خلقیتهای بدخشان، تاجیکان بدخشان (پامیر) ، خلقهای ایرانینجاد ولایت اوطانامی بدخشان (ولبک)-ا رسّ تاجیکستان (وخانیها، اشکاشیمیها، شغنانیها، روشانیها، بجویها، برتنگیها، یزغولامیها، بدخشان رده (اسبگیها و سنگلیچیها) ، ریان اوطانامی سینزین و ایغور رخخ (سریکولیها) را گویند. از جهت انتراپالاگی به نجاد پامیر و فرغانگی منسوبند. دیندارای مسلمانان اسماعیلیمزهبند. در عایله به زبانهای پامیری گپ میزنند. زبان ادبی و گفتگوی بین خلقیتهای بدخشان از قدیم تاجیکی بود و آثار علمی و ادبی اهل مدنیّت آنها به این زبان نوشته شده است.
در ابتدای عصرهای میانه در سرزمین پامیر سکایها مسکن بودند و منبعد در زمینة آنها خلقیتهای بدخشای تشکّل یافتند. پراسیسّ تشکّل خلقیتهای بدخشان یکچند عصر دوام کرد.
xلقیّتهای بدخشان در خواجگیداری، مدنیّت مادّی و معنوی و مناسبتهای اجتماع عمومیت زیادی دارند. آنها چون تاجیکان وادی کوهستان از قدیم اساساً به دهقانی و چارواداری مشغول بودند. دهقانان گندم، جو، جودار، نخود، باقیلا و غیره کشت میکردند. در چارواداری باشد، بز، گوسفند، قوتاس و اسپ موقع کلان داشت. عموماً خواجگی خلقیتهای بدخشان تا روالوتسیة کبیر سوسیالیستی اکتبر نتورلی بوده، اهالی احتیاجاتش را با محصولات استحصالکردة خود تأمین مینمود. در بین بدخشانیها بعضی نوعهای هنرمندی-بافندگی، خرّاتی، جرابّافی، زرگری، کاسهتراشی، آهنگری و غیره رواج یافتهاند.
مدنییتن مادّی خلقیتهای بدخشان (استقامتگاه، سرولیباس، خوراک) پیش قریب یک خیل بود. دیههها عادتاً در وادی دریاها، دامنکوهها و نشیبیها بنیاد مییافتند. هر دیهه از 10 تا 50 خانواده داشت. منزلگاههان خلقیتهای بدخشان به خانههای تاجیکان درواز خیلی مانند بودند.
در گذشته سرولیباس را از متاعهای دستبافت میدوختند. در یزغولام، روشان، شغنان بعضاً کرباس (برای کورته) میبافتند. لباس مردانه اساساً از کورتة پشمی یا کرباسی، ایزار (تمبون) و چکمن پشمی عبارت بود. آنها جراب و چاروق کوتاه تگش نرم (پیخ) و کفش چوبی میپوشیدند.
در عرفة روالوتسیة کبیر سوسیالیستی اکتبر در بین خلقیتهای بدخشان مناسبتهای پتریرخلی و اولادی وجود داشتند. هر یک اولاد (در یزغولامیها قوم، در شغنانیها گور و، در وخانیخا توخ، در اشکاشیمیها کُنده) با خویش و تباری (از طرف پدر) به هم علاقه داشتند. اساس عایلههای خلقیتهای بدخشان را عایلة کلان تشکیل میداد، که در آن رل اساسی را مردها میبازیدند. زنها در عایله نسبتاً آزاد بودند.
مدنیّت معنوین خلقیتهای بدخشان نیز جهتهای خاص خود را داشت. تا روالوتسیة اکتبر اکثر اهال بیسواد بود. در چند مکتب دینی، که در پامیر وجود داشت، اساساً فرزندان دولتمندان تحصیل مسکردند. بعد به روسیه همراه شدن پامیر در خاروغ یک مکتب محلی روسی گشاده شد. ایجادیات دهانی خلقیتهای بدخشان غنی و گوناگونمضمون بود. آنها افسانه، ضربالمثل و مقال، سرود و قصّهها میآفریدند. سرودهای للیک، دودویک، درگیلیک (نمودهای سرودها) بیشتر پهن گردیده بودند. اسبابهای موسیقی خلقیتهای بدخشان از رباب، پنجتار، تنبور، غجک، نهای، سورنهای، دایره، تولک و غیره عبارت بود.
بعد برپا گردیدن حاکمیت ساویتی در ساحههای گوناگون حیات خلقیتهای بدخشان تغییرات کلّی به عمل آمد. قسم زیاد خلقیتهای بدخشان در خواجگیهای کالّیکتیوی متّحد گردیدند. در سالهای حاکمیت ساویتی در پامیر متخصصان زیاد معلومات عالیدار به کمال رسیدند و حالا آنها در ساحههای گوناگون خواجگی خلق و علم و مدنیت کار میکنند. در ا.ج.ش.س. خلقیتهای بدخشان تدریجاً با تاجیکان آمیزش یافته، ملّت یگانة سوسیالیستی را تشکیل میدهند (هنگام برویختگیری اهالی سال 1970 همة ساکنانّ وبک خود را تاجیک نامیدند). بدخشانیهایی، که در خارجه مسکنند، طرز زندگی عنعنوی خود را محفوظ داشته، به دهقانی، چارواداری، شکار و هنرمندی مشغولند.
م. رحیماف.