میخنیتسیزم،
میخنیتسیزم عصرهای 17-18، وقتی که مکانیکه یگانه علم مترقّی بود، در افکار علمی و متریالیستی مقام و نفوذ کلان پیدا کرد. نمایندگان کلاسیکی م. در طبیعتشناسی گ. گلیلیی، ا. نیوتان، پ. س. لپلس و در فلسفه ت. گابّس، ج. لمیتر، پ. گالبخ اعتراف شدهاند. نمایندگان نامی میخنیتسیزم در عصر 19 ل. بیوخنیر، ک. فاخت، یه. مالیشاتّ، ا. دیورینگ بودند. تدقیق یکطرفه و میخنیستی حادثههای طبیعت و جمعیّت را ب. سپینازه، گ. و. لییبنیتس، قسماً د. دید را تنقید کردهاند. گ. گیگیل (اصطلاح «میخنیتسیزم» نیز به قلم او منسوب است) ضمن تعبیر دیالکتیکانة وظیفه و طبیعت تفکر میخنیتسیزم را همچون یک متد اصلاً یکطرفه، ولی تاریخاً اساسناک تفکر برطرف («ساقط») کرد. گیگیل «میخنیتسیزم» را تنقید کرده نارساگیهای آن را عموماً به متریالیزم نیز نسبت میداد. گیگیل «… میخواست با صفت «مکانیکی» متریالیزم را پست زند. امّا گپ در سر آن است، که متریالیزم از طرف گیگیل تنقیدی و. ده-متریالیزم فرنسوی عصر 18-در حقیقت هم صرف مکانیک بود. (اینگیلس ف. ، نیگ. مرکس ک. ا اینگیلس ف. ، ساچ. ، 2 ازد. ، ت. 20 س 568-09).
م. زینة گذشتة تاریخ فلسفة متریالیستی بوده، همه گونه کوشش از سر نو انکشاف دادن آن در زمان حاضره از نظر علمی قدمی به عقب است. بیاساسی م. خصوصاً در مسئلههای تفکر، شعور و هستی ظاهر میشود. در تعبیر مسئلة مذکور میخنیتسیزم زمینة ویتلیزم، تیلیالوژی و ایدهآلیزم میگردد.
میخنیتسیزم همچون موقع فلسفی ظهور متد متافیزیکی تفکر است، که از عهدة برطرف کردن ضدیت برآمده نمیتواند. هنگام با جهتهای مختلف اشیا سر و کار داشتن میخنیتسیزم همیشه یکی از آنها را یا اختصار میکند (مس. ، صفت را به عوض مقدار) و یا از جهت دیگر برتیر و برحق میداند. میخنیتسیزم حرکت را نه همچون خودحرکتی متیریه، بلکه نتیجة تأثیر قوّة بیرونه و از این رو متیریّه را نیز چون مادّة مورت و بیحرکت میفهمد.
متیریلیزم دیالکتیکی در ضمن جمعبست انتقادی معلوماتهای علمی ثابت نمود، که حرکت مکانیکی فقط یک طرف، یک جهت حرکت متیریه بوده، در سلسلة مراتب شکلهای حرکت جای مویین را اشغال میکند و از این رو آن را یگانه اساس و واسطة دانش طبیعت و جمعیت دانستن ختاست.
د .: ایوگیلس ف ، انت-دیورینگ، د. ، 1975؛ گیگیل گ. و. ف. نوکه لاگیک، ت. 1-3، م. ، 1970-72: ویسلاباکاو ا. د. ، مارکسیستسکیه دیالکتیکه ا ساوریمینّыی میخنیتسیزم، م. ، 1962.