معلومات آخرین
Home / مختلف / بازداری

بازداری

بازداری نوع سید با پرندگان شکاری. اصطلاح «بازداری» از کلمة «باز» پیدا شده است. در سرتاسر خاورزمین از قدیمولییام اهل فن نسبت به دیگر پرندگان شکاری به باز (یا شاهباز) توجّه بیشتر داشتند. باز پرندة بومی آسیای مرکزی بود و فنّ شکار با پرنده از همین باز پدید آمده است. بنا بر این بازداری تنخا به باز خاص نبوده، به مفهوم عمومی شکار با پرندگان شکاری به کار رفته است، چون که باز نام عمومی چند نمود پرندگان صاحبچنگال شکاری (شاهین، چرغ، شنقار، باشه و غ .) است (نگر باز).

  بازداری سابقة بسیار قدیم دارد. اشارات افسانوی و برخی از شواهد تاریخی حکایت می‌کنند، که بازداری (شی­کار با پرندگان شکاری) واسطة سرگرمی و ورزش خاص حکمرانان و بزرگان مشرقزمین پیش از اسلام بوده است. بنا بر نقل فردوسی، شاه اساطیری ایران تهمورس نخستین کسی بود، که باز، شاهین، یوز و سیاه‌گوش را برای شکار رام کرد. در بارة ارزش و قدر باز در مشرقزمین پیش از اسلام عمر خییام در «نوروزنامه» روایت می‌کند، که در مراسم درباری نوروز موبد موبدان هدیهای گرانبهایی، از جمله چام زرین پُر از مه‌ای، شمشیر، اسپ و بازی به شاه تقدیم می‌کرد و در مورد باز در خطابة خود چنین می‌توفت: «شه‌ها… بازت گیرا باد و خجسته به شکار!»

  در دورخای بعدی نیز شکار با باز مثل پیشین سرگرمی امیران و بزرگان مملکت بود. امیران سامانی، سلطانها و بزرگان سلسلة ترک و مغول، که در مشرقزمین، از جمله آسیای مرکزی حکمرانی کرده‌اند، به بازداری شوق زیاد داشتند. آنها در دربار خود به عنوان «میر شکار» ریاستی سازمان می‌دادند. در «نوروزنامه» در ستایش باز و محبوبیّت آن نزد ملوک آمده است: «باز مونس شکارگاه ملوک بود از بزرگ‌منشی و پاکیزگی. و پیشینیان چنین گفته‌اند، که شاخ جانوران گوشتخوار باز است و شاخ چهارپایان گیاه‌خوار اسپ است و از بهر این حال باز به مو­لوک مخصوصتر است، که به دیگر مردمان. و مر-باز را حشمتیست، که پرندگان دیگر را نیست. عقاب از وه‌ای بزرگتر است، و لیکن وی را آن حشمت نیست، که باز را».

  نگاهدارندة مرغان شکاری را «بازدار» و نگاه و بین‌کنندة آنها را «بازوار» می‌گفتند. نگاه و بین مرغان شکاری به عهدة غلامان بازوار بود. آنها ب­رای تغذیه و تعلیم باز کبوتر و دیگر پرندگان را پرورش می‌کردند. فنّ تعلیم وابسته به نوع پ­رندگان شکاری زیر صلاحیّت بازدار نیز بود. باز­دار از کمک متصدّیان سگان تازی استفاده می‌­کرد. آنها سگان تازی خود را از پی آه و یا خرگوش سر می‌دادند و باز یا چرغ در هوا چرخزنان و پروازکنان از دستة سگان پیش رفته، نخچیر را «کور» می‌کرد و از حرکت (دویدن) بازمیداشت.

  بازداری در دورة صفویان نیز رونق داشت. شاهبّاس اوّل، که مانند بابایش تهماسب اوّل شیفتة بازداری بود، به ‌باز محبوب خود لقب «‌باز لوند» داده بود. سال 1622 هنگام شکار در نزدیکی نتنز (ایران) این باز در تعقیب کبکی، که از بیم جان خود را به درون چاهی ‌افکند، در آب افتاد و پس از ساعتی، که او را به زحمت از چاه بیرون کردند، مُرد. شاه از مرگ این باز بسیار غمگین شد و به والی نتنز دستور داد، که بر فراز کوهی از سمت شرق نتنز برای این باز مقبرة کوچک، ولی نمایان بسازد. این مقبره هنوز باقیست.

  در شرق پرندگان شکاری را از روی رنگ سیاه یا زردی چشمانشان طبقه‌بندی می‌کردند. پرندگا­ن «سیاه‌چشم» تنخا به عایلة شاهینیان چشمشان سیاه تعلق داشتند. اینها پرندگان درازبال و بلندپرواز بودند. امّا «زردچشمان»، که تنها بازیار آنها را تربیت می‌کرد، بیش از انواع دیگر برای شکار به کار می‌رفتند. «زردچشمان» پرندگان کوتاهبال بلندپرواز بوده، مخصوص برای شکار پرندگا­ن پستپرواز استفاده می‌شدند.

  در بارة باز و بازداری اثرهای زیادی تألیف شده‌اند، که بیشتر آنها تا به ما نرسیده‌اند. ابن ندیم در اثر خود «ال-فیخریست» ده اثر را ذکر کرده است (نگر بازنامه‌ها). معلومات دقیقتر را در بارة باز و خصوصیتهای آن در «نوروزنامه» عمر خییام پیدا می‌کنیم: «انواع باز بسیار است، و لیکن از همه سپیدچرده بهتر و ‌باز سرخفام و ‌باز زرد تمام؛ و پس از وه‌ای زرد حریصتر و تندرستّر، لیکن بدخو بود و به کالبد از همه بزرگتر بود».

رویشهای سید و تربیّت همه پرندگان شکاری یکسان بوده است. باز را در چوجگی، که هنوز پر نبراورده است یا وقت کمی قوّت گرفتن و از یک شاخه به شاخة دیگر یا از یک صخره به صخرة دیگر پریده توانستنش، از لانه گرفته (بازهای بالغ را با دام، تور و غ. می‌گرفتند) ، زود به رام کردن و تربیّت آن می‌پرداختند: اوّل پلکخای چشمش را دوخته، آن را گرسنه نگاه می‌داشتند، سپس بتدریج پلکهای چشم وی را باز کرده با لقمه-لقمه خوراندن طعمه او را می‌فیریفتند، تا که روی دست بازیار ‌نشیند. وکتی که آموخته می‌شد و به ندای بازیار پیش آمده، روی دستش می‌نشست، او را به «شکاربند» می‌بستند و آن گاه تربیّت او برای شکار این یا آن نخچیر آغاز می‌شد. وکتی یقین موکردند، که ‌باز نوآموز کاملاً رام شده است، او را به دو پاچبند و زنگوله‌ها مجهز می‌کردند، سپس به داشتن «کلاه» و پوشیدن «قبا» عادت می‌دادند و بعد به انس دادن وه‌ای می‌پرداختند، یعنی، وی را ساعتها در کوچه و بازار می‌گرداندند، تا به مردم و هیاهو آنها خو بگیرد. پس از آن که با مردم، اسپان و سگان و دیگر جانوران خانگی انس می‌گرفت، وی را به شکارگاه می‌بردند، تا پرندگان آبی یا پرندگانی از عایلة قپاغ را خودش آزادانه شکار کند. آن گاه با بانگ طبلی، که همواره به زین اسپ بازیار بسته بود، بازمیگشت و او را اجازت می‌دادند، که با یکی از سیدهایش خود را سیر کند. بازداری بعد پیدا شدن سلاحهای شکاری نو تدریجاً موقع خود را از دست داد.

دبیات: عمر خییام. نوروزنامه. دوشنبه، 2012

                                                                                                            ن. شرپاو.

Инчунин кобед

سفی ابوالعلا عبدالمؤمن جاروتی

سفی ابوالعلا عبدالمؤمن جاروتی (سال تولد و وفات نامعلوم) ، لغت‌نویس فارس-تاجیک (عصر 15). در …