معلومات آخرین
Home / مختلف / مومّا

مومّا

مومّا (ار. -پوشیده) ، کلامیست، که با رمز و اشاره‌ از روی قاعدة مخصوص نامی را افاده می‌کند. اشارتهای معلوم و مخصوص معمّا اینهایند: هم‌معنا بودن کلمه به نامی، که یافتنش مطلوب است؛ همشکل بودن آن کلمه با آن نام در نظر اوّل، قطع نظر از نقطه و زیر و زبر (در الفبای عربی)؛ به حساب ابجد برابر بودن هر دو؛ با اشارت معنای ظاهری کم یا زیاد کردن حروف آن کلمه، تا که آن نام برآید؛ بالای و پایین کردن حرفهای آن کلمه با اشارت معنی ظاهری و غ. برای مثال معمّای زیرین را، که به نام «یوسف» است، این طور می‌کُشایند؛

مه را هوای سفر بود پیش از این در cap، چو صورت تو بدیدم، نماند رای سفر.

سورت «تو» (و) «یو» (خ)؛ اگر حرف «ر» کلمة «سفر» (> -) رود، چنان که در جملة «نماند رای سفر» متلوا است و اگر «یو» (و .) با س-ف» و-پیوست گردد «یوسف» ر-خ) می‌برآید. معمّا از چیستان و لغز فرق دارد: در چیستان و لوگه، برعکس معمّا، شکل و خصوصیت یگان چیز بیان کرده می‌شود و کس با آن علامتها آن چیز را می‌یابد؛ در چیستان و لغز چیز یافته شدنی را نمی‌گویند، امّا در معمّا می‌گویند. معمّا اگر چه در ادبیات تاجیک هنوز از ابتدا وجود داشت، تنها در عصر 14 و مخصوصاً aسر 15 معمول گشت و رواج یافت. بنیاد نظری معمّا در عصر 14 از طرف شرف‌الدّین علی یزدی گذاشته شده، تنها در نیمة دوّم عصر 15 عاید به قانون و قاعده‌های آن بیش از پانزده رساله تألیف گردیده است. در این دوره یک گروه ادیبان محض معمّایی بودند: مولانا محمّد معمّایی، ملّا جمشید معمّایی، ملّا شهاب معمّایی، میرهوسین معمّایی و دیگران عبدالرحمان جامی، علیشیر نوایی و زین‌الدّین واصفی نه تنها خود معمّا گفته‌اند و در حلّ معمّا استاد بودند، بلکه در بارة آن یک سلسله رساله‌ها نیز نوشته‌اند. معمّا را محقّقان اساساً نشان شکلپرستی و سخن‌بازی دانسته‌اند، که درست نیست. اوّلاً، ادیبان پیشقدم با نیت تربیة طبع بلند معمّا گفته‌اند. ثانیاً، آنها بعضاً به طریق معمّا قصیده و غزل و قطعه‌ها نوشته، مضمونهای مهم زندگی را تلقین کرده‌اند. نمونة برجستة آن پارچة شعرییست، که واصفی در حق ‌خواجه ‌یوسف وزیر گفته است:

هیات در سلسلة هاقانی.

موهرداری، که ندارد ثانی.

فخر آفاق بود، ز-و شده فاش

مردومی و حرم و حسن معاش.

در معنای معمّایی ادیب وزیر را «مردار» و «خر آفاق» نامیده، هجو کرده است. معمّا معمولاً در نظم بر وزن رباعی گفته می‌شد. معمّاهای منثور هم وجود دارند.

د .: اتا‌الله هوسینی، بدایع-اس-صنایع ،. د. ، 1974؛ عینی س. ، علیشیر نوایی، استالین‌آباد، 1948؛ ستاراو ا.. افکار ادبی و زستیتیکی عبدالرحمان جامی، د. ، 1975.

ه. ستاراو.

Инчунин кобед

سفی ابوالعلا عبدالمؤمن جاروتی

سفی ابوالعلا عبدالمؤمن جاروتی (سال تولد و وفات نامعلوم) ، لغت‌نویس فارس-تاجیک (عصر 15). در …