زبانیککنیها، ترور، عملیات ویرانکاری، فشار اقتصادی، با راه رشوه خریدگیری) استفاده میکنند، که مملکتهای آزادشده را در زیر هوکومرانی خود نگاه دارند، استقلالیّت به دستاوردة آنها را به یک چیز رویکی تبدل دهند یا این مملکتها را از استقلالیت محروم سازند» (پراگرمّة پرتیة کمونیستی اتّفاق ساویتی کپسّ، دوشنبه، 1979، صحیفة 45). تکیهگاه اساسی مستملکداری حاضره امپریالیزم شتتهای متّحدة امریکا میباشد. دولتهای کلان کاپیتالیستی، از قبیل بریتنیة کبیر، فرنسیه، اسپنیه، پارتوگلیه سیاست مستملکوی را دستگیری میکنند. مستملکداری خود جزء سیاست امپریالیستیست. شیار ارتجاعی «چودا کن و حکم که مملکتهای مترقّی امپریالیستی ترغیب مینمایند، تصدیق این فکر است.
در سالدای آخر در حیات مملکتهایی، که از ظلم مستملکوی آزاد گشتهاند، دگرگونیهای جدّی به وجود آمدند. از این جاست، که «مستحکم شدن استقلالیّت مملکتهای آزادشده به امپریالیستان نمیفارد. آنها این مملکتها را با هزار حیلهیو نیرنگ تابع خود گرداندنی میشوند، تا که ثروتهای طبیعی آنها را آزادتر اختیارداری کنند، تیرّیتاریههای آنها را به مقصدهای استراتژی خود استفاده برند» (متریالهای سعیزد 26 پرتیة کمونیستی اتّفاق ساویتی کپسّ، دوشنبه، 1981، صحیفة 15).
د .: مرکس کرل ا اینگیلس فریدریخ. نیمیتسکیه ادیالوژی، ساچینینی، تام. 3؛ ل ا ن ا ن ولاديمير الیچ، روالوتسیة سوسیالیستی و حقوق خودمویینکنی ملّتها، اثرها، چلد-22؛ خ ا م آ ن م و ا ل ل ا ف، در بارة حقوق خودمویینکنی ملّتها، اثرها، جلد 20؛ خمان مؤلف، تزیسها عاید به مسئلة ملّی، اثرها. ، جلد 19؛ خمان مؤلف، مسوّدة اوّلة تزیسها عاید به مسئلههای ملّی و مستملینوی، اثرها، جلد 31؛ پراگرمّة پرتیة کمونیستی اتّفاق ساویتی کپسّ. دوشنبه 1970؛ متریالخای سعیزد x16 پرتیة کمونیستی اتّفاق ساویتی کپسّ، دوشنبه، 1981؛ مادرجینسکیه ا. د، رسپد کالانیلنایی سیستمы ا ادیالوژی امپیفیلیزمه، مسکو. 1966. ن. سلیماو.